کودک شادمن

68 عضو

قصه ی جادوگر و ستاره ها

یکی بود و یکی نبود. یه شهری بود خیلی بزرگ. از همه رنگ. رنگ و وارنگ. چه شهری بود؟ شهر ستاره ها. ستاره های رنگارنگ که از همه جای آسمون اومدن رو زمین. یکی از روزها جادوگر بلا، سوار جاروش می شه و می ره به اون بالا بالاها. به آسمون. به آسمون مهربون. تمام ستاره ها رو جمع می کنه و می ریزه تو دامنش. ستاره ها رو میاره تو شهر خالی و سوت کورش خالی می کنه. دامنش و تکون می ده و همه ی ستاره ها رو تو شهرش پخش می کنه. ستاره ها با رنگ هایی که داشتند به شهر جادوگر رنگ دادن، نور دادن. اما به خاطر این که از آسمون اومدن پایین خیلی ناراحت بودن. به همین خاطر نورشون کم شده بود. اما جادوگر هر ستاره ای که نورش کم می شد و با جاروش می زد و اون ستاره مجبور بود تا پرنور شه. غروب جادوگر که خسته از کارها و جادوگری هاش به خونه اش می رفت، پرنده ها و حیوونا که خیلی از قیافه و صدای جادوگر می ترسیدن از لونه هاشون میومدن بیرون. پرنده ها و حیوونا خیلی نگران این بودن که جادوگر، جادوشون کنه. اون روز که ستاره ها اومدن رو زمین، پرنده ها و حیوونا از دیدن ستاره ها خیلی تعجب کردن. اما خوششون اومد و خوشحال شدن. حس کردن با اومدن ستاره ها ترسشون کم تر شده. شهرشون قشنگ تر شده. اما نگاه به آسمون کردن. هوا تاریک شده بود و هیچ ستاره ای تو آسمون نبود. ستاره پروین گریه می کرد و ناراحت بود که تو آسمون نیست. ستاره ی قطبی رو زمین گرمش شده بود و همش عرق می کرد. ستاره سهیل زانوهاش و بغل کرده بود و یه گوشه نشسته بود. ستاره ها با هیچ کسی حرف نمی زدن. هرچی پرنده ها و حیوونا ازشون می پرسیدن چرا اینجا اومدین یا چه جوری اومدین، ستاره ها جواب نمی دادن. خرگوش کوچولو می رفت جلوی هر ستاره و با چشم های گرد تو صورتش نگاه می کرد: «شما واقعا ستاره این؟ می تونم بهتون دست بزنم؟» دستش رو برد سمت ستاره ی قطبی. اما سریع دستش و پس کشید: «وای تو چقدر سردی؟» ستاره پروین هم همینطور گریه می کرد، گفت: «اگر ما تو آسمون نباشیم، آدما راهشون و گم می کنن. ما خونمون تو آسمونه نه روی زمین. جغد که خودش هم به خاطر حرف جادوگر مجبور بود شب ها بخوابه و صبح ها بیدار بمونه  و از دست جادوگر خسته شده بود، دلش برای ستاره ها سوخت. از روی درخت پایین اومد و کنار ستاره ها نشست: «می دونم سخته. اما چیکار می شه کرد؟ جادوگر دوست داره همه چی متناسب خواسته ی خودش باشه. باید یه کاری کنیم تا دیگه جادوگر نتونه بهمون زور بگه. اینجوری شماها هم می تونین برگردین به آسمون. ستاره سهیل نگاهی به ستاره پروین کرد که از حرف های جغد گریه اش بند آمده بود: «اما اگر ما

1397/06/29 01:18

بتونیم برگردیم به آسمون هم نمی شه. ما راه اومدن و رفتن به زمین و بلد نیستیم. ستاره پروین اشک های مونده رو صورتش و پاک کرد و گفت:

«آره ما بلد نیستیم. جادوگر ما رو ریخت تو دامنش و ما رو آورد اینجا. اما ما باید برگردیم. ببین شب آسمون چه سیاه و تاریکه.»

جغد چند لحظه ای ساکت شد و گفت: «شب وقتی که جادوگر خوابید باید بریم به اتاقش و کتاب راهنمای جادوگری رو برداریم. از روی اون کتاب شاید بتونیم جادوهاشو خنثی کنیم.»

