The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

🌱طهورا | زنِ روز

485 عضو

? بازخورد ششم

منم تجربمو بگم از راز های جادویی و اما راز اخرت ک واقعا هم معجزه اس
من قبلنا خیلی گیر میدادم ب شوهرم و هربار بدترشو انجام میداد چند وقتیه ک دیگه اصلا گیر نمیدم خیلی اروم و با مهربونی باهاش صحبت میکنم همسرم ادم ارومیه و دوست داره اروم باشم همیشه این روزایی ک گیر دادنو گذاشتم کنار میبینم خیلی خوشحاله و ذوق داره کافیه چیزی بخوام و کاری بخوام نه نمیگه
همسرم از اون رسته ادماییه ک اگه خیلی لج کنم و اسرار ب چیزی بکنم لج میکنه
دیگه جدیدا میگم باشه حالا ک نمیخوای اشکال نداره باشه یه وقت دیگه و از این حرفا
بعد میبینم خوش میره کاری ک میخوامو انجام میده و دیگه اصلا نه هم نمیاره
واقعا این راز ها جادویی هستن کاش هممون کمی وقت و حوصله و صبر بکار ببریم زندگیمون بهشت میشه فقط گاهی وقتا درمورد بعضی مردا زمان بر باشه ک درمورد همسر من خداروشکر زودی جواب میده❤??
باتشکر از شما هدی جون برات ارزوی خوشبختی میکنم و خدا مادر محترمتون رو قرین رحمت خودش بکنه و با اهل بیت محشور بکنه ان شاءالله ک شما شدی براش صدقه جاریه شدی??

1401/08/28 17:43

? بازخورد هفتم

سلام هدی جون واقعا ممنون که این همه وقت میزاری تا زندگی ماهم یکم تغییر کنه
من اعتراف میکنم که عصبی هستم?
معمولا وقتایی که از شوهرم چیزی درخواست میکردم یه جورایی دستور میدادم .میگفتم وظیفه تو تامین نیاز های منه .اونم معمولا کم نزاشته ولی این روزا که رفتارمو باهاش عوض کردم با لحن دلبری حرف میزنم باهاش خیلی عوض شده ? انگار بیشتر به خودم و حرفام توجه میکنه و عمل میکنه
ممنون

1401/08/29 19:58

جان جان جان جاااااااااااااااان جاااااااانم برای ایرااااااااان????????

1401/09/04 15:35

ایران دوووووووووووو
????????

1401/09/04 15:36

⚽⚽⚽⚽⚽⚽
جانم به ایراااااان

1401/09/04 15:37

مبارکمووووووون ??????

1401/09/04 15:38

لاکچری و غیورآفرین و پرافتخار بودن و ای صوبتا☺☺?????????

1401/09/04 15:38

? بازخورد هشتم

سلام‌هدی‌جان‌میخواستم
از‌کانال‌خوبت‌ازت‌تشکرکنم
همین‌راز‌های‌کوچیک‌اما‌مهم
خیلی‌تاثیر‌داشته‌زندگیم‌عاشقانه
ترشده????

1401/09/04 16:05

? بازخورد نهم

?این یکی از بهترین بازخوردا بود .
پیام اول مال چند هفته قبل
پیام دوم مال امروزه بادقت بخونیدشون ...

❌سلام عزیزم خوبی
همش با ملایمت برخورد میکردم و از رازهای جادویی استفاده می‌کردم ولی نتیجه ای نمیدیدم. روز ب روز بدتر هم می‌شد. ?
ببخشید میدونم بین اون همه کامنت مثبت ک گرفتی این یکی منفیه ولی من فهمیدم خدا کنه مرد خودش خوب باشه خوش اخلاق باشه. این رازهای جادویی بهترش هم میکنه اما در غیر اینصورت بدتر و بدتر و بدتر

?وقتی رازهای جادویی با صبر و حوصله پیش بره و زمان بگذره ...

✅الان میخاستم بگم ی مدت رازهای جادویی رو ب کار بستم
و متوجه شدم منم خیلی اخلاقیات بد داشتم
الان خدارو هزار مرتبه شکر خیلی آرامش تو خونمونه. ? کلا همسر من آدمی نیس ک با یه جمله عاشقانه واکنش سریع نشون بده باید مداوم باشه صبوری کنم بعد خود ب خود اونم آروم میشه. امیدوارم همیشه این آرامش تو همه خانواده ها همچنین خونه ما حاکم باشه. خیلی خوشحالم ک تو این سال‌های اول زندگیمون به این نتایج مهم رسیدم و دیر نشده

1401/09/04 16:10

? بازخورد دهم

سلام هدی جون.. یه بازخورد صبح جمعه‌ای شوت کنم‌براتون ?

