مثبت_باش ❣

790 عضو

رفتارهایی از زنان که مردان را بسیار عصبی میکند:
به مرد فرصت تنهایی ندادن
مدام زنگ زدن
شکاک بودن
بدگویی از او در جمع
آرایش بیش از حد
قهر کردن و حرف نزدن
مقایسه مرد با دیگرمردان

#مثبت_باش💞

1402/12/21 17:45

♥️🦋♥️

💞 بعد از هرکاری از همسرت تشکر کن 🥰


❣اگر بعد هرکار کوچکی زن و شوهر ازهم سپاسگزاری کنن؛ زندگی سرشار از عشق و محبت خواهد شد.


👈 تشکر کردن را فراموش نکنید!
📲 چه پیامکی
👤 چه حضوری
🔸و چه در جمع خانوادگی، دوستانه یا اقوام

#مثبت_باش💞

1402/12/21 17:45

#خانومها_بخوانند

مراقب معاشرت هات باش..
با فک فامیل و دوست و اشنات....
همه اونایی که حرفاشون،کنایه و تیکه و زخم زبون و دخالت هاشون،مشاوره هاشون،میتونه تو و روحیه ت و زیر و رو کنه...

❌محکم باش...

❌نه گفتن مودب رو یاد بگیر...

ارامش خودت، همسرت و زندگیت در نظر بگیر...

اینا یه حرفی میزنن و میرن پی خوشی و زندگی خودشون ولی تو میمونی و زندگیت و یه مغز شسته شده و عواقب اهمیت دادن به حرفاشون و دهن بینی هات...

یادت باشه که ساعات زندگیت رو به افق آدم های ارزون قیمت کوک نکنی؛
یا خواب میمونی یا از زندگی عقب...

#مثبت_باش💞

1402/12/21 17:53

#خانومها_بخوانند

مراقب معاشرت هات باش..
با فک فامیل و دوست و اشنات....
همه اونایی که حرفاشون،کنایه و تیکه و زخم زبون و دخالت هاشون،مشاوره هاشون،میتونه تو و روحیه ت و زیر و رو کنه...

❌محکم باش...

❌نه گفتن مودب رو یاد بگیر...

ارامش خودت، همسرت و زندگیت در نظر بگیر...

اینا یه حرفی میزنن و میرن پی خوشی و زندگی خودشون ولی تو میمونی و زندگیت و یه مغز شسته شده و عواقب اهمیت دادن به حرفاشون و دهن بینی هات...

یادت باشه که ساعات زندگیت رو به افق آدم های ارزون قیمت کوک نکنی؛
یا خواب میمونی یا از زندگی عقب...

#مثبت_باش💞

1402/12/21 18:40

دستورالعمل سوم👈امشب یک مرتبه
سوره فتح رو بخونید🌱

✍امام صادق(ع): هر *** در شب اول
ماه رمضان سوره فتح را قرائت نماید
تا سال آینده همین روز در حفظ و
‌ حراست الهی خواهد بود🌸

#مثبت_باش💞

1402/12/21 19:55

🌀ماسک سفیدکننده روشن کننده پوست

اگر به دنبال يك روش‌ خانگی برای سفید و روشن کردن پوست هستید، می‌توانید ترکیبی از ماسك ماست و پوست خشک پرتقال را امتحان کنید.

یک قاشق غذاخوری ماست تازه را با یک قاشق غذاخوری پوست خشک پرتقال مخلوط کنید. خمیر به دست آمده را روی صورت‌تان بگذارید تا بمدت حدود 20 دقیقه روی صورت‌تان بماند و سپس با آب ولرم شستشو دهید.

این روش درمانی ماسک سفید کننده را به مدت دو هفته تکرار کنید.

‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌


.❣#مثبت_باش 💞

1402/12/22 03:20

#خـانم_عزیـز

به خودتان، نوع لباسی که میپوشید، ظاهر زندگی تان و دست پخت تان توجه کنید....


بی انگیزگی شما در رسیدگی به اوضاع خانه، خورد و خوراک و پوشش؛ در همسرتان نیز تاثیر میگذارد.


