?✨?✨?✨?✨?
#پارت1
#پرستار_شیطنت_هایم
_سلام خسته نباشید، بابت آگهیتون زنگ زدم، هنوزم منشی میخواید؟
صدای مردونه ای پیچید تو گوشی:
_بله شما فردا تو ساعات اداری تشریف بیارید با مدارکتون و البته اگه سابقه کار دارید
_بله دارم
_پس منتظرتون هستیم
بعدم تقی گوشی رو قط کرد، نگاهی به گوشی انداختم...از فاز خانوم بودن در اومدم و جیغ زدم:
_منتظر ننت باش بی تربیت
داشتم به روح امواتش صلوات میفرستادم که گوشیم دوباره زنگ خورد، نوشین بود
جواب دادم:
_بنال حمال
با حرص گفت:
_عاشغال یه بار نشد من بهت زنگ بزنم عین آدم جوابمو بدی
بعد با حالت گریه ادامه داد:
_ماهرو با جسی اومدیم پارک، یه مرده اومده میگه اینجا سگ گردانی ممنوعه میخوان پرتمون کنن بیرون
پوکر فیس و بدون فکر گفتم:
_خب بهش بگو سگه داره تورو میگردونه دیگه کاری از دستشون برنمیاد ولتون میکنن
_اه برو بابا توام
بعدم قط کرد، جدیدا چرا همه گوشی رو رو من قط میکنن؟ چرا اینکارارو با روحیه لطیف من میکنن!؟
اصلا اعصاب و حوصله اینو نداشتم که بهش زنگ بزنم و از دلش در بیارم، پس در نتیجه پامو انداختم رو پامو اومدم شماره بعدی رو که یادداشت کرده بودم و گرفتم
1401/07/06 15:03