شوهر من کلا از عکس و آتلیه فراریه. جوری ک برا بارداری و ماه‌های اولِ نی‌نی، خودم تنها رفتم‌ عکس گرفتم..

همیشه هم سرکوفتش رو ب همسرم میزدم. ک شوهر مردم همچین میکنه و همچون..
ولی بعد خوندن رازجادویی اقتدار، گفتم امتحان کنم ببینم واقعا میگیره؟

یهویی تو ماشین بهش گفتم‌ عشقممممم.. میدونی چقد دوست دارم من و تو و دخترمون یه عکس قشنگ سه تایی داشته باشیم؟ بزنم رو دیوار اتاقمون ؟؟.. تا بزرگ بشه همش نگاه کنم. آخه خیلی سریع داره بزرگ میشه.. میشه بریم آتلیه؟ هر جایی ک خودت بگی...

ینی اصلا یه برقی زد چشماش.. گفت چشم !


همین ? دیگه چی بگم آخه..
ینی انتظار داشتم بگه عکس چیه. میخوای چیکار؟ عکاسا واس خودشون جیب دوختن.. شمارو اسکل کردن.. پول الکی میریزین حسابشون..
تفاوت رو خودتون مشاهده کنید ☺️?

1401/09/04 16:10

? بازخورد یازدهم

در مورد راز جادویی سومت...
من همیشه میترسیدم پیش قدم بشم. چون با خودم میگفتم‌ اگ همسرم جواب رد بده و پا نده? من خیلی خورد میشم..

چندبار این اتفاق افتاده بود و سر خورده بودم..
یه شب ک آماده بودم و انتظار داشتم شوهرم بیاد سمتم. ایشون خوابالوووو.. اصلا نگاهمم نکرد..
من تا صبح از فکر و خیال خوابم نبرد..

برعکس موارد مشابه که وقتی منو نمی‌دید بد عنق بیدار میشدم. یا پتو میکشیدم رو سرم.. و بدرقه‌ش نمیکردم.. صبح زودتر بیدار شدم..
گفتم‌باید این راز رو هم امتحان کنم..
یکوچول خودمو مرتب کردم.. یه میز صبحونه‌ی قشنگ چیدم.. تا همسرم‌ بره سرویس بیاد، لباسمو عوض کردم.. وقتی خواست بره اشپزخونه راهشو سد کردم..

سابقه نداشت. اونم اول صبحی ?
همش ب اتاق خواب اشاره میکردم. اونم میخندید فک میکرد شوخیه.
همش میخواست در بره، بره صبحونه..
منم میگفتم صبونه اصلی تو اتاااقه?
? ??

الان ک چند روز گذشته.. بعضی صبحا میگه خانوم. نمیخوای ازون صبحونه مخصوصت ب ما بدی ?????

1401/09/04 16:11

? بازخورد دوازدهم

سلام وقتتون بخیر باشه من تعریف گروهتون خیلی شنیدم و باکلی گشتن تونستم لینک پیدا کنم بیام داخل گروه متناتون خوندم خیلی خوب عالی و خوشم اومد
و اموزنده ممنون که وقت میزارین چیزا اموزنده رو میفرستین
گفتین کسای که تازه اومدن هم میتون بازخوردشون بفرستن
من قبلا همه این راز ها جادویی که گفتین انجام میدادم ولی بعد زایمانم کلی درگیر دخترم شدم و یکم مشکلات مالی پیداکردیم و یه مشکلاتی با خانواده همسرم کلا همه این رفتارا خوب یادم شده بود انجام بدم هم خودم ناراحت و دل سرد شده بودم هم همسرم ,یکسره بحث میکردیم تا اینکه شمارو پیدا کردم متنارو خوندم دوباره بهم تلنگر خورد الان دو روز باز حال هوامون شده مثل قبل .

1401/09/04 16:13

پاسخ به

? بازخورد نهم ?این یکی از بهترین بازخوردا بود . پیام اول مال چند هفته قبل پیام دوم مال امروزه بادق...

چند مورد این جوری داشتیم ...
در مرحله اول رازهای جادویی کاربرد نداشت واسشون
اما وقتی ادامه دادن و با صبر و حوصله پیش رفتن بعد دو سه هفته یهو دیدن ... مثل اینکه یه خبرایی هست ...
داره اون تغییر قشنگه رو کم کم میبینه?

1401/09/04 16:20

پاسخ به

چند مورد این جوری داشتیم ... در مرحله اول رازهای جادویی کاربرد نداشت واسشون اما وقتی ادامه دادن و با...