به وضع ظاهری همسرتان اهمیت دهید. و برای مرتب کردن و اتو کردن لباسهایش با عشق وقت بگذارید. مطمئن باشید او متوجه این موضوع میشود.





#مثبت_باش💞

1402/12/22 06:41

1️⃣دعای روز اول ماه رمضان🌕

#استوری

❇️ اللَّهُمَّ اجعَل صِيَامِي فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِين
🔶 خدايا روزه مرا در اين روز مانند روزه روزه داران حقيقى قرار ده

❇️ و قِيَامِي فِيهِ قِيَامَ القَائِمِين
🔶 و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعى مقرر فرما

❇️ و نَبِّهنِي فِيهِ عَن نَومَةِ الغَافِلِينَ‏
🔶 و مرا از خواب غافلان هوشيار ساز

❇️ و هَب لِي جُرمِي فِيهِ يَا إِلَهَ العَالَمِين
🔶 و هم در اين روز جرم و گناهم را ببخش اى خداى عالميان‏

❇️ و اعفُ عَنِّي يَا عَافِياً عَنِ المُجرِمِينَ‏
🔶 و از زشتيهايم عفو فرما اى عفو كننده از گناهكاران عالم

🎙 با صدای قاسم موسوی قهار

#ماه_رمضان


#مثبت_باش💞

1402/12/22 11:46

پرخاشگران امروز، تنبیه شدگان دیروزند!

اکثر والدین معتقدند در کودکی با روش تربیتی سرشار از تنبیه بزرگ شده‌اند و الان هم هیچ مشکلی ندارند!
واقعا!
کافی است نگاهی به جامعه بیندازیم.
وقتی وارد بطن هر خانواده می‌شویم، متوجه می‌شویم آدم بی‌مسئله نداریم. 
این همه دعوا و خشونت در جامعه ما نشانه تاثیر همین روش اشتباه تربیتی است.

در رانندگی میزان خشونت و تصادفات ما بالاست. همیشه دعوا داریم و مدام به هم پرخاش می‌کنیم. چرا باید حتما در خیابان افسر باشد تا قوانین را رعایت کنیم؟ یاد گرفته ایم از کسی بترسیم تا قانون را رعایت کنیم...
اینها ماحصل همان روش تربیتی نادرست است

لطفا کانال مارو به دوستانتون معرفی کنید🙏🌹

─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─


#مثبت_باش 💞

1402/12/22 12:45

#یک_قصه_یک_حدیث

🍃عنوان:پول

ماه رمضان بود و عاصم برای فراهم کردن نان مورد نیاز زمان افطار به نانوایی رفته بود. صفی طولانی در مقابل نانوایی بود. هنگامی که زمان افطار نزدیک می‌شد مردم بیش از پیش تحمل خود را از دست می‌دادند.

نانوا نگران مردم حاضر در صف بود. سریع کار کردن، مطمئن شدن بابت این که همه نان گرفته اند و اینکه پول بیش از حد از کسی نگرفته، برای او کار آسانی نبود. نانوا در آن زمان واقعا خسته بود و اشتباها از عاصم کمتر از معمول پول گرفت. در

ابتدا عاصم درنگ کرد و به چهره‌ی نانوا با تعجب نگاه کرد.

نانوا پرسید: "مشکلی وجود دارد؟"

عاصم گفت: "نه" و پولش را گرفت. او از نانوایی به طرف خانه دوید.

زمان شام عاصم نگران و پریشان بود. زمانی که آن شب به خواب رفت ناراحت تر هم شد. او احساس می‌کرد که مردی نامرئی دارد از او می‌پرسد:

"چرا این کار را کردی؟ چرا پولی را گرفتی که مال تو نبود؟"

او فکر کرد که باید همه چیز را به مادرش بگوید، سپس او نظرش را عوض کرد و چیزی نگفت. او می‌دانست که مادرش عصبانی خواهد شد و او را سرزنش خواهد کرد.

در تمام طول شب او کابوس می‌دید. زمانی که صبح بیدار شد حالش بهتر نبود.

