بشه! تو برو تو اتاقت ، اومد خبرت ميكنم..
- باشه ، پس فعلا!
سرمو تكون دادمو لبخند زدم.. از در بيرون رفت و منو با افكارم تنها گذاشت... افكارى كه همه اش ختم ميشد به نگار!
خدا كنه بياد...
يه ربع گذشته بود كه منشى تلفن زد
- باز چى شده ؟!
- قربان ، يه خانومى اومدن ميگن با شما قرار دارن ...
- اسمش؟
- خانوم مقدم!
- بفرستش بياد تو اتاق من!
يه كم هول شدم... دستى به موهامو لباسم كشيدم و يه برگه از روى ميز برداشتمو مثلا مشغول مطالعه شدم..ولى اصلا نفهميدم چى هست... فقط نگاهمو بهش دوختم كه فكر نكنه منتظرش بودم..
در باز شد و اندام ظريفش نمايان شد... مقنعه ى سورمه اى زده بود ، با شلوار جين سورمه اى و مانتو و كيف و كفش مشكى!
يه تيپ رسمى و سنگين!
نگاهشو به زمين دوخته بود و حرفى نميزد..منم نگاهمو به كاغذ تو دستم دوختمو گفتم..
- بفرماييد!
- سلام!
در حالى كه هنوز نگاهم به برگه بود ، فقط سرمو به معنى جواب سلامش بالا و پايين كردم..
صداى راه رفتنش تو اتاق پخش شد... بعد از چند قدم ، ايستاد...
نه اون حرفى زد ، نه من!
سنگينى نگاهشو حس ميكردم ، ولى لجوجانه نگاهم رو برگه بود... كمى كه گذشت صداشو شنيدم
- مثل اينكه كار دارين... انگار بد موقع مزاحم شدم...
نگاه خيره ام رو كاغذ بود ، اما ذهن و فكر و هوش و حواس.... نه! همه و همه به نگار بود..
- بله ، مطلب مهميه كه بايد مطالعه كنم.. گفته بودم اول وقت بياييد!
- به هر حال امروز براى مصاحبه ست ، نه كار! پس دليلى نبود كه اول وقت حاضر باشم!
دختره ى زبون دراز!.. اينجا هم دست بر نميداره!
باز تو سكوت گذشت....دوباره صداش با كمى شيطنت بلند شد...
- فكر نميكردم تو خوندن و مطالعه تا اين حد تبحر داشته باشيد!
يعنى چى؟!...
سرمو بلند كردمو سوالى نگاهش كردم... هر دو ابروشو بالا انداخت و به برگه ى تو دستم اشاره كرد..
- آخه دارين برعكس روخوانى ميكنين!... خيلى بايد سخت باشه نه ؟!
اخم ريزى كردم
- شوخى تون گرفته! شما از كجا برگه ى منو. ديد زدين؟!
- پشتش هم نوشته هست! فكر نميكنم اين طرف و اون طرفشو عكس هم تايپ كرده باشن!
نگاه متعجبى به نگار... و به برگه انداختم... پشت برگه رو هم نگاه كردم!
گند زدم!... ضايع شدم اساسى!
ابرو هام بالا رفت و نگاهم رو برگه خيره موند...شصتمو به لبم كشيدمو به نگار نگاه كردم...
با چشم هايى شيطون داشت نگاهم ميكرد!
به روی خودم نياوردم و از جام بلند شدم.... کنارش رفتم و با دست درو نشونش دادم...
با تعجب نگاهم کرد....
قیافه ی جدیی به خودم گرفتم..
- بفرمایید تا از خانوم ملکی برگه ی قرار داد رو بگیریم و تنظیم کنیم ؟
- برگه ی قرار دادتونم معکوس چاپ شده ؟ !
این امروز زیادی
1400/04/29 21:29