چت دوستانه

17 عضو

پاسخ به

عه ینی اینجوریش کنم اوکی از امشب پس اینجور پیش میرم ممنون

زهاجان مختاری خیلی ها سه شبه از شیر گرفتن و....ولی خب من اعتقاد داشتم و با چندین نفر مشورت کردم که روان بچه بهم می‌ریزه و مشکلات خلقی پیدا می‌کنه با این روش گرفتم مرتبه اخر رو دیگه خودش گذاشت کنار و خودم گریم گرفته بود که دیگه نمیخوره بدون اینکه شیر بدمزه بشه یا.....چون منبع آرامش بچه هست بدمزه شدنش منع شدنش به خیال ماست که یادش می‌ره ولی توی ذهنش هست و بعد روی رفتارش نشون میده

1398/12/10 23:41

بچه‌ها ادامه مباحث کنترل ذهن‌ رو داخل گروه دیگه گذاشتم پیشنهاد میکنم بخونید.

1398/12/11 20:12

سلام بچه ها لطفاً خواهشاً عید امسال اگه خودتون و عزیزانتون رو دوست دارید نه خونه اش برید نه بزارید کسی بیاد خونتون قرنطینه کنید همتون مسافرت تعطیل کنید ویروس برای شهرهای دیگه هدیه نبریم ضمن اینکه احتمال ابتلای خود فرد مسافر هم بالاست چون تو مسافرت رعایت موارد ایمنی خیلی سخت تره.
امسال به هر *** تلفنی تبریک بگید و این تو ذهنتون باشه اگه هر *** دیدن کسی رفت و سرسری گرفت و ویروس پخش شد توی بیمارشدن مردم کشورش و بالاتر از اون خدای نکرده کم شدن جمعیت شیعه از زمین دخیل بوده پایین ترین ضررشم اینه که اون فرد هیچ احترامی برای سلامتی خودش و بقیه قایل نیست

1398/12/19 19:25

پاسخ به

هر *** اینو پخش کنه ما الان اصفهانیم اومدن مسافرا باعث شده مریضی زیاد بشه خب چی میشه یه سال بمونن خون...

سلام اره با نظرت موافقم ولی کو گوش شنوا الان محله ما ویروس خداروشکر نداره هزار مرتبه شکر ولی مسافرای هستن از قم که اومدن اینجا چن تا فروشنده باهاشون حرف زدن اونام گفتن ما فرار کردیم اینطرفا که ویروس نیس ?اخه ینی چی بشین خونت جایی در نشو خاااا چرا با جون ما بازی میکنی

1398/12/19 20:28

برای عیدم بگم که من اصن دوست ندارم جایی برم ولی مطمئنم خانواده شوهرم میان اخه اصن این ویروس وجدی نمیگیرن انقدم بهشون میگی اصن گوش نمیدن انگار ن انگار

1398/12/19 20:30

پاسخ به

برای عیدم بگم که من اصن دوست ندارم جایی برم ولی مطمئنم خانواده شوهرم میان اخه اصن این ویروس وجدی نمی...

به قول یکی برا اونا که جدی نمیگیرن شما جدی بگیرین چون نهایت خدای نکرده مبتلا بشیم همونا نمیتونن کاری برا آدم انجام بدن الان بحث سلامتی هست و اصلا این فکر رو نمی‌پسندم که کسی بگه نریم جایی یا بگیم‌نیان ناراحتی پیش میاد چون اون کسی که از اینکه به فکر سلامتی خودش و بقیه باشه ناراحت میشه بزار بشه مهم نیست

1398/12/19 22:34

منظورم نبود شما این فکر رو داری ها حرفم کلی بود.به هر کسم پیام میدی. دقیقا عین حرف شما رو میزنه ما نمیریم ولی خانواده شوهر?منم همین جواب رو دادم اینجا باید مشخص بشه ما رو دوست دارن یا نه اینقدر خودخواهانه می‌خوان رفتار کنند که سلامتی ما براشون مهم نیست اگه کسی جزو گروه دومی باشه ارزش یه ثانیه وقت گذاشتن هم ندارن.جدی نگرفتن این بیماری هم یه شوخی محضه وقتی این همه هم وطن دارن جون میدن نسل شیعه داره کم میشه و دشمن به هدفش میرسه

1398/12/19 22:36

پاسخ به

منظور من از تربیت نقطه ای دقیقا همین بود.دوتا دیدگاه توی تربیت هست یه وقتی هست یه نفر میگه بچه سراسر...