یکی از بهترین بازخوردا?

1401/09/04 16:20

سلام سلام خانومای عزیز?
ببخشید من کاری پیش اومده و هنوز نرفتم خونه ...
اگه زود رسیدم امشب قرعه کشی رو انجام میدم و اگر نه فردا شب ان شاالله .
چون تا شب کلاس دارم فردا

1401/09/05 19:27

خانوم نازِ شوهرت باش?
قسمت اول?

دیدی مثلا بعضیا چقد خوب با شوهرشون صحبت میکنن ؟ علاوه بر صحبتاشون یه نمه رفتارای لوس هم اضافه میکنن و میشن یه خانوم ظریف و ناز ?
که جاشون تو دل همسرشون بیشتر باز میشه?

خب حالا ما چند دسته مرد داریم .
?یه دسته بشدت عاشق این ناز و اداها هستن .
?یه دسته بدشون میاد از این تیتیش مامان بازیا .
?یه دسته هم قابل تشخیص نیستن یعنی باید کارای زنانگی و ناز رو انجام بدی واسش ببینی مزه دهنش چیه .

خب حالا من اولین راز رو که گفتم چیکار میکنی ؟ به تدریج انجام میدی .
یعنی این نباشه که تا دیروز سرد و بی روح بودی یهو میشه سوگلی خانوم .
خب شوهره تو ذهنش میگه:
?یا پول میخواد ازم
?یا سرش به جایی خورده
?یا دارم خواب میبینم

پس لطفا راز اول رو خیلی کوتاه و کم اما تدریجی استفاده کن تا رازهای بعدی رو یادت میدم .
این از این .

حالا اگه شوهر من دسته دوم بود چطور ؟
خوشش نمیومد مثلا از این کارا .
یکم تدریجی ادامه بده شاید علاقه مند بشه و سیریش نشو بهش که دیگه ولش نکنی که با خودش بگه چه غلطی کردم بهش رو دادم من ?
اگه دوست نداشت راهکارهاشو بعد این قسمتها میذارم برات .

خب راز اول چیه ؟
❌وقتی یه حرف خودمونی میخوای بهش بزنی ، مث مردا با صدای کلفت نگو یا از ته اشپزخونه داد نزن ، یا نگو آهاییی با توأما ...

✅برو کنارش دستشو بگیر تو دستت با صدای قشنگ خودت و یه ولوم مناسب ، بگو مثلا
«احمد جووووونم ! نظرت با یه چای خوشرنگ خوش عطر شیرین چیه ؟»

وتو چشماش نگاه کن و لبخند بزن بهش .
اگه موافق بود دستشو یه فشار کوچولو بده و بگو پس برم واسه اماده کردن چایییییی

اگه موافق نبود
دستشو یکم فشار بده از رو محبت و بگو خب خب نظر شما چیه .

حالا نه اینکه روزی شصت بار اینو بگی ها ?
مثلا دوبار توهفته
وقتی خسته هست .
???
انجام بده دست خالی برنمیگردی?

1401/09/28 23:52

پاسخ به

خانوم نازِ شوهرت باش? قسمت اول? دیدی مثلا بعضیا چقد خوب با شوهرشون صحبت میکنن ؟ علاوه بر صحبتاشون ...

خانوم نازِ شوهرت باش?
قسمت دوم ?

خانومِ قشنگ ! لطفا گهگاهی وقتی شوهرت میخواد بره سرکار
بدرقه اش کن !
(دقت کن ، گفتم گهگاهی
که عادی نشه این حرکت .)
خب حالا مثلا سمیرا خانوم شوهرش میخواد بره سرکار
باهاش میره تا دم در همسرش که درو باز کرد بره بیرون
تو چشمای شوهرش نگاه میکنه
با صدای خوشگلش میگه :
محسن جونم مراقب خودش باش ?
و یه بوس با دستش میفرسته
???


همینجوری خشک و خالی نمیره دور کارای خونه و اقا بره سرکار .
گاهی بدرقه اش کن و عشقتو بهش نشون بده ?
تو قسمت قبلی علاوه بر راز اول ناز کردن ، راجع به نوع اقایون و عکس العملهاشونم گفتیم اگه نخوندی برگرد و بخونش .

زندگیاتون قشنگ?

1401/10/11 18:38

برا بار هزارم ?این کانال ایتا رو عضو بشین دوباره اگه بلاکم کنه پشتیبانی
دیگه نمیتونم بیام اینجا هیچوقت?

|یادداشت های یک بانو|
تقدیم به روح پاک اولین و بهترین معلم زندگیم «مادرم» که خیلی سال است عطر تنش را ، حضورش را دیگر ندارم ...
اینجا نوشته های دلی و پژوهش های خودمونیِ سبک زندگیمو میخونی !



