گروه چت داستان

110 عضو

از صبح پنجاه بار سلام دادم اینجا😂😂😂😂

1403/10/08 20:10

چرا؟؟؟

1403/10/08 20:10

😜😜

1403/10/08 20:10

همسر تماس گرفت
گفت من شام میگیرم میام

1403/10/08 20:11

من خونه پدر شوهر ام یادم رفته آشپزی 😎😎😎

1403/10/08 20:11

نوش جونتون😃😃

1403/10/08 20:11

مادرشوهرت غذا درست میکنه

1403/10/08 20:11

نوش جان

1403/10/08 20:11

بعله

1403/10/08 20:11

سختت نیس بااونا

1403/10/08 20:11

خب یک وعده هم تو وایستا پای گاز 😑

1403/10/08 20:11

ول کن بابا

1403/10/08 20:12

گشاد اینه نه من

1403/10/08 20:12

😂😂

1403/10/08 20:12

عههههههه
شوهر منم زن بابا داره

1403/10/08 20:12

خوب اقبالی داری

1403/10/08 20:13

من میرم باید مث اسب کارکنم

1403/10/08 20:13

خییییییلی وقته
برادرش سه سال باهاش تفاوت سنی داره
شوهرم یک ساله بوده مادرش گذاشته رفته
عموم هم زن گرفته

1403/10/08 20:13

چراااااا

1403/10/08 20:14

یعنی میام خونمون انگار کوه کندم همون یروز ک میرم تازه حالا دوسالیه ک بچه دارشدم خوب شدم اون‌اولا ک کوزتی بودم

1403/10/08 20:14

عه خدابیامرزه
چه زرتی زنگ گرفته پدرشوهرت😂

1403/10/08 20:14

کص میخواسته

1403/10/08 20:15

😂😂😂😂

1403/10/08 20:15

چه بد

1403/10/08 20:15

من مثل مهمان میرم میشینم بعدم پامیشم میام 😂😂😂

1403/10/08 20:15