او به تقویم روی دیوار نگاه کرد. آنجا حدیثی نوشته شده بود که در ادامه آمده است:

«الاثم ما حاک فی صدرک و کرهت ان یطلع علیه الناس»
🍃گناه چیزی است که قلب شما را ناراحت می‌کند و چیزی است که شما نمی خواهید دیگران بدانند. "

عاصم احساس کرد که صورتش قرمز شده گویی که پیامبر دوست داشتنی این حدیث را فقط برای او گفته است. فورا به نانوایی رفت و پول نانوا را پس داد و به خاطر اینکه نتوانسته بود پول را زودتر پس دهد عذرخواهی کرد.
🌸🍂🍃🌸

لطفا کانال مارو به دوستانتون معرفی کنید🙏🌹

─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
#مثبت_باش 💞

1402/12/22 17:57

🔔👈در مهمانی ها اجازه ندهيد ديگران بدون داشتن دانش و علم، به شما احساس نگرانی و اضطراب بدهند و شما هم همین اضطراب را به فرزندتان منتقل کنید.

⭐️"واي انقدر بغلش نكن بغلی ميشه "
⭐️ "خيلی بچت لوس شده ها"
⭐️ "زيادي داری آسون ميگيری به بچه ات"
⭐️ "نسل ما با كتك و فشار بزرگ شديم به
اين خوبی از آب در اومديم نسل جديد خيلی خيلي لوس و بي تربيت بزرگ ميشن".
⭐️"من اگه جای تو بودم آدمش ميكردم"
⭐️ "خيلی زود از شير گرفتيش خيلی اشتباه كردی"
⭐️ "چرا از پوشک نگرفتيش هنوز"
⭐️ "آخ آخ خيلی لوسش كردی".

❇️فراموش نكنيد كه مقايسه، نصيحت يا دخالت بیجا در واقع تجاوز به امنیت روانی کودکان است.


#مثبت_باش💞

1402/12/23 18:13

یکی از علل لجبازی کودکان و نوجوانان
عدم فعّالیت آنهاست
والدین باید بستر فعّالیت بدنی را
برای آن ها افزایش دهند

وقتی بچه ها در روز فعالیّت
داشته باشند حالت لجبازی
در آنها کمتر میشود.


#مثبت_باش💞

1402/12/23 18:13

درباره قهوه هسته خرما بیشتر بدانید

همانطور که از اسم این نوشیدنی پیداست، این قهوه از دانه های خرما تهیه می شود، پس اگر به قهوه یا کافئین حساسیت دارید یا قهوه باعث ضربان قلب شما می شود، قهوه دانه خرما بهترین جایگزین برای شماست.
مصرف پودر هسته خرما کاملا بی خطر بوده و در عین حال سالم است. هسته خرما حاوی فسفر، روی، پتاسیم، منیزیم، کلسیم و حتی آهن است. قهوه هسته خرما حاوی 0 درصد کافئین است که برای کسانی که سعی در محدود کردن مصرف قهوه خود دارند، گزینه ای ایده آل است. هسته خرما غیر اسیدی، بدون گلوتن، بدون کافئین است و مثل قهوه به شما انرژی فوری می دهد.
فواید هسته خرما

