الهی برنگرده شب و روز نداشتم همش تو اتاق رو تخت افتادع بودم تا چشمام باز میشد عق میزدم ، تازه بدتر از همهه میدونی چی بود بهم میگفتن سیرابی بخور اوف ، بوش منو میکشت ، میگفتن قرص معده دکتر میده بخور هیچییی روم اثر نداش

هر روز سرم میزدم

چقد سخته 😰

عجب شانسی 😥

روز اخر زایمانم خوووب عق زدم بعد رفتم زاییدم

تو زایشگاه میگفتم من دیگه گوه بخورم بچه دار شم😂😂😂😂😂 دکتر میگفت نگو نگو دو سال دیگه یادت نیست

😂😂😂

عجب بارداری قشنگی رو پشت سر گذاشتی😅

من ایو ای کردم

واقعا

طبیعی باردار نشدی

ولی خدا وکیلی همه این دربه دریا رو‌کشیدم تو‌حامگیم

عوضش خوب زاییدم یه زایمان لاکچری داشتم که نگمممم برات

خدا رو شکر

تعریف کن فقط مثل حاملگیت نباشه 😅

ن من خیلی استرسی بودم هربار برمیگشنم از پیش دکتر میگفت خوبی پس چرا نمیشی نمیدونم چته دختر من زار میزدم ائمه اطهارو یکی یکی میاوردم بیرون 😂

تو حاملگیم فقط پرتقال و نارنگی حالمو خوب میکردن

آها استرس میگن سمه برای اونایی که اقدام کردن

پوست پرتقالو میزاشتم تو دماغم میرفتم اشپزی میکردم😂😂😂😂

دنبال یه راهکار بودم حالم خوب شه

بازم جای شکرش باقیه حالت بد نمیشد

عجب راهکاری 😅

فقط پرتقال جواب بود برام 4 ماه با پرتقال زنده موندم

و منی که منتظرم باردار بشم و هی ویار چیزای خوشمزه بکنم 😤😂😂😂

بیرون میرفتم از خونه بوی غذا بهم میخورد میخاسم عق بزنم 😂