شب که شد همه ی حیوونا و ستاره ها راه افتادن به سمت خونه ی جادوگر. ستاره ها نورشون و کم کردن تا جادوگر متوجه اون ها نشه. اونا وارد اتاق جادوگر شدن. سعی کردن همه جا رو بگردن تا اون کتاب راهنما رو پیدا کنند. زیر تخت، توی کابینت، زیر فرش همه جا رو دیدن. یه دفعه جاروی جادوگر تکون خورد و افتاد و جادوگر بیدار شد. جادوگر به اطرافش نگاه کرد و فکر کرد چه خواب جالبی. بهتره بره ستاره ها رو از آسمون بیاره رو زمین و توی شهرش پخش کند.  

هانیه عسگری نیا

#قصه
????

nini.plus/garson

1397/06/29 01:18

?#بازی حرکات بالا و پایین رفتن با انگشتان

فواید:

1️⃣پرورش و تقویت دقت
2️⃣تقویت تعادل
3️⃣پرورش عضلات ظریف
4️⃣تقویت مهارتهای نوشتاری
5️⃣تقویت ادراک فضایی
6️⃣پرورش تجسم دیداری فضایی
〰?〰?〰?
nini.plus/garson

1397/06/29 01:19

?#ما بچه های باهوش می خواهيم اما مانع حركت كردن آن ها می شويم. بچه ای كه جنب و جوش ندارد، باهوش نمی شود.

?#ممكن است کودک خيلی حرف گوش كن باشد حافظه عالی داشته باشد ولی باهوش نمی شود!!
〰?〰?〰?
nini.plus/garson

1397/06/29 01:20

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

⚛️فرزند خود را خیلی حرف گوش كن بار نیاورید زیرا دراجتماع به حرف همه گوش خواهد داد.وقتی نه گفتن را نياموزد چگونه به سيگار و مواد مخدر وعشق های دروغین "نه" بگوید.
〰?〰?〰?
nini.plus/garson

1397/06/29 01:21

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

nini.plus/garson

1397/06/29 01:21

انار، دونه دونه
پلیس چه مهربونه
شب تا سحر بیداره
چه کار سختی داره
شب که می شه تو کوچه ها می گرده
روز که می شه کجا می ره
هی بالا و پایین می ره
به فکر رفت و آمد ماشین هاست
به این می گه برو به چپ
به آن می گه برو به راست
راه می ره و سوت می زنه
دوست تو و دوست منه??
#شعر

????
nini.plus/garson

1397/06/29 01:23

مامانای خوشگل لطفا نظرات ،انتقادات،پیشنهادها و درخاست های خودتونو بامادر میون بزارید .
مچکرم

1397/06/29 01:24

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

باکوچولوهاتون بازی کنید
nini.plus/garson

1397/06/29 01:25

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

خودتونم‌میتونین درستش کنی .
#بازی
????
nini.plus/garson

1397/06/29 01:26

#شعر_مدادرنگی

سلام مداد زردم 
بازم نقاشی کردم

آهای مداد آبی
بیداری یا که خوابی

آسمونو آبی کن
روزشو آفتابی کن

میخوام چمن بکارم                 
مدادشو ندارم
              
چمن که آبی رنگ نیست
زرد که باشه قشنگ نیست

مداد آبی و زرد                                
باید به هم کمک کرد
            
رنگ شما هر دوتا                              
میشه یه سبز زیبا
????
nini.plus/garson

1397/06/29 01:27

علائم #بیش_فعالی کودک⁉️⁉️⁉️


☑️کودک غالبا با دست‌هایش بازی می‌کند و در جایش می‌لولد.
☑️کودک معمولا کلاس را ترک می‌کند.
☑️غالبا می‌دود یا می‌پرد.
☑️اغلب بازی یا فعالیت‌هایش پر سر و صداست.
☑️به نظر می‌رسد کودک همیشه در حال حرکت است.
☑️زیاد صحبت می‌کند.
☑️از توجه به جزئیات ناتوان است.
☑️اغلب قادر به پیگیری دستورات یا اتمام کارها نیست.
☑️اغلب وسایل خود را گم می‌کند.
nini.plus/garson

1397/06/30 05:23

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

?درمان #سوختگی_پای_بچه از ادرار

? 3قاشق سرکه و 3قاشق گلاب را باهم مخلوط کرده و بوسیله پنبه با آن پای بچه را شستشو دهید، سپس با روغن بادام تلخ پای بچه را چرب کنید

┅┅❅❈❅┅┅
nini.plus/garson

1397/06/30 12:33

#دندان_شیری
#آموزشی
از كمپرس سرد استفاده كنيد


تسکین درد دندان کودک
مپرس سرد فقط براي رگ‌ به رگ شدن پا و كاهش تورم و درد مناسب نيست، بلكه مي‌توان از آن براي كاهش دردهاي دهان و دندان نيز استفاده كرد.

