آشپز خونه کوچک من

16 عضو

پاسخ به

نه عزیزم اشکال نداره تقصیر تو نیست حق داری درست میگی خیلیا حالشون با این چیزا خوب میشه ??. من یکم ...

سلام تینا اعه مگه تو سقط کردی

1399/11/09 10:04

سلام من یکی ام یه گوشه ای از این کشور
در واقع این که میخوام بگم سوتی نیس یه خاطره خنده دار
یهشب رفته بودیم خونه خالم?
داداشم اونموقع ها 5 سالش بود و نمیتونست خودش کنترل کنه که باد شکم نزنه
مامانم بهش میگفت خودتو کنترل کن اما بچه بود دیگه نمیتونست اونموقع که خونه خالم بودیم یهو بلند شد و دور خونه رو دور میزد و با صدای بلند میگفت (جلوشو گرفتم جلوشو گرفتم)منظورش باد شکمش بود. و عین قهرمانای کشتی که برنده میشن دور خونه میچرخید ماهم که از خجالت آب شدیم. عاغا خالم اینا همه اینجوری?????که چرا داره اینکار میکنه ما هم اینجوری????‍♀️??‍♀️??‍♀️
و قیافه داداشم?????
امیدوارم که خنده به لبتون آورده باشم?

1399/11/09 10:14

??????

1399/11/09 10:14

سلامی دوباره (دختر ترک)هستم ?
آقا من تازه نامزد کرده بودم خوب خیلیم خجالتی بودم (مثلا)من دو تا خواهر شوهر دارم یکی از من 1 سال بزرگتره یکی 2 سال کوچیکتره...
آقا من سرماخورده بودم نامزدم اومده بود دنبالم رفتیم بیرون از اونجا رفتیم خونشون واسه نامزدم یه کاری پیش اومد رف? تو خونه منو خواهر شوهر کوچیکه موندیم یهو منم حالم بد بود خودشم با زور جلو گو..یدنم و نگه داشته بودم که یهو بهم گف پخخخخخ منم یه دفعه زاااارت ???
از خنده دلمون درد میگرف
هیچی دیگه همون روزای اول آبرو و حیثیت نموند واسمون??
الانم هر وخ یادم میوفته از خنده دلم درد میکنه?امیدوارم حال دلتون خوب باشه و لبخند بیا رو لبتون
اگه میشه واسه مامان شدن منم یه صلوات بفرستین ممنون??

1399/11/09 10:20

ارسال شده از
نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

سلام دوستان گلم
سفارش کیک صبحانه و عصرانه و خامه ایی و کیک باقلوا پذیرفته میشود
اگرسفارش داشتید درخدمتم مشهد
@abolfazlyeke98
رحیمی هستم


روز مادر نزدیک است سفارش ها محدوده برای ثبت سفارش نزارین دقیقه نود که شرمنده تون نشم?

1399/11/09 10:42

ارسال شده از

سلام به همه
ما یک شب ابگوشت داشیم و مادرم خیلی توش نخود و لوبیا ریخت
شبش پدرم جلسه خانواده گی گذاشت
و داشتیم در مورد مشکلات و نیاز هامون حرف میزدیم
یکهو من یک گوز خیلی بزرگ دادم (البته صدا نداشت)
پدرم همینجور که داشت حرف میزد بوی گوز به مشامش رسید
ولی نمیخواست به روش بیاره همینطور داشت حالش بد میشد و یکهو بلند شد و رفت تو دستشویی
من?????????????
مامانم??????????
خواهرم????????

1399/11/09 11:18

ارسال شده از

سلام به همه دوستای عزیز ??

یه روز من و آقایی خونه مادرشوهرم بودیم،،مادرشوهرم خونه نبود و من آقایی شروع کردیم به عملیات??

و چون نزدیک نماز مغرب بود گفتیم که بریم حموم من به آقاییم گفتم که شما برو من الان میام و رفتم دستشویی و هیچ لباسی تنم نبود??
که رفتن من همانا و اومدن مادرشوهرم همانا ??
و چون مادرشوهرم عادت دارن سر وقت نماز بخونن منتظر بودن که من بیام و برن دستشویی ??
منم حدود 20دقیقه تو دستشویی بودم وشوهرم با صدای بلند صدام میزد که خانومم کجایی بیادیگه??
که فک کنم مادرشوهر فهمیدن و رفتن تو خونه بعد آقاییم میفهمه و برام لباس میاره دیگه قسم خوردم دیگه خونه مادرشوهر نرم حموم ??
فاطی هستم ???

