فاطمه تااخرهفت ماهگی فقط سرشومیگرفت ته غلطی میزدنه حرفی که من خیلی میترسیدم بعد کم کم تاپایان هشت ماهگی درست اولین باری که مشهدبودنشست واولین دنوناشو همزمان بانشستنش تومشهددراورد
1399/11/07 07:20
//= $member_avatar ?>
بعدازاون مشهدبابرکت ی غم بزرگ قلب منولرزوند
1399/11/07 07:22
//= $member_avatar ?>
مادربزرگ عزیزم که 3بهمن سکته کرده وکمابودفوت شد خیلی سخت بودبرام ارزوش دیدن دخترم بودکه تنهادوبارفقط دیدش
1399/11/07 07:23
//= $member_avatar ?>
خب برگردیم به قبل شداولین عیددخترک صلواتی من 8ماهه و8کلیووزن
1399/11/07 07:24
//= $member_avatar ?>
سال97
1399/11/07 07:24
//= $member_avatar ?>
خداروشکرمیکردیم که ازشرهرچی دکتربخاطرنارسی بودخلاص شدیم
1399/11/07 07:25
//= $member_avatar ?>
وچشم پزشکی هم تاییدکردکه مشکل چشمای نازش برطرف شده
1399/11/07 07:25
//= $member_avatar ?>
دخترم سرواکسناش هیچ کدوم نه تب کردنه منواذیت کرددوماه چهارماه شش ماه یکسال ویکونیم سالگی
1399/11/07 07:26
//= $member_avatar ?>
کم کم داریم به تولدنفس من نزدیک میشدم که مادربزرگم اواخرخردادفوت شد
1399/11/07 07:27
//= $member_avatar ?>
من تولددخترمو دوروزبعدچهل گرفتم
1399/11/20 01:26
//= $member_avatar ?>
دخترمن روزتولدش 8تادندون جلو داشت وابنکه چهاردست وپامیرفت