The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

🌱طهورا | زنِ روز

485 عضو

بچه ها یه پی دی اف گذاشتم کانال ایتامون
بخونیدش یه رمان جذاب فوق العاده اس

1402/04/08 16:43

تا من کارامو جمع و جور میکنم و میام

1402/04/08 16:44

?

1402/04/08 16:44

سلام من اومدممم

1402/04/08 20:02

چخبرا خوبی؟
از اونایی هستی که مناسبت و روزای خاص دلت میخواد روال زندگیت عین بقیه باشه و اگه کم و زیاد بشه حرص و غصه میخوری

یا از اونا که کاری به بقیه نداری و ادم خوب قصه خودتی؟ میدونی که کم و زیاد همیشه هست و میدونی که قصه زندگی هرکس از بقیه جداست...

1402/04/08 20:03

امروز مگه عید نبود ؟
خب همسر من مجبور بود سرکار باشه و تا بیاد خونه دیگه همه همسایه ها هم حتی خوابن !
و خودمم شرایطشو نداشتم بخوام برم جایی ...
و آبجیام پیش هم بودن و من چقد دلم هواشونو کرده بود ...
میتونستم خیلی راحت با این بهونه ها یه دعوای شیک و مجلسی رو طراحی کنم?

1402/04/08 20:06

اما من روال زندگیمو به زور نمیخوام طبق بقیه پیش ببرم ...
خب معلومه که دلم میخواست همسرم خونه بود و با هم میرفتیم مهمونی
معلومه که دلم دورهمی میخواست
معلومه که دلم نمیخواست روز عیدی تنها بمونیم

1402/04/08 20:08

اما اینو میپذیرم که قرار نیست همه چیز من طبق زندگی بقیه باشه و من قصه و روال زندگی خودمو دارم ?

1402/04/08 20:08

حتی اگه کسی هم از سر دلسوزی بگه که آخیییییی شوهرت سرکار بود ؟ تنها موندی ؟

با یه لبخند ژکوند میگم
بالاخره قرار نیست که همیشه همه چی طبق نظر ما پیش بره که ! منم تنها ننشستم گریه کنم تو خونه ! کارایی که مونده بود رو به سرانجام رسوندم و وقتمو مفید پر کردم .

1402/04/08 20:10

خب گفتیم چیکار کنیم اعتماد به نفس داشته باشیم ؟

1402/04/08 20:11

اول اینکه خودمون رو بشناسیم
من یه انسانم و انسان کرامت داره و عزتمنده
قراره که من تو این دنیا ، همه تلاشمو بکنم تا بتونم خودمو به اون کمال و نهایت عزتمندیم برسونم ...
اگه خوردن و خوابیدن و گشتن همه ی ی ی ی ی تلاشم باشه پس ببخشید تفاوت من با یه مثلا خرس چیه؟

1402/04/08 20:13

پاسخ به

ببین عزیزدلم خلقت یه فلسفه ی خیلییییییی زیبا و دقیقه طوری که حتی خیلی از اون کافرا رو هم که ببینی ته...

از اینجا یکم بخونید بیاید تا من ادامشو تایپ میکنم

1402/04/08 20:14

حالا چجوری به اون کمال برسم ؟
هرکس هر شرایطی که داره میتونه یه راه پیدا کنه ...
هر طور که خودتو رشد بدی و مفید واقع بشی و وقت و عمرت رو تلف نکنی یعنی به اون کماله داری نزدیک میشی?

مثلا یه نفر خونه دار هست ...

1402/04/08 20:19

دو حالت داره ...

1.اعتماد به نفسش صفر و ناله هاش سنگ رو اب میکنه ... از هیچی راضی نیست ، همش غر میزنه که ازدواج کرد و تلف شد ! از صبح تا شب کارش پخت و پز و شست و روب و تمیزکاریه ، محدود شده و داره تو خونه میپوسه ، شوهرش هم کلافه اس از دستش، تا میتونه دیر میاد خونه که غرهای خانم رو نشنوه ، ادما ازش فرارین چون سرتاپای اون ناامیدیه ?

2. یه خونه دار موفقه ، همه کاراشو با عشق انجام میده ، برا خودش هم برنامه داره ...
مثلا هنری که داره رو کاربردی میکنه و حتی فروش میزنه ، یا یه هنر رو یادمیگیره حتی مجازی ! وقتهای مُرده اش رو با مطالعه یا شنیدن پادکست پر میکنه ، لبش خندون و تو دلش کلی هدف داره ...باانگیزه و شاده و این حسش رو به همسرش هم انتقال میده ...سنگ صبور روزای خوب و بد همسرشه ...?

1402/04/08 20:24

اولین مسئله اعتماد به نفس بعد از شناخت حقیقت خودت ، اینکه انسان و عزتمند هستی اینه که در لحظه زندگی کنی ...

1402/04/08 20:25

گذشته رو ول کن ...
هی غصه نخور اگه فلان کار کرده بودم الان بسان میشد ...
اون دیگه رفت که رفت
الانت رو دریاب
برا الانت برنامه بچین که فردا غصه ی امروزت رو نخوری
و منتظر فرداهای دور نشین !
امروزت رو اگه واسه انتظار فرداهای دور تلف کنی وقتی فردا بیاد دوباره حسرت این روزاتو میخوری که به باد دادی

1402/04/08 20:27

خب پس
1. تو حال زندگی کن و برنامه بریز واسه اینکه تو هر شرایطی ، زندگیتو پر از امید و لحظات خوب کنی

2. از فکر و حرف های منفی فرار کن ...
فکرای منفی و گمانهای بد رو بریز دور
چجوری ؟ با پر کردن وقتت ، وقتتو انقد پر از چیزای خوب کن که فکرای منفی خودشون بذارن برن ...