1399/11/09 11:18

ارسال شده از

‌‌‌‌‌‌
‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌



سلام
این سوتی من مال شیش سال پیش که تازه یک ماه بود نامزد کرده بودیم و هنوز رودربایسی داشتیم ??،
بعد از خوردن شام منو نامزدم رفتیم تو اتاق که خلوت کنیم ، هنوز نشسته بودیم که نامزدم منو بغل کرد و محکم فشار داد ?....
فشار دادن همانا و خروج یک صدا از بنده همانا ????جفتمون شوکه بودیم که
نامزدم گفت ???
مامانت دزد گیر وصل کرده بهت ؟؟?
هیچی دیگه کلی خندیدیم و از اون روز دیگه رودربایسی نداریم !!??






‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌

1399/11/09 11:20

ارسال شده از

‌‌‌‌‌‌

سلام
امیدوارم همیشه شاد باشین.

یک روز همراه خواهرم و پسر دوساله م رفته بودیم یک مغازه لباس زیر فروشی

ما سرگرم انتخاب لباس زیر بودیم که دیدم صدای پسرم از بیرون مغازه میاد
رفتم دیدم از تو سبد دم در یک لباس زیرو برداشته برده تو پاساژ به یک آقایی نشون میده و همش میپرسه قشنگه؟ قشنگه؟ ??


‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌

1399/11/09 11:24

ارسال شده از

سلام برهمگی ❤️azi❤️
عروسی ک کردیم روزش من یه فلافل خورده بودم و معده امم حساس حسابی نفخ کرده بودم اولین شبی ک کنارهم خوابیدیم چنان بادی زدم که یهو هردوتامون باهم پریدیم نشستیم نگاه اینوراونورمیکردیم که من بخودم اومدم فهمیدم من بودم(اونموقعه هام زلزله میومد شهرما)منم خودمو زدم ترسیدن و لوس کردن گفتم وای زلزله بود شوهرمم بغلم گرفت گفت نترس چیزی نبود??

1399/11/09 11:51

پاسخ به

سلام تینا اعه مگه تو سقط کردی

کاش فقط همون بود دوباره درد و خونریزی داشتم اومدم بیمارستان گفتن خارج از رحمی بوده جنین ولوله سمت راستم باهم برداشتن الانم بستری ام?

1399/11/11 10:37

پاسخ به

کاش فقط همون بود دوباره درد و خونریزی داشتم اومدم بیمارستان گفتن خارج از رحمی بوده جنین ولوله سمت را...

وای عزیزم خیلی ناراحت شدم?
خدا بزرگه ناراحت نباش گلم من خودم 4تا سقط کردم مشکلمونم معلوم نیست چیه

1399/11/11 10:46

پاسخ به

کاش فقط همون بود دوباره درد و خونریزی داشتم اومدم بیمارستان گفتن خارج از رحمی بوده جنین ولوله سمت را...

???

1399/11/11 14:47

پاسخ به

وای عزیزم خیلی ناراحت شدم? خدا بزرگه ناراحت نباش گلم من خودم 4تا سقط کردم مشکلمونم معلوم نیست چیه

چی بگم والا خیلی سخته خدا خودش رحم کنه بهمون

1399/11/11 19:49

پاسخ به

کاش فقط همون بود دوباره درد و خونریزی داشتم اومدم بیمارستان گفتن خارج از رحمی بوده جنین ولوله سمت را...

? انشاالله زود خوب میشی
الان بهتری؟
کی مرخص میشی؟

1399/11/12 10:47

مرسی عزیزم دیروز مرخص شدم الان خونه ام.آره بهترم استراحت میکنم بیشتر ??

1399/11/12 12:50

پاسخ به

مرسی عزیزم دیروز مرخص شدم الان خونه ام.آره بهترم استراحت میکنم بیشتر ??

بلادورباشه عزیزم

1399/11/12 13:22

سرت سلامت.

1399/11/12 13:22

ارسال شده از

*100*67#
اینترنت رایگان همراه اول

1399/11/12 16:01

پاسخ به

بلادورباشه عزیزم

مرسی گلم ??

1399/11/12 16:43

پاسخ به

مرسی عزیزم دیروز مرخص شدم الان خونه ام.آره بهترم استراحت میکنم بیشتر ??

خداروشکر
مراقب خودت باش زودتر خوب بشی
خوب می‌کنی استراحت تو این شرایط لازمه??

1399/11/12 17:24

???

1399/11/12 19:02

سلام خوشکلا روزهمتون مبارک

1399/11/15 13:49

عادله کم پیداشدی

1399/11/15 13:49

سلام

1399/11/15 14:06