سلام فاطمه خانم
بله متوجه شدم شما فرمودید ک بعد هر بازی اسباب بازی جمع بشه. نه اینکه اخر شب و...
درست تا اینجا متوجه شدم؟
اما یه چیز رو متوجه نمیشم و اونم اینکه بچه ثانیه به ثانیه بازیش تغییر میکنه. نمیشه بهش گفت حالا دو ثانیه با این بازی کردی بذار سرجاش بعد برو سراغ بعدی.
نمیدونم شاید من روش شما رو خوب متوجه نشدم. دختر من اگر اسباب بازی هاش جلوی چشمش نباشن و توی سبد یه گوشه باشن احتمالش کمه بره سراغشون و مجبورم یه تعدادی بریزم روی زمین تا نظرش جلب بشه بیاد سمتشون.


من احساس میکنم موقع جواب دادن به سوالاتم، با حالت دعوا باهام صحبت می‌کنید. شاید علت این برداشت، خود ذات خشک بودن تایپ توی فضای مجازیه. نمیدونم

1399/01/08 08:08

اینکه گفتم خرده نگیر، و باهم تفاوت داریم
بخاطر این نبود ک نباید به کسی که جواب میدیم ازش انتظار داشته باشیم(که البته همونم امام فرمودند ما مامور به وظیفه ای و مامور به نتیجه نیستیم )
بخاطر این گفتم چون خود مطالعه ی زیاد، کلاس رفتن، دید و ذهن انسان رو باز میکنه
الان یه بحث طبی باشه احتمال داره من بهتر بتونم نظر و عاقبت نگری کنم چون شش سال تقریبا درسش رو خوندم تا کسی که مثلا حقوق خونده و بالعکس.
شما فرمودید خودتون فکر کنید و از من مثال نخواید. شما قطعا مطالعه تون بیشتر از من بوده و قطعا در زمینه تربیتی ذهنتون بازتر از منه و قطعا بهتر میتونید مسائل رو به جاها و موقعیت های مختلف تعمیم بدید تا من که کمتر مطالعه تربیتی داشتم و نتیجه ی خیلی از حرفها و کارها رو نمی دونم.
شما از من انتظار دارید یک شبه ذهنم باز بشه و ازتون مثال نخوام و خودم موقعیت ها رو کشف کنم.اما یه سوال دارم، شما وقتی مطالعه میکردید اگر توی کتاب به مثالی برخورد میکردید اون مثال رو نمیخوندید و ازش رد میشدید؟
من به شخصه با مثال، مطلب برام بهتر جا میفته.
البته شما مختارید که هر طور مایلید جواب بدید. مثال بزنید یا نزنید. و خوبی یا بدی های مثال زدن از نظر خودتون هم بگید. بله مختارید. اما چه بهتره که به نظر طرف مقابل هم احترام گذاشته بشه وقتی گفته میشه با مثال برای من بهتر جا میفته ولو از نظر شما این مطلب کار درستی نباشه. شما صلاح میدونید که مثال نزنید. باشه. من هم اصراری روی کاری که از نظر شما غلطه، ندارم در حقم انجام بدید.

اگر جایی از صحبتتون اشتباه برداشت کردم خوشحال میشم منو اگاه کنید.

1399/01/08 08:24

پاسخ به

در مورد این عکس هم باید به سن پسر بچه توجه کنی‌ بچه بالاتر از هفت سال تو خونه مسولیت داره و وزیر هست...

الان این مثال اشپزی و کار خونه و اینکه از کمک نگرفتن برا تنبیه استفاده می‌کنید تا بالعکس خیلی خوب بود اما سوالی که ذهن منو درگیر میکنه من برای اینکه به جایگاه الان شما برسم باید از کجا شروع کنم و ب بسم الله ش کجاست.
دختر من الان چهارده ماهش داره میشه و اون روز به باباش گفتم ازش کمک بگیر باهم سفره رو ببرید و وسط راه سفره رو ول کرد. و تازگی داره راه رفتن رو یاد میگیره و چهار دست و پاش خیلی کمتر شده
اگر بیارمش توی آشپزخونه میره با مثلا درجه ی ماشین لباسشویی بازی میکنه و دکمه هاش رو میزنه

شما اون روز فرمودید اگر کتاب پاره کرد اشکال نداره و چسب میارید و باهم چسب میزنید
خب منم اومدم حرف شما رو اجرا کردم و پاره کرد و جلوش چسب زدم اما باز همونو پاره کرد و این بار خیلی بیشتر پاره شد
من همچنان گذاشتم اون کتاب یا قسمتیش، دم دستش باشه
الان بعضی صفحاتش مثل ان شاء الله جگر هند جگرخوار، ارباً اربا شده و ریختمشون توی یه مشما تا سر فرصت این ریز ریزها رو چسب بزنم

1399/01/08 08:33

پاسخ به

این طبیعی هست بچه ها خیلی جزیی نگاه نمیکنن اینم با ادرس دهی حل میشه یعنی تبدیل پیدا کردن عینک به باز...

