The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

مثبت_باش ❣

777 عضو

#روانشناسی

قواتین قهرکردن در رابطه ی زناشویی

قهر كردن يك نوع خشم و عصبانيت موذيانه است كه ميتواند به روابط آسيب جدي بزند.
قوانين قهر كردن

1) حق نداریم به خانواده های هم توهین کنیم.
2) حق نداریم مسایل و مشکلات کهنه رو مطرح کنیم. تو هر دعوا فقط راجع به همون موضوع بحث میکنیم.
3) شام و ناهار نپختن و شام و ناهار نخوردن نداریم. همه اعضا مثل حالت عادی باید برای غذا حاضر باشن.
4) سلام و خداحافظی در هر صورت لازمه
5) هیچکس حق نداره جای خوابشو عوض کنه.
6) هر *** برای آشتی پیش قدم بشه اون یکی باید براش کادو بخره.
7) حق نداریم اشتباه طرف مقابلو تعمیم بدیم . مثلا عبارت تو همیشه.... ممنوعه. چون اینکار دعوا رو به اوج میرسونه.
8) باید به هم فرصت بدیم که هرکی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت کنه و طرف دیگه هم پنج دقیقه زمان برای پاسخگویی داره و بعد اگه حرفی باقی موند باید به فردا موکول بشه تا سر و ته بحث مشخص باشه

اگر افراد مي توانستند ياد بگيرند كه آنچه براي من خوب است لزومي ندارد كه براي ديگران هم خوب باشد، آنگاه دنياي شاد و خوشايندتري مي داشتيم.!

تئوري انتخاب
به ما مي آموزد كه دنياي مطلوب من، اساس و شالوده زندگي من است و نه اساس و شالوده زندگي ديگران.!

منبع: كتاب تئوري انتخاب
نوشته: ويليام گلسر


? برای دوستاتون فوروارد کنید ?
#مثبت_باش ?

1401/09/10 12:44

دعوا ، دلخوری ، زخم زبان به همسرتان را در #جمع نیاورید ⛔️

? افراد یا منتظر دعوای شما هستند
? یا دلسوزی های بیجا می کنند
? یا بعد ها برایتان یاد آوری می کنند

? #مثبت_باش ?

1401/09/10 15:50

#آموزشی
سلام دوستان خوبم ?
امروز میخام درباره ی خود ارضایی براتون مطلب بزارم.

✓ خوداضایی یک انحراف جنسی محسوب میشه و یکی از راه های رفع نیاز جنسی نادرست که دختران و پسران مجرد و حتی زنان و مردان از آن استفاده میکنن.....

✓ این عمل از نظر دینی و شرعی دارای اشکال ، گناه و حرام است......

✓ از نظر روانشناسی و پزشکی هم عوارض زیادی داره ......

✓ خود ارضایی با دستکاری تناسلی خود فرد صورت میگیره و این کار به منظور رسیدن به اوج لذت جنسی هست...

✓ در دختران و پسران بیشتر تحریک دوستان و یا دیدن فیلم محرک و کنجکاوی و...سبب خود ارضایی میشه

✓ در زنان و مردان به علت اختلال جنسی ، عدم کیفیت رابطه با همسر ، ناتوان بودن همسر ، عادت ، تماشای فیلم های پورن و....


✓ عوارض خود ارضایی:

•زیاد شدن عطش جنسی
•ارضا نشدن در رابطه ی جنسی طبیعی
•شرطی شدن ارضا جنسی ( تا این کار انجام نشه لذت نمی‌برد حتی اگر رابطه‌ی خوب حقیقی داشته باشد)
• سردمزاجی جنسی
• کاهش انرژی و ضعف جسمی
•احساس سوزش در ناحیه تناسلی
• ایجاد عفونت و قارچ
• پارگی پرده بکارت ( در دختران)
• ریزش مو
• درهای استخوانی
• بی اختیاری ادرار
• نامنظم شدن دوره‌ی پریودی و یا خونریزی شدید
• آسیب رسیدن به جنین( درصورت باردار بودن)
•بی حوصلگی
• عدم تمرکز
• اضطراب شدید و طولانی مدت
• پرخاشگری و ضعف اعصاب
•افسردگی
• احساس گناه

••───ꕥ⚘ꕥ───••

◍⃟? #مثبت_باش

1401/09/10 15:52

#ادامه_آموزش

روش های مناسب برای ترک خود ارضایی:

✓ ورزش کردن
✓ جلوگیری از تحریک( مثلا لباس زیرتون تنگ نباشه )
✓ خواندن کتاب
✓کوتاه کردن مدت حمام ( با دیدن بدن و....فکر و تحریک برای خودارضایی تشدید نشه )
✓ پرهیز از پرخوری

••───ꕥ⚘ꕥ───••

◍⃟?#مثبت_باش ◍⃟?

1401/09/10 15:52

#چالش_مالشی 1

باسلام خدمت(اسم همسر) به اطلاع میرساند
بنابر اسرار جناب عالی برای بودن و رسیدگی به عشقتون این جلسه تدارک دیده شده است
لطفا با عشق و سر موعد در جلسه حضور به هم رسانید.