استفاده از دندان‌گير
ي‌‌توانيد يك دندان‌گير يا پستانك را نيز در يخچال بگذاريد تا كاملاً خنك شود؛ اما دندان گير را اصلا در فريزر نگذاريد، چرا كه به شدت سفت و سخت مي‌شود و مي‌تواند به دهان كودك آسيب برساند.

فشار
كودكان خردسال و نوزادان به هنگام دندان در آوردن دوست دارند چيزي را روي لثه‌هاي‌شان فشار دهند. اين كار باعث مي‌شود ذهن‌شان مشغول احساس درد دندان درآوردن نشود.
مسكن‌ها
اگر هيچ يك از اين موارد در مورد كودك شما كارساز نبود، نياز به يك كاهش دهنده درد (مسكن) داريد. معمولاً پزشكان مصرف داروهايي مثل استامينوفن را توصيه مي‌كنند، اما دقت داشته باشيد كه هيچ‌گاه به شيرخواران زير سه ماه بدون تجويز پزشك هيچ دارويي ندهيد.
??????
nini.plus/garson

1397/06/30 12:36

#تربیت

پدران بخوانند: رمز تربیت پسر موفق!
پدران محترم : خود را به جای پسرتان گذاشته و در این جهت، نُه گام بردارید.
گر شما کتاب را بیش از اندازه به چشمانتان نزدیک کنید، فقط ماهیچه های چشمتان را خسته کرده اید و اصلاً قادر به خواندن نخواهید بود. لازم است بین پدر و پسر هم فاصله یی وجود داشته باشد تا پسر بتواند رشد کرده و عاقل ترین باشد!
) دوست او باشید.
2) فرصت عرضه ی بیشتری به او بدهید.
3) او را مستقل بار بیاورید.
4) از او یک «قهرمان» بسازید.
5) کتاب های خوب بخوانید.
6) دوستان خوبی برای خود برگزینید.
7) از اشتباهات او چشم پوشی کنید.
8) برای او وقت بگذارید.
9) خود را جای او قرار دهید.
??????
nini.plus/garson

1397/06/30 12:36

خوردن زیاد پنیر کودکان را کم هوش میکند.

وقتی پنیر میخوریم بدن برای حفظ تعادل کلسیم و فسفر، از مغز فسفر برداشت میکند.

برای همین بهتر است پنیر رو با گردو یا منابع فسفر خورد.
??????
nini.plus/garson

1397/06/30 12:40

قصه ی جادوگر و ستاره ها

یکی بود و یکی نبود. یه شهری بود خیلی بزرگ. از همه رنگ. رنگ و وارنگ. چه شهری بود؟ شهر ستاره ها. ستاره های رنگارنگ که از همه جای آسمون اومدن رو زمین. یکی از روزها جادوگر بلا، سوار جاروش می شه و می ره به اون بالا بالاها. به آسمون. به آسمون مهربون. تمام ستاره ها رو جمع می کنه و می ریزه تو دامنش. ستاره ها رو میاره تو شهر خالی و سوت کورش خالی می کنه. دامنش و تکون می ده و همه ی ستاره ها رو تو شهرش پخش می کنه. ستاره ها با رنگ هایی که داشتند به شهر جادوگر رنگ دادن، نور دادن. اما به خاطر این که از آسمون اومدن پایین خیلی ناراحت بودن. به همین خاطر نورشون کم شده بود. اما جادوگر هر ستاره ای که نورش کم می شد و با جاروش می زد و اون ستاره مجبور بود تا پرنور شه. غروب جادوگر که خسته از کارها و جادوگری هاش به خونه اش می رفت، پرنده ها و حیوونا که خیلی از قیافه و صدای جادوگر می ترسیدن از لونه هاشون میومدن بیرون. پرنده ها و حیوونا خیلی نگران این بودن که جادوگر، جادوشون کنه. اون روز که ستاره ها اومدن رو زمین، پرنده ها و حیوونا از دیدن ستاره ها خیلی تعجب کردن. اما خوششون اومد و خوشحال شدن. حس کردن با اومدن ستاره ها ترسشون کم تر شده. شهرشون قشنگ تر شده. اما نگاه به آسمون کردن. هوا تاریک شده بود و هیچ ستاره ای تو آسمون نبود. ستاره پروین گریه می کرد و ناراحت بود که تو آسمون نیست. ستاره ی قطبی رو زمین گرمش شده بود و همش عرق می کرد. ستاره سهیل زانوهاش و بغل کرده بود و یه گوشه نشسته بود. ستاره ها با هیچ کسی حرف نمی زدن. هرچی پرنده ها و حیوونا ازشون می پرسیدن چرا اینجا اومدین یا چه جوری اومدین، ستاره ها جواب نمی دادن. خرگوش کوچولو می رفت جلوی هر ستاره و با چشم های گرد تو صورتش نگاه می کرد: «شما واقعا ستاره این؟ می تونم بهتون دست بزنم؟» دستش رو برد سمت ستاره ی قطبی. اما سریع دستش و پس کشید: «وای تو چقدر سردی؟» ستاره پروین هم همینطور گریه می کرد، گفت: «اگر ما تو آسمون نباشیم، آدما راهشون و گم می کنن. ما خونمون تو آسمونه نه روی زمین. جغد که خودش هم به خاطر حرف جادوگر مجبور بود شب ها بخوابه و صبح ها بیدار بمونه  و از دست جادوگر خسته شده بود، دلش برای ستاره ها سوخت. از روی درخت پایین اومد و کنار ستاره ها نشست: «می دونم سخته. اما چیکار می شه کرد؟ جادوگر دوست داره همه چی متناسب خواسته ی خودش باشه. باید یه کاری کنیم تا دیگه جادوگر نتونه بهمون زور بگه. اینجوری شماها هم می تونین برگردین به آسمون. ستاره سهیل نگاهی به ستاره پروین کرد که از حرف های جغد گریه اش بند آمده بود: «اما اگر ما

