شوهرم باویلچراومدوبردم وزیربغلمو گرفت رفتم داخل چشم خوردبه دوتاموجود قرمز رنگ که چشم بندداشتن بافاصله ی تخت ازهم بودن دوتاموجودی که تادیروزهم نفسای من بودن حالا به دستگاه تنفس وصل بودن اول رفتم سرقل اول دختربزرگه ولی ریزه تره به پشت خوابیده بودوروی شکمش یکمی اب بود پرسیدم چین اینا ولی کسی جوابم نداد باهاش حرف زدم ودعاخوندم براش ورفتم سراغ ته تغاری تپل تره ولی اون به سینه خوابیده بود وحالش بهتربودالبته اینوبعدافهمیدم حالشوم بهتر
1399/10/10 11:32