کرده بود
لباس حنامو یه رنگ گلبهی کمرنگ برداشته بودم خیلی شیک بود پیرهن مسعودهم همون رنگ بود
موهامو رنگ عروسکی کرده بودم
چون سنم کم بود واقعا شبیه باربی شده بودم
آماده شدم گفت باید ازت عکس بگیرم اولین عروس کوچولو منی
وبدون اجازه مسعودگذاشتم ازم عکس بگیره
من ساعت 4 آماده بودم ولی هنوز مسعود نیومده بود دنبالم
زنگ زدم بهش گفت توراهم
ماشینش خراب شده بود و ساعت 8 کهتاریک بود اومد دنبالم و رفتیم خونه
من خیلی خیلی رقصیدم
بدترین سکانس عروسی اونوقتی از خونهپدرداری میری
داشتم میرفتم ....خیلی دلمآشوب شد گریه میکردم ..
1400/08/04 12:13