?????
????
???
??
?
#پارت_1
#زن_ارباب
_چند سالته؟!
با ترس و گریه لب زدم:
_چهاده.
نگاه هیزی بهم انداخت و رو کرد به سمت مامان بابا که ایستاده بودن و خوشحال به ما نگاه میکردند گفت:
_باکره اس ؟!
_بله آقا!
_عادت ماهیانه شده؟!
_بله.
با شنیدن حرفاشون از خجالت سرم و پایین انداخته بودم که مرد با صدای بلندی گفت:
_دخترت رو میخرم ازت اما به شرطی که هیچوقت دیگه دنبالش نیای فهمیدی ؟!اون همسر ارباب میشه و برای همیشه از این روستا میبریمشون به عمارت داخل شهر ارباب.
_چشم آقا.
با گریه به سمت بابا و مامان برگشتم و داد زدم:
_تو رو خدا نزارید من و ببرند! من و نفروشید من نمیخوام زن ارباب بشم اون یه هوسباز بابا تو رو خدا کار میکنم نزار من و ببرند!
?
??
???
???? @roman_jalb
?????
کپی ممنوع
1398/05/07 18:37