قهوه خرما به بدن انرژی واقعی می دهد، برخلاف احساس گیجی که قهوه اغلب به سیستم عصبی می دهد. خرما منبع طبیعی انرژی است. قهوه دانه خرما یکی از معدود مواد طبیعی است که نسبت ایده آل امگا 6 به امگا 3 را دارد و آن را به یکی از کمیاب ترین ها در نوع خود تبدیل می کند
این ترکیب باعث تولید امگا 9 می شود که مهم ترین اسید چرب برای عملکرد صحیح مغز و قلب است. از نظر شیمیایی، دانه خرما علاوه بر روی، کادمیوم، کلسیم و پتاسیم از اسیدهای چرب اشباع و غیراشباع تشکیل شده است.
یکی از مهم ترین فواید هسته خرما، کاهش قند خون است. اگر دیابت دارید، مصرف روزانه سه فنجان دانه خرما می تواند مفید باشد. از دیگر فواید هسته خرما می توان به کاهش چربی خون، پاکسازی کبد، کنترل فشار خون، کاهش وزن، دفع سنگ کلیه، کاهش ریزش مو، حمایت از اعصاب و درمان اسهال اشاره کرد.
دفع سنگ کلیه یکی دیگر از فواید باورنکردنی هسته خرما است. افرادی که از سنگ کلیه یا مثانه رنج می برند می توانند برای درمان و کاهش درد از قهوه هسته خرما استفاده و میل کنند. هسته خرما برای درمان ناراحتی های گوارشی به ویژه اسهال مزمن مفید است!
مصرف پودر هسته خرما می تواند مانع از آسیب رساندن مواد شیمیایی سمی به کبد و کلیه شود. هسته خرما حاوی موادی است که از اکسیداسیون جلوگیری می کند و از آسیب به سلول های ژنتیکی DNA جلوگیری می کند. برخی از مطالعات نشان می دهد که آنتی اکسیدان موجود در دانه خرما کبد را سم زدایی کرده و از آسیب DNA جلوگیری می کند.
روزی 1 فنجان کافی است،برای اینکه قندخونتون نیفته با یک تکه شکلات تلخ میل کنید



#مثبت_باش 💞

1402/12/24 12:25

بیشتر از 15 دقیقه یک آدامس رو نجوید!

🔸 نتایج یه تحقیق دندانپزشکی نشان داده اکثر آدامس‌ها فقط 15 دقیقه ارزش جویدن دارن و جویدنشان بیشتر از 15 دقیقه به سلامت دندان و لثه لطمه میزند.

#مثبت_باش💞

1402/12/24 16:31

✅ اگر بیش از 1.5ساعت در روز با موبایل مشغولید برای پیشگیری از کاهش بینایی چای زعفران بنوشید

🌀 گیاه زعفران اثرات قابل ملاحظه ای بر روی ژنهایی دارد که عملکرد سلول های بینایی را تنظیم میکنند



#مثبت_باش💞

1402/12/24 16:32

🟢 پیشگیری از چاقی شکم

▪️مصرف امگا 3ها باعث کاهش عوامل چاقی شکمی می‌شود.

▫️توصیه می‌کنیم که هر هفته دو مرتبه ماهی‌های چرب مانند ماهی آزاد، ساردین و غیره میل کنید.


#مثبت_باش💞

1402/12/24 16:33

🔺️پفک باعث کیست تخمدان میشود

پفک با نسل ایرانیان چه کرده ؟

🔹️ پفک حجم زیادی از معده را اشغال می کند و آب فراوانی را به خود می کشد.
همین مساله باعث می شود که کودک یا هر مصرف کننده دیگری از خوردن وعده های غذایی اصلی سرباز زند.

🔹️ ترکیب پفک و آب به شکل موضعی می تواند باعث تحریک معده شود و التهاب ایجاد کند.

🔹️ پفک مقدار فراوانی نمک تجزیه شده دارد و باعث دریافت بیش از حد مایعات می شود و بار زیادی را به کبد و کلیه افراد تحمیل می کند .

🔹️ عامل فشار خون و مشکلات قلبی- عروقی در سنین بالاتر می شود مواد رنگی و افزودنی های موجود در پفک موجب بروز آلرژی غذایی به شکل اختلال گوارشی ، آلرژی پوستی و تنفسی در کودکان و سوء جذب و سوء هضم مواد غذایی می شود.

🔹️ پفک باعث چسبندگی روده و ایجاد کیست تخمدان در زنان میشود.

#مثبت_باش💞

1402/12/24 19:19

غذای افطار را از شام جدا کنید!

◽️با جدا کردن وعده افطار و شام از یکدیگر نیز باید حجم غذای مصرفی در این دو وعده سبک باشد.

◽️بعد از صرف شام و در واقع قبل از خواب نیز مصرف یک عدد میوه فصل توصیه می‌شود.