دختر من هنوز سمت جلو و عقب هم بنظرم متوجه نمیشه
اما چند وقتیه اگر بگم کجاست و اطرافش رو نگاه میندازه اگر دید معمولا بهش اشاره میکنه
اما بگم برو جلو جلو... هنوز فکر نکنم متوجه بشه

1399/01/08 08:38

پاسخ به

یادم نیست چون از اولی بار که پرتقال یا نارنگی یا هر چی اومد کلا تخم مرغ از هشت ماهگی که باید میدادم ...

پرتقال قاچ شده میدم دستش اما دقیقا پوستش رو گاز میزنه و بوده خواستم پوستش رو جدا کنم براش ک لپ پرتقال رو بخوره... زده زیر اعتراض و گریه ک همونطور با پوست میخوام?

1399/01/08 08:40

پاسخ به

پیاممو درست نخوندی? منظورم این نبود بزارش زمین بهش بده بخوره گفتم بزارش کنار سفره تون خودش بخوره سف...

باباش روی تمییزی یه مقدار حساسه برعکس من

من برام مهم نیست حالا این نون افتاد روی قالی بچه بخوره. اما باباش میگه افتاد روی زمین دیگه بهش نده

یا اون دفعه قاشق ماستش رو خودش برداشت باهاش بازی میکرد و میذاشت دهنش
من هیچی نگفتم و گذاشتم با قاشق خوی بگیره
اما اگر باباش میدید احتمالا میگفت ازش بگیر و کثیفه و داره قاشق رو همه جا میزنه
یا حین بازی سیب خوردن و زدنش به مبل و...
من برام خیلی مهم نیست مگر بدونم جایی ک خوراکی بهش خورده نجس بوده.
به باباش میگم قالی همین پارسال شسته شده. پس زمان پیامبر ک خونه ها زمینشون خاکی بوده و... ک اینقدر تمییزی کثیفی نکردن و خوردن و ماهم ک کسی زیادی خونمون نیومده ک بگیم قالی مون کثیفه
اما از اون طرف تمییزی قالی هم براش مهمه ک غذا زیاد روش نریزه

حالا من چطور به بچم اجازه بدم برای ما ماست بریزه با وجود اینکه هم هنوز بلد نیست با قاشق غذا بخوره؟ ?

1399/01/08 08:47

پاسخ به

منظورم نبود شما این فکر رو داری ها حرفم کلی بود.به هر کسم پیام میدی. دقیقا عین حرف شما رو میزنه ما ن...

من از تقریبا اواسط اسفند از خونه بیرون نرفتم و دیگه بعد چند روز اجازه هم ندادم دخترم بیرون بره
و به باباش گفتم تو اگه میخوای ب خانوادت سر بزن ولی من و ریحانه نمیایم
بعد چند روز هم اخرسر تونستم راضیش کنم ک خودش هم نره به خانوادش سر بزنه
الان فقط برای خرید بعضی روزها میره بیرون. البته از فردا اداره شون هم انگار باز میشه.

1399/01/08 08:57

روز عید هم به خانواده ها از طریق تماس تصویری عید رو تبریک گفتیم

1399/01/08 08:59

فاطمه جان عکس کتاب پیشی رو لطفا بذار میخوام ببینم میتونم اینترنتی بخرمش

1399/01/08 08:59

در اخر میگم ک از روش تربیتیت خیلی خوشم میاد و خیلی دوست دارم منم شبیه تو میبودم و دخترم رو بهتر تربیت کنم. اما به قولت با چندتا مثال نمیشه.
اون روز درباره در زدن و اجازه گرفتن ورود به اتاق گفتی. گاهی باهاش کار میکنم
اما تربیت خیلی گسترده ست و اقیانوسه

1399/01/08 09:03

پاسخ به

اینکه گفتم خرده نگیر، و باهم تفاوت داریم بخاطر این نبود ک نباید به کسی که جواب میدیم ازش انتظار داشت...

