زندگیمو پر از سیاهی کردم..پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد.. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.. اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش….یک گناهکار ِ حرفه ای بود.. یه ادم از جنس تاریکی ولی با ظاهری شیشه ای.. شکست..بالاخره تونست ظاهر شیشه ای وشکننده ش رو هزار تیکه کنه.. و اونوقت بود که ظاهر زشت و پلید گناهانش نمایان شد.. و من دیدم..به چشم دیدم..بزرگترین گناهان اون افراد گناهکار رو دیدم و نفرت رو تو وجودم پرورش دادم.. نفرت.. همون چیزی که بر قلب سنگی من حکومت می کرد.. من…… آرشام….. اسمم گناهکار.. رسمم تباهکار..
اینو مطمئن باشید که رمان گناهکار رمانی کاملا متفاوت و سراسر هیجان خواهد بود که اصلا نمی تونید اخرش و تو طول رمان حدس بزنید ..
پ.ن_از زبان نویسنده: می تونستم این رمان و تو 2 جلد تمومش کنم ولی صرفا فقط به خاطر راحتی خود خواننده اینکار و نکردم و گذاشتم همه ی موضوعات تو 1 جلد اتفاق بیافته و به پایان برسه..اینو بدونید که رمان گناهکار علاوه بر متفاوت بودن یک رمان طولانی و پرمحتوا خواهد بود..نمایانگر عشقی که با هوس همراه نباشه و اونقدری قوی باشه که ادمی رو وادار به تغییر کنه..هر *** یه رمان عاشقانه و پر رمز و راز و مملو از اتفاقات هیجان انگیر می خواد این رمان و بهش توصیه می کنم
ز این دل را کسی صاحب نیست
اگر باشد پس کسی عاقل نیست صاحب دل باش اما کوچک نبین دنیاها جا دارد ز درون بین این دل گر بشکنی جز تو کسی نامرد نیست شکسته دل مرحم ندارد محبت را آغاز کن چون جز آن دل را نامی از دل نیست بشکند دستی که آن دل را شکست چون به جز خود کسی گناهکارنیست بربستره ی غلیظ گناهان خود دست می کشم وباانگشت برروی ان چنین می نویسم
گناهکار،گناهکار،گناهکارم من
به نام خدایی که عشق را در قلبِ پاکِ یک عاشق جای داد تا از هوس دوری کند
دلنوشته ی آرشام ” شخصیت گناهکارِ قصه ی ما ” به نویسندگی فرشته (fereshteh27) بربستره ی غلیظ گناهان خود دست می کشم وباانگشت برروی ان چنین می نویسم گناهکار،گناهکار،گناهکارم من.. خدایاگناهکارم؟!
1398/04/29 20:15