افتاد به مریم.لپاش شده
بود گوجه.سرسری عذرخواهی کرد و به وضوح در رفت.
بااخره میفهمم قضیه چیه حاا دربرو دستم که میرسه بهت خانم خانما!
صندلیو مرتب کردم ورفتم سمت کیان.
روبه روی آینه دستی به موهاش کشیدوگفت:
چی نشونت میدادتوگوشیش؟
از پشت یقه ی لباسشو مرتب کردم وگفتم:دیزاین و چیدمان خونه و این
چیزا.شما نرفتین سرکار؟مشکلی پیش نمیاد؟
برگشت سمتم وموهامو داد پشت گوشم.
عزیزم من رئیسم برم نرم نیاز به اجازه ی کسی ندارم.
ابرویی باا انداختم وگفتم آها.
قیافمو آویزون کردم که گفت:چیزی شده؟
سری تکون دادم و موهامو پیچیدم دور انگشتم وگفتم :
نه چیزی نیست.
چونمو گرفت وسرمو اورد باا.
+بگو بینم چیشده؟
دیدم تاتنور داغه بهتره بچسبونم بهش!
?͜͡❥ @world_Noovel ?⃟ ??
?✨?✨?✨
?✨?✨
?✨
✨
#164
شروع کردم تعریف کردن حرف ادن دختره سمیرا.چهره ش درهم شد و گفت:
غلط کرده دختره ی عوضی.خودم میدونم چیکارش کنم توکاریت نباشه...
تودلم به ریش دختره خندیدم.حاا میفهمی یه من ماست چقدکره میده دختره ی
ته دیگ.
رفتیم باا و کیان مشغول انجام کاراش شد ومنم با لاک زدن سرخودمو گرم
کردم تا ناهار.
سر میز نشستیم و مشغول خوردن شدیم دختره وبی بی وایساده بودن باا
سرمون.
کیان لیوان دوغشو برداشت و ریخت رو زمین و پاهای من.
با تعجب نگاش میکردم که روبه سمیرا گفت:
بشین تمیزش کن.
بی بی خواست حرف بزنه که کیان گفت:مگه کری؟میگم بشین پاهای خانمو
تمیزکن.
تازه فهمیدم قصدش چیه!خندم گرفت.خوب بلده حال گیری کنه ها.تکیه دادم به
صندلی.سمیرا زانوزد جلوپاهام ومشغول تمیزکردن شد.باپوزخندمسخره ای
نگاش میکردم که سرشو گرفت بااوبانفرت نگام کرد.حقته دختره ی
هرزه.حاا نشونت میدم یه من ماست چقدکره میده.وایساتماشاکن!
آدم شر و بدی نبودم ولی عین فیلم هندیا و کتاب خرها پرواز میکنند نمیشستم
یه گوشه دوتا کولی چیز بارم کنن.
پامو از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
بسه بدتر به گند کشیدی .به درد نخور
ازجام پاشدم و رفتم سمت اتاقم.
کیان اشاره ای کرد که میزو جمع کنن و پشت سرم باهام اومد.
?͜͡❥ @world_Noovel ?⃟ ??
?✨?✨?✨
?✨?✨
?✨
✨
#165
رفتم تواتاق پشت سرم ایستاد و زیرگوشم گفت:
خوشم نمیادبا این ندیده های غربتی هم کام بشی یا بحث کنی.حتی بی بی که
احترام موی سفیدشو دارم.
مریم تواینا استثناس.اونم نوکر و حمال نیست.واسه خودش خانومه.
برگشتم سمتش وگفتم:
از کجا میشناسیش؟
_تویه شرکت دیزاین وطراحی کار
میکرد.واسه دیزاین شرکت اومدن ازکارش خوشم اومد شد طراح شخصی
ما.کارامون توشرکتم به عهده اونه.
ابرویی باا انداختم وگفتم:آها.میگما شما
1400/09/13 21:46