تو میخوری!
با شنیدن صدای آریا چشمهام از خوشحالی برق زد آرمیتا به عقب برگشت و با صدای گرفته ای گفت:
_آریا تو …
_تو به چه حقی با زن من اون شکلی حرف میزنی هان فکر کردی کی هستی نکنه فکر کردی خودت قدیسه ای یادت رفته تو چه سر وضعی جمعت کردم !؟همین که ندادم سنگسارت کنند خودش کلی بود.
_آریا داری تو …
آریا به سمتش اومد و خیره به چشمهاش شد و حرفش رو قطع کرد شمرده شمرده گفت:
_لخت و پاتیل در حال س*ک*س با اون سعید جمعت کردم یادت رفته یا میخوای واضح به یادت بیارم
آرمیتا از شدت ترس آب دهنش رو قورت داد و گفت؛
_اما من عوض شدم آریا من دوستت دارم.
آریا با شنیدن این حرفش شروع کرد به قهقه زدن عین دیوونه ها داشت میخندید وقتی خنده اش قطع شد بریده بریده گفت:
_دوستم داری!؟ بسه فکر کردی من بچه ام با این کسشعراتت دوباره بیام طرفت تو برای من یه آشغالی بودی که انداختمت دور دیگه حق نداری به زن من نزدیک بشی و اراجیف ببافی وگرنه بد حالت رو میگیرم آرمیتا هواست باشه.
صدای بغضدار آرمیتا بلند شد
_اما اون هم بهت خیانت کرد
_شاید خیانت نکرده باشه
با شنیدن این حرف آریا جا خوردم یعنی آریا هم بهم اعتماد داشت و میدونست من بهش خیانت نکردم نور امیدی تو دلم روشن شد آریا به سمتم اومد دستم رو گرفت و همراه خودش به سمت طبقه بالا برد که صدای آرمیتا از پشت سرمون بلند شد
_فقط یه سئوال
آریا بدون اینکه به سمتش برگرده با صدای خشک و بی روحش گفت:
_بپرس
_همونقدر که این و دوست داری من رو دوست داشتی!؟
با شنیدن این حرف نگاهم و به آریا دوختم تا ببینم جوابش چیه قلبم داشت تند تند خودش رو به در و دیوار میکوبید صدای محکم آریا بلند شد:
_نه
این حرفش چه معنی داشت یعنی اینکه من رو دوست داشت میتونستم امیدوار باشم بعد شنیدن این حرفش ، وقتی داخل اتاق شدیم من رو محکم پرت کرد روی زمین با چشمهای گرد شده از بهت و تعجب اینکارش بهش خیره شده بودم که عصبی داد زد:
_مگه بهت نگفته بودم با هیچکس دهن به دهن نشو هان!؟
_آریا من کاری نکردم …
_هیس ساکت شو حرف نزن گوه نزن تو اعصاب من کاری نکن همینجا زنده زنده چالت کنم همین که تا الان جلوی خودم رو گرفتم تا زنده زنده چالت نکنم.
با شنیدن حرف هاش بغض کردم چقدر سنگدل شده بود اگه انقدر از من متنفر بود پس چرا در مقابل آرمیتا از من دفاع کرد!
_دفعه ی بعدی فقط ببینم تو این خونه حتی با کسی داری دعوا میکنی یا جواب میدی ببین چه بلایی سرت درمیارم پتیاره
_آریا تو رو خدا لطفا بس کن چرا انقدر از من متنفر شدی چرا بهم گوش نمیدی!؟
_هیس خفه شو صدات و ببر تا خودم نبریدمش هوایی نشو فکر نکن چون جلوی آرمیتا ازت دفاع کردم بهت
1399/09/29 17:49