خیلی برام جالبه که با. قبل گفتی شما از من انتظار داری یه شبه ذهنم باز بشه من نوشتم نه این منظورم نیست توضیح دادم بازم این جمله با همون ادبیات هست??من به نظر شما احترام گذاشتم تا جایی که نیاز بود و به ذهن شما اختیار فعالیت میداد مثال زدم مثال بیشتر نیاز نیست چون با کمی وقت گذاشتن میشه بهشون رسید تکرار مکررات میشه و هم اینکه فضای نوشتن هست و فوق العاده سخته که بخوای همه جانبه بنویسی و منظور برسونی.ضمن اینکه من فقط برای شما تنها نمینویسم که اگه بود توی خصوصی می‌نوشتم پس باید منافع جمع رو در نظر بگیرم توی نوشتن مطالبم و تجربه شخصیم رو از گفتن مطالب در نظر بگیرم.چقدز خوبه که شما هم کمی به تجربیات من احترام بزارید وقتی میگم مثال زیاد برا خودتون خوب نیست جبهه نداشته باشید چون من به چشمم ضررشو دیدم توی بقیه دوستان.
ضمن اینکه من خودم توی کتاب هایی که خوندم مثال اینجوری نبود اصلا که در این موقعیت اینکار کنیم در زدن اینکار کنیم یا ...یعنی چیزی که من دارم برای شما میگم برداشت ذهن من از یه جمله یا متن کتاب بوده که توی موقعیت های مختلف اونو‌بروژ بدیم چجوری بروز بدیم و چیکار کنیم.از کسی که به جای ماهی ماهیگیری یادت میده هیچوقت خرده نگیر دوست خوبم من میتونم بگم فقط اینکار کن یا مثل کتاب همون جملات خشک رو بنویسم اما سعی میکنم در عین زدن مثال کم‌منظور رو برسونم تا طرف مقابل با کمی فکر کردن بتونه همه جانبه ازش استفاده کنه

1399/01/17 21:42

پاسخ به

الان این مثال اشپزی و کار خونه و اینکه از کمک نگرفتن برا تنبیه استفاده می‌کنید تا بالعکس خیلی خوب بو...

خدا حفظش کنه.
چسب زدن کتاب راهکار هست ولی همون هم جملاتی داره که باعث بشه بچه به سمت نگه داری پیش بره نگه داری معنیش تو این سن این نیست پاره نکنه چون خواه ناخواه میخواد برگه بزنه بلد نیست یا ....پاره میشه نگهداری یعنی اگه پاره شد برم چسب بیارم یا مامان بگم چسب بیاریم با هم چسب کنیم .میبینی وقتی میگم نمیشه مثال کامل زد چون خیلی گسترده است و باید ذهن رو بهش مجال داد که فکر کنه خب الان چسب زدم پاره کرد چیکار کنم اگه فلانی بود چیکار میکرد .
من به جای این توضیحی که در مورد کتاب و پاره شدن و...به شما دادم یه حمله خوندم بچه هاتون از بچگی با کتاب آشنا کنید همین.نه مثالی نه هیچی میدونی طرز فکر درست چیه روی این جمله‌.خب من می‌خوام بچمو آشنا کنم یعنی مهمترین چیز اینه بچه من توی آینده کتابخون بشه بلد باشه کتاب خوب انتخاب کنه حالا توی این راه پاره می‌کنه چسب می‌زنیم تا نگهداری یاد بگیره باز پاره می‌کنه چیکار کنم که یاد بگیره یا......این راهی بود که من رفتم یعنی رو هر جمله کلیدی که میبینی توی موقعیت های مختلف به خودت اشاره بزنی یعنی چی مهمترین الویت من اینه خب چیکار کنم مطمین باش چندباری اینجوری فکر کنیم ذهنمون هر بار خلاق تر و باز تر میشه.مسیر طولانیه ولی میشه رفت تغییر سخته ولی غیر ممکن نیست

1399/01/17 21:47

پاسخ به

دختر من هنوز سمت جلو و عقب هم بنظرم متوجه نمیشه اما چند وقتیه اگر بگم کجاست و اطرافش رو نگاه میندازه...

این تفکر رو هم از خودت دور کن.بچه من متوجه نمیشه .البته من منظورم این نیست که به بچه فشار بیاریم منظورم اینه خودت به خودت تلقین نکن ضمن اینکه به توانایی های بچه ات آگاهی اما به خودت تلقین نکن فقط تو نظرت باشه من یکی از نکاتی که خیلی رعایت میکردم هر وقت یکی می‌گفت بچه است متوجه نمیشه خیلی بلند که ذهنم بیشتر از اون طرف متوجه بشه میگفتم نه خیلی هم خوب متوجه میشه اثر تلقین هست.یعنی مثلا طرف می‌گفت متوجه نمیشه منم میدونستم الان متوجه نمیشه ولی داره میبینن و می‌شنوه و بعد ها که متوجه شد الگوبرداری می‌کنه پس از همون اول یه خودم میگفتم متوجه میشه این شد که راه درست تر رو میرفتم و واقعا الان که بزرگتر شدن میبینم که همین هم درست بوده یعنی میبینن میشنون الگوبرداری میکنن ما تصور می‌کنیم هیچی متوجه نمیشه ولی داره ذخیره می‌کنه برای بعد که تونست بروز بده پس چیزای خوب ذخیره میکنم

1399/01/17 21:52

پاسخ به

الان این مثال اشپزی و کار خونه و اینکه از کمک نگرفتن برا تنبیه استفاده می‌کنید تا بالعکس خیلی خوب بو...