#مثبت_باش💞

1402/12/24 23:34

‍ 💚 حضرت محمد (ص) می فرمایند:
اى مردم ! هر كس در ماه رمضان
بر من زياد صلوات بفرستد، خداوند،
ترازوى اعمال او را سنگين خواهد فرمود
در روزى كه ترازوها سبك باشد.🌸

🍃🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
🍃🌸وآلِ مُحَمَّدٍ
🍃🌸وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ


#مثبت_باش💞

1402/12/25 03:38

1402/12/25

سلام به مهمانان ضیافت الهی 😊✋
چهارمین روز از ماه رمضان 🌙
بر شما مبارک 🌷
امروزتون پراز انرژی مثبت🥰
امروز بهترینها و
خیرترینها را از خدای
مهربان💓
برای شما خواستارم
پراز اتفاقات قشنگ
پراز موفقیت
نماز و روزه هاتون قبول🌸💕


#مثبت_باش💞

1402/12/25 03:39

🔵بهتره این کارها رو عقب نندازی:

1- به عزیزانت بگی که چقدر دوسشون داری.
2- اگر غمگینی به خودت اجازه بدی که گریه کنی.
3- اگر اشتباه کردی عذر خواهی کنی.
4- به دنبال چیزی که لایقش هستی بری.
5- اگر خواسته یا نیازی داری درخواست کنی.
6- تصمیمات مهم زندگیت رو بگیری.
7- از جسم و روانت مراقبت کنی.
8- در روابطتت حد و مرزی تعیین کنی.
9- نه گفتن رو یاد بگیری.
10- خودت رو ببخشی.
11- خودت رو بپذیری.
12- مهارت های ارتباطی رو یاد بگیری.
13- تکیه کردن به خودت رو یاد بگیری.
14- در جهت شناخت بیشتر خودت و رفتن به مسیر زندگی سالم قدم برداری.
15- با کتاب آشتی کنی.
16- برای خودت هدف تعیین کنی.
17- گذشت کردن رو یاد بگیری.
18- در برابر مشکلاتت مقاومت کنی.
19- از شکست هات نا امید نشی و ازشون درس بگیری.
20- خودت باشی.

#مثبت_باش💞

1402/12/25 03:41

یکی از اولیای خدا میفرمودند:
برای افزایش رزق و روزی اگر دعای

اللهُمَّ یا سَبَبَ مَنْ لا سَبَبَ لَهْ
یاسَبَبَ کُلَّ ذی سَبَبٍ
یا مُسَبِّبَ الْاَسْبابِ مِنْ غَیْرِ سَبَبٍ
صَلِّ علی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَ اَغْنِنی بِحَلالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواکَ
یا حَی یاُّ قَیّومُ
وَالحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ
وَ صَلِّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ

را خواندید و از آسمان براتون پول ریخت تعجب نکنید!!!!!