1402/04/08 20:29

با چی پر کنم ؟
نصف روزت که درگیر کارهای آشیانه تون هستی?
مابقی هم کتاب خوب بخون ، پادکست اموزشی انگیزشی گوش کن ، یه هنر یادبگیر ، اگه هنرمندی هنر یاد بده ، اگه هنر داری کسب و کارت رو رو به راه کن و ...

1402/04/08 20:31

مثلا خانومه رفته بود مشاوره
میگفت من زندگی ندارم این مرده زندگی منو حروم کرده
بعد مرده میگفت من دوس ندارم خانمم بیرون شاغل باشه
خانومه هم این شغل رو میخواست به هر طریق بدست بیاره?

مشاوره بهش میدونید چی گفته بود ؟
گفته بود ته ته ارزوت شاغل شدنه؟?
گفته بود اره چون تو خونه میپوسم
مشاور گفته بود پس همه ی اون خانوم خونه دارا باید الان پوسیده باشن ...?

1402/04/08 20:37

گفته بود چیکار کنم !

مشاور گفته بود الان وضعیتت چطوره؟

گفته بود سه تا بچه دارم و طراحی لباس خوندم ، بافت تابلو فرش هم بلدم .

مشاور گفته بود :
مشکل شما شغل بیرون نیست
مشکل شما نداشتن اعتماد به نفس و برنامه زندگیه !

1402/04/08 20:39

و بعد چی شد ؟
یادگرفت چطور زندگی کنه !
بعد سه تا بچه تازه یادگرفت !
اما یادگرفت !

مشاور گفته بود :
چرا اشپزی رو یه چیز بیهوده میبینی ؟
تو بانوی یه خونه هستی!
مدیریت این محیط خونه با توعه
تویی که یه روز نباشی همه کارا لنگه
تویی که یه روز نباشی بچه هات سردرگمن
تویی که یه روز نباشی شوهرت خونه رو خالی میبینه

تویی که رنگ و بوی زندگی دادی به این خونه
وگرنه جمع کن برو چند روز
ببین این خونه هنوز جو گرم و صمیمی داره ؟
هنوز بوی خوش غذات
میپیچه ؟

شما در اولین مرحله همسر هستید
پس تو خونه ی باصفات
آراستگی و زیبایی رو اول به خودت بعد به همسرت هدیه بده ، اون کسیه به عشق تو داره برا این زندگی تلاش میکنه

در دومین مرحله مادر هستی
پس تو خونه ی باصفات
اول شادی و انگیزه و امید رو به خودت و بعد به اونا هدیه بده ...

حالا این وسط خودت رو هم دوست داشته باش ...
چه اشکالی داره وقتی نیم ساعت مونده که غذات دم بکشه چند صفحه از کتاب مورد علاقتو بخونی ؟
چه اشکالی داره صبحا نیم ساعت زودتر بلند شی و ورزش کنی و سلامتی رو به خودت هدیه بدی؟
چه اشکالی داره مثلا در روز یه وقتی رو برا بازی با بچه هات بذاری؟ اگه مادرا میدونستن تو هر سنی که باشن بازی با بچه هاشون چقدرررر مفیده هرگز نمیگفتن حوصله ندارم ...

1402/04/08 20:47

چه اشکالی داره تابلوفرش ببافی؟
یه دار کوچیک کنار اتاق
هر وقت حوصله و وقت داشتی برا ارامش حالت بری سراغ هنرت؟
اصلا چه اشکالی داره از اینکار درامدزایی کنی برا خودت؟

عدم اعتماد به نفس بعضی خانوما متاسفانه ناشی از اینه که اصلا باور نداره خودشو

میگه کارای خونه که هیچ
خودمم تلف شدم

باباجون همین کارای خونه که با عشق انجام میدی ، همین بچه ها که تروخشکشون میکنی ، تو هر سنی پا به پاشون هستی ،

1402/04/08 20:50

برنامه ریزی مشاور برا خانومه میدونی چی بود‌؟

1402/04/08 20:51

1.انجام کارای خونه با عشق و علاقه
2.بازی با بچه ها در روز حتی نیم ساعت
3.شنیدن پادکست انگیزشی هر روز نیم ساعت حین اشپزی
4.بافت تابلوفرش
5. رسیدن به وضعیت ظاهری خود تو خونه

خانومه میگفت من انقدر بی انگیزه بودم که ماه به ماه به زور میرفتم ارایشگاه
لباس تو خونه ای هام ژولیده و نامرتب
موهامو که نگوووو همینجوری رو سرم وول میخورد? چه برسه به یه بوی خوب یا مثلا سرمه

1402/04/08 20:55

میگفت همت کردم و مقید کردم خودمو
صبحا که بیدار میشدم با سرووضع مرتب و موهای بافته شده و عطر و یه سرمه یکم ورزش میکردم و صبحونه میخوردم و با علاقه میرفتم سراغ کارام
ریتم زندگیمو اوردم تو دستم
و فهمیدم مشکل من شغل بیرون نبوده
مشکل من بی هدف بودن ، بی فایدگی ، حس ناامیدی و ... بوده
و شعل بیرون بهانه ای بوده برام که از خونه بی روحم بزنم بیرون

1402/04/08 20:58