1397/06/30 12:40

بتونیم برگردیم به آسمون هم نمی شه. ما راه اومدن و رفتن به زمین و بلد نیستیم. ستاره پروین اشک های مونده رو صورتش و پاک کرد و گفت:

«آره ما بلد نیستیم. جادوگر ما رو ریخت تو دامنش و ما رو آورد اینجا. اما ما باید برگردیم. ببین شب آسمون چه سیاه و تاریکه.»

جغد چند لحظه ای ساکت شد و گفت: «شب وقتی که جادوگر خوابید باید بریم به اتاقش و کتاب راهنمای جادوگری رو برداریم. از روی اون کتاب شاید بتونیم جادوهاشو خنثی کنیم.»

شب که شد همه ی حیوونا و ستاره ها راه افتادن به سمت خونه ی جادوگر. ستاره ها نورشون و کم کردن تا جادوگر متوجه اون ها نشه. اونا وارد اتاق جادوگر شدن. سعی کردن همه جا رو بگردن تا اون کتاب راهنما رو پیدا کنند. زیر تخت، توی کابینت، زیر فرش همه جا رو دیدن. یه دفعه جاروی جادوگر تکون خورد و افتاد و جادوگر بیدار شد. جادوگر به اطرافش نگاه کرد و فکر کرد چه خواب جالبی. بهتره بره ستاره ها رو از آسمون بیاره رو زمین و توی شهرش پخش کند.  

هانیه عسگری نیا

#قصه
????
nini.plus/garson

1397/06/30 12:40

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

#نقاشی
nini.plus/garson

1397/06/30 12:41

‍ #شعر_کودکانه
#اموزش_حیوانات

تو قفسهاي باغ وحش
حيوونهاي رنگارنگ

پرنده هاي كوچولو
ميمون و شير وپلنگ

ميمونه شكلك مي سازه
مَردُموخوشحال ميكنه

با يه دونه توپ سفيد
تنهايي فوتبال مي كنه

نگاه كنيد خرسَرو
ايستاده روي دو پا

خرگوشه رو نگاه كنيد
هي مي پره رو هوا

طاووس رو نگاه كنيد
چه خوشگل و قشنگه

چترشوهي باز مي كنه
ناز وخوش آب ورنگه

ترانه و برنامه های کودکان ? ??
nini.plus/garson

1397/06/30 21:58

پاسخ به

سلام دوستان خوش اومدین امیدوارم کانالمدن بدرد خودتدنو کوچولوهاتون بخوره

اولین پست????

1397/06/30 22:35

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

nini.plus/garson

1397/06/31 01:45

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

nini.plus/garson

1397/06/31 01:45

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

nini.plus/garson

1397/06/31 01:46

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

nini.plus/garson

1397/06/31 01:47