📙المصباح للكفعمی (جنة الأمان الواقية)، ص 170


#مثبت_باش💞

1402/12/25 03:43

#قسمت_اول_ع

"آرتا"
صبح جمعه بود،صبحی که میتوانستم تا خود ظهر از تخت جدا نشوم و بی خوابی های یک هفته گذشته را جبران کنم.با سر و صدای چند تا از بچه ها چشم باز کردم و به ساعت روی دیوار نگاه کردم؛خیلی زودتر از چیزی بود که انتظارش را داشتم!با غرغر لب تخت نشستم و گفتم:«صبح زود چیه جار و جنجال راه انداختین؟»شوکا معترضانه گفت:«تو باز امروز از دنده چپ بلند شدی؟» _نخیر،فقط آرزو به دلم موند که یه روز بیدار بشم ببینم ساعت دوازدهه! «بهزاد پوفی کرد و گفت:«امروز که از این خبرا نیست،باید بری صبحونه درست کنی.»چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:«دیروز که نوبت من بود!»
بهزاد_خب دیروز من جای تو درست کردم،پس امروز نوبت توئه!
_باشه،انگار چاره ای نیست. «بهزاد در حالی که از جایش بلند میشد گفت:«پس تا من میرم یه آبی به دست و صورتم بزنم تو بی کار نشین و برو آشپزخونه!
_بهزاد؟! «نامش را به قدری عجیب و غریب بر زبان آوردم که پیش از همه باعث تعجب خودم شد.بهزاد برگشت و پرسید:«چیه؟» به سرعت بالش را توی صورتش پرت کردم و درحالی که به سمت دستشوئی می دوئیدم،با خنده گفتم:«اول خودم میرم!»
بهزاد_این انگار سرش به یه جایی خورده! شوکا
_راست میگی.قدیما آرومتر بود،معقول تر رفتار میکرد! «بی توجه به حرف های آنها وارد دستشوئی شدم و در را از پشت سر قفل کردم.شیر را چرخاندم و همانطور که آب را به طرف صورتم روان میکردم،توی آینه به تصویر خودم لبخند زدم.هیچکس دلیل واقعی شادی من را نمیدانست؛برای این خوشحال بودم که امروز نوبت بوسه هم بود و باهم باید برای بچه ها صبحانه آماده میکردیم.سر و صورتم را شستم و به اتاق برگشتم که سر و صدای دخترها شروع شد.چند لحظه به همدیگر نگاه کردیم و سپس سامان که همیشه در این مواقع از همه جدی تر بود به دنبال صدا رفت و بقیه ما هم پشت سرش راه افتادیم.تا به اتاق دخترها رسیدیم،بهزاد شروع به پرسیدن کرد؛«چی شده؟چرا جیغ میزنین؟چه اتفاقی افتاده؟» دلشاد به دیوار اشاره کرد و باترس گفت:سوسک..سوسک اومده! چند ثانیه ای همه ساکت بودیم و با حیرت نگاه می کردیم که بهزاد پقی زد زیر خنده!پشت سرش چند نفر دیگر هم شروع به خندیدن کردند!سامان لنگه دمپایی پلاستیکی جلوی در را برداشت و شروع به له کردن سوسک بیچاره کرد.
سامان_من تو خلقت این زنا موندم!از اژدهای دو سر نمیترسن،ولی تا یه حشره کوچیک میبینن شروع به جیغ و داد میکنن و جار و جنجال راه میندازن! حسام خنده ای کوتاه کرد و گفت:«بیاین بریم دیگه،انگار خطر رفع شد!» نگاهم روی بوسه افتاد.موهای صاف و بلندش را از یک طرف گردنش پائین ریخته بود و لباسی مشکی به تن داشت.معمولا عادت

1402/12/25 09:00

داشت در حضور پسرها روسری سرش کند،اما انگار حالا فرصت همچین کاری را پیدا نکرده بود.متوجه نگاه خیره ام شد و لبخندی شیرین بر لبانش جاری شد.بی اختیار لبخند زدم.اما این لبخند خیلی زود روی لبهایم ماسید.بوسه چرا به من خندیده بود؟به سر و وضعم نگاه کردم و هزاران بار به خودم ناسزا گفتم که با این ریخت و قیافه و سر و موی نامرتب جلوی چشمانش ظاهر شده ام!سقلمه ای توی پهلویم خورد و صدای توام با خنده بهزاد مرا به خود آورد؛«ای بابا،انگار آرتا هم یه بلایی سرش اومده.نکنه تو هم سوسک دیدی؟» با این حرف صدای خنده ها دوباره بلند شد.
بهزاد_تو رو خدا اگه دیدی زود بگو که مثل این یکی باعث وحشت عمومی نشه. «این دفعه صدای اعتراض دخترها بلند شد و من اخم کردم و گفتم:«سرت به کار خودت باشه.» بهزاد با تعجب گفت:«دارم شوخی میکنم!ولی کم کم داره شک ورم میداره که نکنه سرت به دیواری جایی.. .» با بی حوصلگی رشته کلامش را قطع کردم و گفتم:«معذرت میخوام بهزاد،حق باتوئه!» «پیش از همه وارد اتاق شدم و سراغ کمد لباس رفتم و لباس هایم را تغییر دادم.جلوی آینه قدنما ایستادم و مشغول ور رفتن با موهایم شدم.لباس سفید و شلوار سیاه رنگی پوشیده بودم.عادت نداشتم آستین های لباس تا مچ دستم را بپوشاند،برای همین هردویشان را کمی بالا زدم و دوباره شانه به دست گرفتم.»

