پاسخ به
معدم پیچ میخورد وسرم گیج میرفت بزور خودمو از رو زمین جمع کردم. پاتختی که روش خوابم برده بود خونی شده...
?✨?✨?✨
?✨?✨
?✨
✨
#598
میخوای سوژه بدی دست دشمنات؟!
امثال مسعود و فرهیخته بفهمن بشه قضیه اتریسا؟!
پوزخندی زدم وگفتم:
مهم نیست...
مهم اینه که پیداش کنم...
باید چشم تو چشم بهم بگه دوسم نداره تا باور کنم، اون نامه بدرد من نمیخوره...
پیمان با نایلون دارو ها نزدیک شد.
برسام ماشینو روشن کرد.
و کمر بندشو بست وگفت:
تو کاریت نباشه ما میفتیم دنبالش تا دستت خوب شه،چشمامو بستم و سرمو تکیه دادم به شیشه...
برسام ضبطو روشن کرد تا مثلا حال و هوام عوض شه..!
ولی آهنگ حرف دلمو میزد..!
"خاطره ها تو وقتی نیستی زنده میکنم...
به چه امیدی بی تو اخه زندگی کنم...
همه ی زندگیمو بردی...
منو دست کی سپردی...
سرمن چیا اوردی لعنتی...
1401/03/21 01:13