سه تاشیاف شد چهارتا شیاف
دوتاامپول
وچهارتادوفاستون هرروز
بای عالمه مکمل وامپول تقویتی

روزای خوش من کم بودن شدوقت ان تی جگرمن ان تیش فوقالعاده بود ورشدش عالی ان تیش

0.81بود

وریسکش کم بود ولی ی مشک توازمایشش بودکه نشان دهنده جفت مشکل دارمن

گذشت و گذشت اومدشب تار شد خواب حرام

روز13شهریور به وقت 14هفته وی روز ازساعت 1شب دفع لخته بدون خون ربزی ودرددلپیچه که من نمیدونستم دردزایمان طبیعیه

تا6صبح صبرکردم خوب نشدم که هیچ دردام فاصلشون کم شد وقتی رسیدم دم دربیمارستان کمرم بالا نمیومد

رفتم زایشگاه اون تخت نحس خوابیدم که هرباربیمارستان بودم روی اون میخوابیدم

برای سنو

سنوشدم ?

شریاناش میزد گفتن نیم ساعت بچت رفته

رحمم داشت فول میشدکم کم که اومدن کیسه ابموترکوندن

ترس درد غم نگرانی جیغ شیون

من تنها باشوهرم توبیمارستان

بردم تواتاق زایشگاه ولم کردن رفتن

ی لحظه احساس کردم فشارزیادی مثل فشارپی پی میاد زورزدم بچم پرت شد بیرون بندنافش پاره شد

ی موجودکامل قرمز مغزش معلوم میشد وشل ول ونرم اومد به دنیای من ولی درحالی که چشماش مث ابجیش بسته بود

جیغ زدم بچم اومدبیایین حالادکتروپرستاردعوا چراکسی بالاسرش نمونده بندجفتش پاره شده

بلندشدم بچمو قشنگ نگاه کردم دیدم پسره

اسمش شدعلی اصغر شدپاره تن زهراورفت

دوبارساکشن کردن رحممووامپول فشارزدن تاجفتم اومد

خیلی خیلی ساکشن کردن دردداشت گریه میکردم ازهمه تلاشاهام خسته شده بودم روزی چهارتادوفاستون چهارتاشیاف دوتاامپول

بالاخره منم مامان پسرناز شدم که عمرش به من ودنیانبود

بستری شدم باقلبی که تپیدنش بدون ریتم بود فرداش مرخص شدم ولی دکتربیشعورم هرگزقبول نکرد بالاسرم بیاددکترمیرزایی که همه براش دست میشکنن

سنوواژینال شدم بای کم بقایامرخص شدم