میخوام و به خاطر لطفتون ممنونم....
همون موقع آسانسور طبقه ی مورد نظرو اعلام کردو متوقف شد..
سریع بیرون رفت و بدون نیم نگاهی شب بخیر گفتو به سمت واحد خودش رفت....
منم با حرص بیرون اومدمو به واحدم رفتم...
از این بی تعارف بودنش خوشم نیومد...
من هم صاحب خونه اشم ، هم امشب نجاتش دادم... حقش بود یه فنجون قهوه دعوتم میکرد...
دختره انگار اصلا آداب و معاشرت بلد نیست !
منو پس میزنه ؟ !
منکه فقط قصد کمک داشتم !
هرچند که در کنارش هم بدم نمیومد خونه اشو ببینمو بیشتر باهاش باشم !
چند ماهه اینجا زندگی میکنه ولی نه تنها بامن ، بلکه با هیچ کدوم از همسایه ها گرم نمیگیره !
اکثر اوقات هم که خونه نیست !
تمام این چند ماه فکرم درگیرش بوده !
اینکه کیه ؟
اهل کجاست ؟
خانواده اش کین ؟
چرا سراغی ازش نمیگیرن ؟ !
برام یه معادله ی غیر قابل حل شده !
با برخورد های اخیر هم که بیشتر فکرمو مشغول کرده !
با غرور بیش از حدش !
هر کسی جای اون بود از من خواهش میکرد بذارم اینجا زندگی کنه... اما اون ، بدون اینکه من بگم برو... خودش میخواد بره !
میخواد بره و دیگه ریخت منو نبینه !
با کاری که من اون شب کردم..... انقدر ترسیده که فرار و بر قرار ترجیح میده !
نمیدونم این چه حس و کششی هست که به این دختر پیدا کردم ؟ !
تمام این هشت ماه ، تحت نظر داشتمش !
همیشه هم به یک جواب میرسیدم...
اینکه اینم مثل بقیه ست !
اما با رفتارهای اخیرش .....
تازه فهمیدم با همه یه فرق اساسی داره !
نجیبه !
خیلی نجیبه و خیلی خواستنی !
مدام لحظه ای که تو آغوشم بود به نظرم میاد...
لاغر و ظریفه !
آدم خوشش میاد بچلونتش !
تا حالا مدل لب های اونو کم دیدم !
یه مدل خوشگل و خاص !
دهنش کوچیکه و لبش بجایی که از نظر طولی اندازه اش زیاد باشه ، از نظر عریضی طویله !
در واقع طول افقی کم و طول عمدی زیادی داره !
حالت ایستاده داره !
وقتی لبخند میزنه ، دو تا دندون پیشش که کمی از دندون های دیگه اش بزرگتر و جلو تره ، اونو کاملا شبیه خرگوش میکنه !
هر وقت میبینمش ، یه چیز یادم میاد !
دختر خرگوشی !
یه دختر خرگوشی سرتق و بازیگوش !
شاید به ظاهر آروم باشه ، ولی کاملا مشخصه که چقدر میتونه شیطون باشه !
از شیطنت دخترها خوشم میاد !
دخترهای شیطون بی شیله پیله ترن !
چیزی ته دلشون نیست...
اونقدر به نگار فکر کردم که خوابم برد...
*********************************
دو روزه از اون شب بارونی میگذره و من از اون شب تا حالا نگارو ندیدم...
یه جور دلتنگی براش دارم !
دلم میخواد زودتر ببینمش !
ساعت ده شبه !
عجیبه که من ... از پریشب تا حالا دلم خیلی براش تنگ شده !
خوبه از مش سلیمون سراغشو بگیرم...
نکنه
1400/04/29 21:28