⌝سیاووش...⌞
#℘Ѧґt_82
تا قبل از اینکه به خودش بیاد با تموم نفرتی که ازش داشتم گلدون رو از زمین برداشتم و با تموم قدرت محکم تو سرش کوبیدم!!!
همه این اتفاق ها در عرض چند ثانیه پیش اومد!! لحظه ای به خودم اومدم که رو زمین افتاد و تموم زمین پر از خون شد
ناباور به خونی که رو زمین ریخته بود نگاه کردم و بی اختیار گلدون از دستم افتاد رو زمین
لرزون لب زدم :
_ ک...کشتمش!!! کشتمش!!
دستمو محکم رو دهنم کوبوندم و این دفعه با صدای مرتعش شده زمزمه کردم :
_ م...من قاتلم!! ک...کشتمش!!
زانو هام سست شد و بدنِ بی جونم رو زمین آوار شد!!
دستمو سمت بازوش بردم و نگران گفتم :
_ آق...آقا!! توروخدا بلند شو!! آق...آقا لطفا
قبل از اینکه دستم به بازوش بخوره وسط راه موند!!! با فکر اینکه میتونن انگشت نگاری کنن و همینطوری پیدام کنن تن و بدنم لرزید!!!
نگاهی به گلدون که رو زمین خورد شده بود انداختم و هُل زده از جام بلند شدم و سمت آشپزخونه قدم برداشتم
باید!!! باید یه پلاستیک پیدا می کردم تا گلدون خورد شده رو بریزم داخلش!!
وگرنه پیدام می کردن!! با حرص در کابینت ها رو باز می کردم و هر از چند بار به پشت سرم نگاه می کردم!!!
بعد از پیدا کردن یه پلاستیک با قدمای بلند سمت پذیرایی رفتم
بعد از جمع کردن گلدون و به دور و ورم نگاه کردم و با ندیدن هیچ ردی ازم سمت در ورودی رفتم
ولی وسط راه وایستادم!!! با بغض به عقب برگشتم!! یکی دائم تو گوشم فریاد میزد
دلیار تو همچین آدمی بودی?! آدمی که بخوای یکی رو بی جون اینجا ول کنی?!
ولی از یه طرف یه حسی از درونم میگفت
دختره ی *** اون داشت بهت دست میزد!!! بازم میخوای کمکش کنی?! اگه گیر بیوفتی چی?! فرار کن!!!!
⊱──────•ʚ🪸⃟🪼ɞ•─────⊰
🪻
1403/05/15 10:45