باید از وشوشه سوال می کرد، پس از جا بلند شد و می خواست بیرون برود در همین حین شیلا جلوی در اتاق امد و با لحنی شاد گفت: ماشین انگار سالمه اما ادم فکر میکنه از توی گردباد دراومده خیلی کثیف و پر از خاکه ..
زیور ،شیلا را کناری زد و می خواست بیرون برود که شراره با صدای آهسته گفت: من هیچ *** را نکشتم، منو تنها بذارین، اما هرکس پاشو توی این اتاق بذاره میکشمش...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
بر اساس واقعیت
1403/07/23 22:44