چیز خوب یعنی سفره رو ول کرد رفت تشکرم یادم نمیره که کمک کرده در حد توانش ذوق کردن یادم نمیره یادم نمیره بهش نباید بگم چرا رها کردی چون وظیفه اش نبوده یادم نمیره باید جوری تشویق کنم که بار بعد خودش با میل خودش بخواد تا آخر همراهی کنه و.....تشویقم این نیست که هی بگیم آفرین آفرین یه وقتایی یه حمله که کاش بچم عزیزم عشقم گلم یا....هر چی صدا میزنی بهم کمک میکرد با هم دوتایی سفره مینداختیم یا...

1399/01/17 21:53

پاسخ به

پرتقال قاچ شده میدم دستش اما دقیقا پوستش رو گاز میزنه و بوده خواستم پوستش رو جدا کنم براش ک لپ پرتقا...

پوستشو خوب بشور بده دستش ایرادی نداره اون‌متوجه‌نیست پوسته بهش مزه میده خوب ?فقط بشین کنارش پوست رفت دهنش با لحن خیلی مهربون بگو میخوای‌کمکت کنم پوستشو دربیاری و بعد درش بیار بهش نشون بده بگو‌این نارنجی ها پوسته نباید بخوریم.بارها و بارها و بارها تکرار و تکرار و تکرار یاد میگیره لذتشو نگیر کنارش باش خطر رو دور کن و یادش بده.یا مثلا پوست رو نگیر ولی از ته بده دستش که پوست کمتری داره یا دایره های نازک قاچ بزن که پوست کمتری داره و پرتقال بیشتری روشه به جای چهارقاچ که پوست زیاد داره

1399/01/17 21:55

پاسخ به

باباش روی تمییزی یه مقدار حساسه برعکس من من برام مهم نیست حالا این نون افتاد روی قالی بچه بخوره. اما...

?باباها دختری ان دیگه همینه که هست?نیاز نیست بلد باشه میتونی بشونی تو سفره بعدم کاسه ماست با مقدار کم بزاری جلوش بعدم بهش بگی برا مامان ماست میریزی با ذوق و شوق بزار تمرین کنه دوتا قاشق می‌ریزه تو سفره یکمی می‌ریزه کنار بشقاب یکم رو لباسش ولی لذت می‌بره که داره کمک می‌کنه داره کاری برای شماها انجام میده داره شبیه بزرگتر ها رفتار می‌کنه.
بازم به تو سفره نشستن حساسیت دارن که نباید باشه چون الویت ما خوب غذاخوردن بچه باید باشه و خوش غذا شدنش بچه 4 ساله دیگه تو سفره نمیشینه ولی بدغذا بشه دیگه راه جبران خیلی سخت میشه.
بازم راه هست حساسن قاشق بده دستش خودتم بگیر بگو بیا دوتایی برا بابا ماست بریزیم با ذوق و شوق بریز بعدم بگو بابا ببین دخترمون برات ماست ریخته یا خورشت یا.....

1399/01/17 21:59

پاسخ به

فاطمه جان عکس کتاب پیشی رو لطفا بذار میخوام ببینم میتونم اینترنتی بخرمش

چند تا کتاب توی گروه دیگه معرفی کردم خیلی بهتر و هدفمند تر از این.گرچه‌ اینم خوبه‌و‌مناسب کودکی کردن بچه

1399/01/17 22:01

پاسخ به

در اخر میگم ک از روش تربیتیت خیلی خوشم میاد و خیلی دوست دارم منم شبیه تو میبودم و دخترم رو بهتر تربی...

اما منم در آخر میگم من میخواستم شبیه یکی دیگه که ازم بالاتر بود بشم شدم این شما میخوای شبیه من یشی
اینو نگو آرزوهای بزرگ کن بگو دوست دارم فاطمی حسینی بچه هامو تربیت کنم توسل کن اینجوری خدا راهشو برات باز می‌کنه

1399/01/17 22:02