❤️ درجلسه امشب
پذیرایی به درخواست و دلخواه شما خواهد بود
? براش گزینه بنویسید
1 بوس
2 نگاهای عاشقونه
3 لباس خواب
4 رنگ لباسخواب
5 رنگ رژ
6 حالتها(...?همگی بلدین از این شیطونیا...)
.......


#مثبت_باش ?

1401/09/10 18:21

#چالش_مالشی 2

به همسرتون پیام بدین ??
البته باحالت ترس و دلهره بهش پیام بدید ک اولش یکم شوک بهش وارد بشه??

اقاایی آقایی
شبکه خبر رو دیدی؟؟??

اگه جواب داد نه ؟ ?? بگین ??
وای وای پس نمیدونی چیشده
من همین الان اخبار و دیدم ??

کارشناس هواشناسی ? اعلام کرد که دلمون به شدت هواتونو کرده و تا زمان ورود یه جبهه هوای دلگرمی از جانب شمال شرقی شما(قلبتون❤️) به جانب شمال شرقی ما(قلب من❤️)،آسمان دلمون گرفته?☁️

کارشناس محترم هواشناسی(اسم وفامیلی خودتون) گفته:
بدو ک امشب منتظرتم??‍❤️‍?‍???

#مثبت_باش ?

1401/09/10 18:22

? روش هایی برای ايجاد يك رابطه قوی و احساسی هيجانی

❍ قبل از خواب حتما هم ديگر راببوسيد.
❍ عشق خود را به روش ها و كلمات مختلف بيان كنيد.
❍ يكي از مسئوليت هاي او را شما انجام دهيد.
❍ به مسائل مربوط به سلامتي او توجه كنيد.
❍ زماني كه اشتباه كرده ايد، به اشتباه خود اعتراف كنيد.
❍ در جمع از او تعريف كنيد.
❍ اجازه بدهيد،او خودش باشد.
❍ دليل اين كه عاشقش هستيد را بيان كنيد.
❍ شنونده ي خوبي باشيد.
❍ كلمات زيبا و معنا داري ايجاد كنيد كه فقط براي شما دو نفر مفهوم دارد.
❍ بيشترين زمان ممكن را با هم باشيد.
❍ در دوره هايي براي شناخت و بهبود رابطه شركت كنيد.
❍ او را سوپرايز كنيد.
❍ عاشق خودتان باشيد.
❍ همواره با هم غذا بخوريد.
❍ غير از رابطه جنسي، تماس فيزيكي و بدني داشته باشد

? #مثبت_باش

1401/09/10 18:29

? نشانه های ناراحتی یک مرد از همسرش

❶ ممکن است کم حرف شود یا منزوی گردد.
❷ ممکن است خودش را با کار مشغول کند.
❸ تا می تواند دیر به خانه می آید.
❹ مثلث سازی با عضو دیگری از خانواده. مثلا" صمیمی و دمخور شدن با فرزند یا ائتلاف با او.
❺ حتی وقتی که کارش در بیرون منزل تمام می شود، به بهانه های مختلف؛ بنزین زدن، رسیدگی به ماشین، پرسه زدن در خیابان(وقت کشی) یا با دوستان و ...؛ در اینجا هدف اصلی دیر آمدن به منزل است.
❻ ارتباط چشمی برقرار کردن با همسر کم می شود.
❼ شوخی های مبتنی بر صممیمت کاهش پیدا می کند.
❽ تشکر و قدردانی از همسر کاهش پیدا می کند.
❾ دیر یا زود خوابیدن، جدا خوابیدن و ...
10. کم محلی به یکدیگر و حتی تحقیر دیگری و ...

? #مثبت_باش

1401/09/10 18:32

? یک تکنیک مهم برای کم کردن فاصله عاطفی زوجین

هر شب به مدت ده دقیقه در خلوت خود با همسرتان درددل کنید، بطور مثال روزهای زوج آقا صحبت کند و خانم گوش کند و در روزهای فرد بالعکس.

در این زمان فرد گوینده می تواند در مورد دلخوریها، نگرانیها، بیم ها و امید و آرزوهای های خود با طرف مقابل صحبت کند، در طی این مدت همسر فرد بایستی شنونده خوبی باشد و فقط گوش کند؛ بدون اینکه پاسخ، دفاع یا توجیهی برای صحبتهای فرد مقابل بیاورد و این نقش در شبهای متوالی جابه جا می شود.

اگر زوجین در زندگی مشترک برای این فاصله ها کاری نکنند و با هم حرف نزنند، کدورت و دلخوری مثل یک زنگار دور قلب آنها را خواهد گرفت و روزی خواهد رسید که قلب ما برای همسرمان نمی تپد و ما بایستی مراقب آن روز باشیم.

? #مثبت_باش ?

1401/09/10 18:32

ارسال شده از

#مثبت_باش
هر روز با صدای بلند به خودتون بگید ?

