#پارت440
+غلط کردم...غلط کردم...
سرم گیج میرفت و بدنم خالی میشد.
صدای جیغ وداد برسام و سیانا و خانم بزرگو شنیدم واز حال رفتم...
آه خفه ای کشیدم و صورتمو چرخوندم .به صورت خوابونده بودنم رو تخت و
صورتم درد گرفته بود.
نگاهم افتاد به لباسم!
با قیچی بریده بودنش و کمرش کامال خونی و پاره بود!
خواستم غلت بزنم که درد بدی پیچید تو کمرم و آخ بلندی گفتم.
سیاوش که رو زمین نشسته بود و سرشو گذاشته بود لب تخت چشماشو باز
کرد و هول نگام کرد.
+چیشده چیزی میخوای؟تکون نخور کمرت زخمیه
صورتمو کردم تو بالش.
پوف!
سیاوش از جاش پاشد و رفت بیرون با مهرداد برگشت.
مهرداد لبخندی به روم زدوگفت:
به هوش اومدی دخترجون؟
تو که نصف عمر کردی شوهرتو!
بی تفاوت نگاش کردم
1399/07/16 10:44