⌝سیاووش...⌞
#℘Ѧґt_75
با این فکر با بیشترین سرعت دویدم!!! دویدم و چمدونمو همونجا جا گذاشتم!!! چند قدم بیشتر دور نشده بودم که با کشیده شدن موهام بی اختیار وایستادم
دستمو بند موهام کردم و جیغ خفه ای زدم و با نفس و نفس و درد لب زدم :
_ و...ولم کن عوضـــی
_ کجا با این عجله آخه عروسک?! حیفه نباشی در خدمتون دلیار خانم!!
مات زده بهش نگاه کردم و لرزون زمزمه کردم :
_ ت....تو منو از کجا میشناسی?!
سرمست خندید و با لحن چندش آوری پچ زد :
_ بدخواه و مدخواه زیاد داری دلیار خانم!!! از بالا دستور رسیده افقی ایت کنم!!
_ م...من?!
چشمکی زد و ترسناک گفت :
_ آره تو!!
_ ک...کی?! فقط یه اسم بگو!!
بدون اینکه جوابی به سوالم بده بازومو محکم چنگ زد و سمت ماشین کشید
بی اختیار از ترس جیغ بلندی کشیدم و محکم خودمو تکون میدادم
با حرص بهم نگاه کرد و دستشو محکم رو دهنم چفت کرد و زیر گوشم غرید :
_ ساکت شو دختره ی چموش!!
با یه هُل کوچیک تو ماشین فرستاد و قبل از اینکه سوار ماشین بشه با سرعت در ماشینو باز کردم
⊱──────•ʚ🪸⃟🪼ɞ•─────⊰
🪻 @
1403/05/08 08:04