*****~mom~ًًّّّ****

26 عضو

اینجوری خوبه بخدا من ک بچشونم درکم از اینا بیشتره

1403/10/10 13:51

اصلا بحث پولش نبود بخدا من گفتم بذار فرشامو بدم کمدمو بخرم بعد

1403/10/10 13:51

مهدیه ناراحت نشو ولی از آدمای که به جای خونه ماشین و چیزای خوب همش فکر شکمم متنفرم منظورم مادر تو نیس پدر شوهرم هم این جوره فقط میگه گوشت بقران چن بار تو اون دوسال نمی‌توانستیم بخریم حرفای زد دلمو انقد شکوند سر گوشت ولی من اهمیت نمیدادم یه بارم به روی رسول نیاوردم گوشت تو خونم نیس

1403/10/10 13:51

منم
من دقیقا مامانم همینه فک می‌کنه فقط هم خوردنه تو این دنیا اصلا عقل ندارع فکر نداره دیونه شدم دیگ از دستش

1403/10/10 13:53

بخدا انقد گریه کردم از صبح

1403/10/10 13:53

امروز گفتم نیا دیگ حوصله ندارم

1403/10/10 13:53

بچه ها از هانا خبری نشد

1403/10/10 13:53

نه

1403/10/10 13:53

مهدیه بزار بیاد خونت کاملا با احترام حرفاتو بهش بزن بگو واقعا ناراحت شدم شوهرمم می‌شنوه ناراحت میشه من الان باید. سیسمونی بگیرم هر ماه کلی پول دارو دوا میدم سنو میدم اونا رو نمبنی فقط این وسط گوشت میبنی بعدشم اگه قرار بیای خونم حرف خونمو ببری به خاله خواهر. این اون بگی دوست ندارم بیای والا من باشم میگم که بترسه بگو الان بجا اینکه کمک حال من باشی حال روحیم بهم ریخته چرا بدتر بهمش میریزی

1403/10/10 13:54

همه اینا مقصر اصلیش بقران خودتی شوهرم یاد دادی صدیقه کارت کاملا اشتباهه

1403/10/10 13:54

دقیقا بقران

1403/10/10 13:54

درک نمیکنه دنیا بخدا اصلا گوش نمی‌ده به حرفام فقط حرف خودشو میزنه انقد حرف زدم باهاش انقد گفتم دیگ کم آوردم
کاش محتاج نبودیم کاش بتونم بیشتر خودم کارامو بکنم

1403/10/10 13:55

من مهمون دارم خونم خیلی شلوغه همه فکرم درگیره هانا شده کاش بیاد یه خبری بده 😞

1403/10/10 13:55

اره منم فکرم درگیرشه

1403/10/10 13:56

پدر شوهر منم همینه فقط خودش میخوره هم

1403/10/10 13:58

حتی به خواهرم من اگه دوست داشته باشم از مشکلات زندگیم چیزی به ابجیم بگم خودم میگم لال که نیستم بعد من سر بارداریم خبرشو رسول داده بود مامانم اینا من بی خبر بودم فک میکردم نمی‌دونن من چون پیش یه خالم بزرگ شدم و بهم شیرداده خیلی دوستم داره همش غصه میخورد بچه دار نمیشم مامانم زنگ زده بود به محض خبر رسول به اون گفته بود البته قسمش داده بود به کسی نگو ولی دنیا بارداره خودش نگفته رسول گفته وای وقتی فهمیدم انقد حرصم گرفت گفتم من خالم و از مامانم بیشتر دوس دارم در واقع مامان دوممع ولی چرا گفتی نیاز بود بگم خودم گوشی دارم دهن دارم میگم شاید من نمی‌خواستم کسی بفهمه دوقلوه انقد غصه خورد که از ذوق گفتم کاش ممیگفتم الان دیگه جنسیت تهدیدش کردم بگه من می‌دونم با اون خدا رو شکر بروز نداد😅

1403/10/10 13:58

😐😐😐😐

1403/10/10 13:58

دور از جونت ولی واقعا کارش الان منم عصبی کرده چه برسه شوهرت

1403/10/10 13:59

😂😂😂خوش بحالت تو زبون داری
البته منم کم به مامانم نگفتم دنیا بخدا دیونم کرده به جان خودم ماه اول بارداری بود هماتوم داشتم و خونریزی و درد بهش گفتم به کسی نگی دوقلو عه هنوز معلوم نیست وضعیتم چی بشه همون روز رفته به خالم گفته

1403/10/10 13:59

خوب گناه داره الان به خواهرت گفته به غرورش بر میخوره اصلا نباشه هم به کسی مربوط نیس

1403/10/10 14:00

شوهرم هیچی نمیگ فقط خریده بود آورده بود من خودم بیشتر عصبیی شدم

1403/10/10 14:00

حرف منم همینه دیگ

1403/10/10 14:00

ول کن بابا من رسول امشب گفت میرم تهران ماشین بخرم دو روز برو خونه مامانت دسشویی شونو بهانه کردم گفتم نمیرم چون واقعا خونه خودم راحتم هیچ جا خونه آدم نمیشه

1403/10/10 14:01

اشکال نداره واسع خونش خرید کرده دیگه

1403/10/10 14:01

پس یکم فقط یکم برا خودت زرنگ باش

1403/10/10 14:02