ادامه دارد...

نویسنده : #آرام_حسینی

1402/12/25 09:00

قسمت دوم
بهزاد_چه خبرته آرتا؟نیم ساعته اون جلو واستادی؟
_باز این مثل مادرزنا گیر داد!
بهزاد_چی میگی واسه خودت؟آخه کی به تو زن میده؟ «خواستم جوابش را کف دستش بگذارم که سامان مثل اکثر اوقات وارد بحث شد و گفت:«ساکت شو بهزاد،چرا حرف الکی میزنی؟»
بهزاد_من بی هیچ دفاعی
تسلیمم،ولی آرتا میدونستی خیلی بد اخلاق شدی؟ «جوابش را ندادم و با غر زدن از اتاق بیرون رفت.»
مهبد_زود بیا داداش،دارم ضعف میکنم.
_چشم،همین که کارم تموم شد میام. «کم کم اتاق خلوت شد و من تنها ماندم.تقریبا کارم تمام شده بود و سر و وضعم خوب و مرتب به نظر میرسید.خواستم شانه را داخل کشو بگذارم که چشمم به شیشه ادکلن کوچکی افتاد.به یاد اولین تولدم افتادم که کسی برایم کادو میگرفت.این شیشه ادکلن کادوی آقاجون بود؛آقای نیازی که ما "آقاجون" خطابش می کردیم و واقعا همینطور هم بود و برای ما کم از پدری دلسوز و فداکار نداشت.به خودم،به این خانه و به همه این دختر و پسرهایی که هم خانه ام بودند و با هم یک جا زندگی می کردیم،اندیشیدم.در واقع همه ما یتیم بودیم و خانواده ای نداشتیم.داستان به چهار یا پنج سال پیش برمیگشت!زمانی که آقای نیازی که مردی خیر و متمول بود،تصمیم گرفت چند بچه یتیم و پرورشگاهی را که به سن هجده سالگی رسیده بودند و نیاز به کمک داشتند،در خانه خود جا و پناه بدهد.اول از همه این پنج پسر هم اتاقی من انتخاب شدند؛بهزاد و شوکا و مهبد و حسام و سامان!دو سال بعد هفت دختر دیگر به این مجموعه اضافه شدند؛خاطره و عاطفه و دلشاد و کوثر و ژیلا و معصومه و پرستو!قضیه من کمی فرق داشت.هفده سالم بود که تحمل فضای پرورشگاه برایم دشوار و غیرممکن شد و فرار کردم!سه سال توی آپارتمانی کار میکردم و روز را همانجا به شب میرساندم!سه سال خیلی به کندی گذشت،پر از رنج و حسرت و سختی!اما بالاخره با آقاجون آشنا شدم و مرا با خود به این خانه آورد و با بقیه آشنا کرد!به جمع اضافه شدن من مصادف شد با ورود هفت دختری که بالاخره پس از مدتها سرپناهی امن و آرام یافته بودند.از آن روز دخترها شدند خواهر ما و آقاجون با اعتماد قلبی کامل آنها را به ما سپرد و گفت:«این دخترا از امروز ناموس شما هستن.اونا میشن خواهر شما و شما میشین برادرشون!انتظار دارم مثل جفت چشماتون ازشون مراقبت کنید!» اگر چه همه ما با صمیمت و احترام حرف آقاجون را پذیرفتیم،اما به مرور زمان رابطه هایی در این میان شکل گرفت.مثل علاقه سامان به خاطره و احساس ناگفته ای که من به بوسه داشتم!چند روز از آمدن ما میگذشت که یک روز آقاجون همراه با دختری به خانه برگشت.اسمش را به ما گفت؛بوسه!این اسم به

1402/12/25 09:00