"لینک قابل نمایش نیست"

1401/10/12 23:22

میگم تبلیغای باسلام رو چقدر دوس دارم ? تو اکثرش تبلیغ هدیه دادنه
یه جور تبلیغ سبک زندگی هم هست !
ولی برعکس اون تبلیغه هست مال لوازم خونگیه ، اسمش نمیدونم چیه شهرفرشه فکر کنم
چقدر بدم میاد ازش
همش دارن پدر خونه رو تحقیر میکنن
اقتدار و غرورشو میشکنن
پسره تو روی باباش با یه لحن تلخ میگه رمز هم بزنی هندونه تو یخچال جا نمیشه ?
چقدر زشت ساختن این تبلیغای شهرفرش رو
حاضرن یعنی سبک زندگی زشت و کثیف تحقیر کردن پدر رو رواج بدن برا فروش بیشتر
زنه تو سینه ی شوهرش جلوی بچه ها وایمیسته و میگه فلان چیز بخر فلان کارو بکن ، قیافه ی مرده چقدر هی سرخ و سفید و شرمنده میشه ?
خب درخواست بد نیستا ! ولی ببین به چه زشتی و مضحکی این درخواست رو نشون میدن ?
مثلا من جای سازنده بودم
زن و شوهر رو تو یه قاب دونفره میذاشتم ، زنه چای میداد دست شوهرش و با مهربونی میگفت : جاروبرقی خیلی اذیتم میکنه ،دیگه قدرت نداره، کاش یه شرایط اقساطی بود مثلا جارو برقی جدید میگرفتیم ،نظرت چیه آقاسعید ؟

1401/10/16 10:26

عروسی یکی از دوستامه
زنگ زد دعوتم کرد
پشت بندش توی گروهمون بچه ها داشتن راجب عروسی حرف میزدن که چی بپوشن و اینا همون حرفای همیشگی محفل زنونه?

1401/10/18 22:24

شما از کدومایی؟
از اونا که هر وقت جایی دعوت میشه دیگه از همون موقع تا زمان مهمونی خواب خوراک نداره و فکر میکنه چی بپوشه و چطور حاضر بشه و ...؟
یا اونا که خودشونو اذیت نمیکنن؟

1401/10/18 22:26

این خیلی بده که ماها خودمونو فکر و ذکر و ... درگیر یه لباس کنیم واسه چند ساعت مهمونی!
یکی از اشناهامون که هم سن و سال هستیم دقیقا همینجوریه
یعنی مثلا عروسی داداشش بود همه خوشحال بودن کلی باذوق کارا رو انجام میدادن و ...
این از بس حرص میخورد واسه نوع لباس و روزی چند ساعت میرفت بازار تو دو هفته?
و از این ارایشگاه به اون ارایشگاه واسه دیدن نوع میکاپ و ...
که اصلا نفهمید چطور گذشت .
یه کفش خیلی جینگول هم گرفته بود از این پاشنه باریکا ، یعنی فکر نکرده بود مثلا من قراره شش هفت ساعت اینو بپوشم کمر برام نمیمونه انگشتام له میشه و ...
شبش همه شاد و خندان بودن ایشون کج راه میرفت چون کفشه شدید فشار میاورد بهش یا مدام تو سرویس بهداشتی ارایش و موهاشو چک میکرد ?

1401/10/18 22:30

همش استرس و استرس که ارایشم چطور شد لباسم چطوره تیپم چطوره !
خب این چ فایده ای داره هیچی نفهمیدی از عروسی که?

1401/10/18 22:32

دو سه تا لباس پوشیده گرفتم مختص مراسما
راحت و اسوده میپوشم و لذت میبرم از کنار دوستان و اشنایان بودن و هم صحبتی ، کفش راحتی میپوشم که هم مناسب مهمونی باشه هم پا و‌کمرم !
ارایش در حد خیلی کم و ملیح اونم بخاطر اینکه حالا تو یه مجلس شادی و عروسی ام .

1401/10/18 22:34

میرم و یه دیداری تازه میکنم با مهمونایی که باهم اشناییم
راحت میوه شیرینی و شاممو میخورم مثلا و ...
حالا فک کن مثلا خودمو اذیت کنم واسه اینکه تیپم متفاوت باشه ارایشم غلیظ تر از همه باشه پاشنه کفشم بلندتر باشه و ...? خب که چی!
مگه رفتم مسابقه؟
رفتم عروسی ، رفتم یه جشن

1401/10/18 22:37