مامانای باحال دی وبهمنی

2 عضو

پاسخ به

شوهرم دستپخت من دوست داره باب دلش غذا میذارم حالا الان گشادم ولی دعوت کردیم اومدن خوردن مادرش گفت شو...

انگار مجبورتون کردن??????????

1398/09/04 19:57

پاسخ به

قسمتت خودت خاهردیگه براهمین نزدیکیادوریاروگذاشتیم کنار

????

1398/09/04 19:58

پاسخ به

الان ولی شوهرم خودس نمیره سمتشون من میگم برو میگه ولشون کن عشق و حالمونو کنیم

??چ خووووووووب

1398/09/04 19:58

پاسخ به

امروز پیش دکترم بودم گفت دنبالچه ب حاملگی ربط نداره اونم ب این شدت برو ارتوپد اومدم پیش یه پیرزن نگو...

کو اون پیرزن

1398/09/04 19:58

م رفدم فلا تا بعدا?

1398/09/04 19:59

پاسخ به

انگار مجبورتون کردن??????????

ک ـببریم؟

1398/09/04 19:59

پاسخ به

مطمئن باش اونقدر غذاهات ازاونا خوشمزه تر ک ازحسادت نمیدونن چی بگن

چی بگم
شور انداختم عین گاو خورد و برد

بعد تو جمع زناـگفت شور شور بوده
تو دلم گفتم ببخش شیرین ـنبوده

1398/09/04 19:59

پاسخ به

??چ خووووووووب

اره بلاخره میفهمه کرم از کیه

1398/09/04 20:01

چرادلت بلند جوابشو میدادی بخدا هرچقدر بخوای هیچی‌نگی‌ فکرمیکنن حق بااوناست

1398/09/04 20:01

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/09/04 20:01

این هپون پیجس که گفتم خیلی وسایلش قیمتا مناسبن دخترا خودمم خرید کردم

1398/09/04 20:02

پاسخ به

چرادلت بلند جوابشو میدادی بخدا هرچقدر بخوای هیچی‌نگی‌ فکرمیکنن حق بااوناست

تو جمع زنا بود

1398/09/04 20:02

آخه میگفتی لامصب اسمش روش شور

1398/09/04 20:02

پاسخ به

آخه میگفتی لامصب اسمش روش شور

خر دیگ شوهرمم میگه

1398/09/04 20:03

من برم شامم دیر شد میام ??

1398/09/04 20:03

پاسخ به

تصویر

چیو زدی وصل شدی به نت

1398/09/04 20:04

همون فیلتره برای چند دقیقه همش

1398/09/04 20:05

انقدر اینستا خلوت بود

1398/09/04 20:05

پاسخ به

همون فیلتره برای چند دقیقه همش

اصلا تنظیماتشو پیدانمیکنم

1398/09/04 20:05

همون اولشه دیگه صحفه سیاهه

1398/09/04 20:07

بعضی چیزا بخدا خیلی بیشعوریه‌. من شب 22 بهمن پارسال دعوتشون کردم چون هی راه میرف مادرشوهرم میگفت کلافم از خونه موندن و... منم گفتم بیاین خونه ما. صبحش سرکار بودم بدو بدو اومدم کارارو کردم شام چندنوع درست کردم حالمم بد بود تو جیشم خون میومد زیردلم وحشتناک درد میکرد تا حدی ک شوهرم گفت بذار زنگ بزنم نیاین گفتم زشته اونا ک حال منو نمیدونن فک میکنن خالی بستی تحمل کردم البته شوهرمم کمکم کرد. تا آخرشب هم نذاشتم بفهمن درد دارم آخرشب گفتم یکم زیر دلم درد داره و خون تو ادرارم و... یواشکی ب مادرشوهرم اما برو خودش نیاورد شبم خونمون خوابیدن بااین ک فاصله ای نداریم ماشینم دارن!!! صب ساعت 7 صب از شدت درد دیگه گریه میکردم پاشدم باشوهرم برم بیمارستان اونا بروی خودشون نیاوردن ک برن خونشون سرراه قبل بیمارستان بشوهرم گفتم مهمونن خونه من اول برو حلیم و نون بخر ببر بده بخورن بعد بریم بیمارستان. تا ساعت 2 دکتر بودم سنگ کلیه دفع کردم اومدم خونه مادرشوهرم کج و کوله بود ک من ناهار درست کردم خستم!!!!!!!!!!!!

1398/09/04 20:10

گوگلم بالا اومد

1398/09/04 20:10

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1398/09/04 20:10

ببخشید خیلی طولانی نوشتم ???? دلم خیلی پره ??

1398/09/04 20:11

??

1398/09/04 20:12