پاسخ به نمیشه بخدا نمیتونم خسته شدم از بس از صبح تا شب گریه میکنم الکی میخندم الکی خوشم ولی داغونم بخدا همشو...
من پاشدم بعد سرکار با خستگی تنهایی رفتم برا تولد مادرشوهرم لباس خریدم بااین ک دستمون خیلی خالی بود 230 پول دادم بعد کیک گرفتیم رفتیم جشن برگذار کردیم و.... اون پسرش دست خر هم براش نیاورد تبریکم نگفت. بعد چندروز شوهرم رفته خونشون شرو کرده منو نفرین کردن و پشت سرم بد گفتن چون از طرف جاری و برادرشوهرم پر شده بود شوهرم که ازم دفاع کرده گفته زهرا اینقدر تورو دوس داره مثل مادرخودش برات تولد گرفته و... پاشده لباس آتیش زده داد و بیداد راه انداخته شوهرمو بیرون کرده گفته ایشالا ب خونت نرسی بری زیر تریلی!!!!!!! وای ک من چقد گریه کردم هیچی اذیتم نکرد فقط نفرینش داغونم میکنه هربار یادم میفته آخه ی مادر چطور دلش میاد بچشو نفرین کنه
1398/09/04 19:48