من قوی هستم ? من می‌توانم❤️ من قادر به انجام هر کاری هستم ?من به خودم و توانایی های خودم ایمان دارم ? من به تصمیم‌گیری های خودم اطمینان دارم ? من ارزشمند و منحصر به فرد هستم ? وجود من در جهان هستی ارزشمند است ? من تاج سر دنیا هستم ? من خودم را باور دارم ? من خودم را دوست دارم ? من برای خودم احترام زیادی قائل هستم ? من مهمترین شخص زندگیم هستم ? من برای دیگران آرزوهای خوب می کنم و آرزوهای خوبم نیز به واقعیت می پیوندند ❤️ من قلبی آکنده از عشق به خودم ،به بشریت و به این کهکشان دارم ? عشقی که از من به دیگران می جوشد مرا تقویت می کند ?

1401/09/11 08:49

ارسال شده از

? عبارات تاکیدی (ثروت)
باورهای ثروتساز ?

? من دست به هرچی میزنم طلا میشه?
❤️ ثروتمند شدن خیلی طبیعیه☺️
? من هر روز ثروتمندتر میشم???
? پول درآوردن مثل آب خوردنه?
✨ من لایق ثروت هستم?
?دنیا پر از پول و فراوانیست?
? نعمتها و ثروتها بی نهایت هستند
⭐️پول دنبال منه ????‍♀️?
? من در هر شرایطی به راحتی پول میسازم?
? من مغناطیس ثروت و خوشبختیم?
?من هر کجا سرمایه گذاری کنم از فضل خدا سود زیادی میکنم ?⬆️?
❣من توانایی پول سازی دارم???
? پول درآوردن آسانترین کار دنیاست?
? درآمد من هر روز بیشتر و بیشتر میشه???

#مثبت_باش ?

1401/09/11 08:49

✅ #ماسکهای_چاق_کننده_صورت

?1.روغن زیتون+روغن نارگیل+روغن بادام یا گلاب+گلیسیرین از هر کدوم یک قاشق بریزید و موقع خواب به صورتتون بزنید و صبح با آب گرم بشورید .باعث هیدراته شدن پوست میشه.

?2.یک قاشق غذاخوری خاک رس + یک قاشق غذاخوری گلاب
15دقیقه رو صورتتون باشه بعد بشورید

?3.ماسک خیار +گلاب
هفته ای 3 بار بعد از 20دقیقه بشورید

?4.ماسک آلوئه ورا هر روز

?5. ماسک سیب زمینی +گلاب

#مثبت_باش ?

1401/09/11 09:02

دو راهکار فوق العاده برای #رفع_افتادگی_سینه

1_خیار رنده ویک زرده تخم مرغ ویک قاشق خامه را مخلوط کنید تا به شکل خمیر درآيد و به مدت سی دقیقه بماند
سپس با آب سرد بشوييد
یکبار در هفته اینکار را انجام دهید

2_ماساژ سینه با روغن خراطین علاوه بر سفتی سینه بزرگی و زیبایی همراه دارد

?#مثبت_باش ?

1401/09/11 09:02

✅ماسک برای پوست های معمولی

?یک عدد سیب بدون هسته را به چهار قسمت تقسیم کنید.
?2 قاشق غذاخوری عسل طبیعی
♨️تکه های سیب را داخل مخلوط کن بریزید و به صورت خمیر یکدست درآورید سپس عسل را به آن اضافه کنید و دوباره مخلوط کنید و مخلوط حاصله را به مدت 10 دقیقه داخل فریزر بگذارید بعدا مخلوط را بیرون بیاورید و اجازه دهید که مخلوط با دمای پوست یا محیط هم دما شود و در ادامه مخلوط را با کف دست  همراه با ضربات آهسته روی پوست صورت پخش کنید و ضربات آهسته را تا زمانی که ماسک روی صورت حالت چسبناک پیدا کرده ادامه داده و ان را به مدت ?30 دقیقه روی پوست صورت تان نگه دارید سپس با آب ولرم پوستتان را بشویید.

#مثبت_باش ?

1401/09/11 09:04

✅ ماسک روغن آلوئه ورا یک ماسک قوی لیفتینگ صورت

?مواد لازم:
?روغن بنفشه 1 قاشق غذاخوری
?روغن هویج
?روغن آلوورا
?روغن کاکائو یا کره کاکائو 1 قاشق غذاخوری
♨️همه این مواد را با هم ترکیب کنید و هفته ای 2 بار پوست را با آن به آرامی ماساژ دهید.
✨توجه کنید ماساژها به سمت بالا و خارج صورت باشد و برخلاف جهت چروک های پوست باشد؛
? بعد از دو هفته که از مصرف این ماسک شاهد پوستی شاداب و استوار خواهید بود. 

?#مثبت_باش ?

1401/09/11 09:05

این کتابارو بخون؛
-اگه میخوای رنج ات رو زودتر بپذیری کتابِ"چگونه رنجی را که نمی‌توانیم درمان کنیم به دوش بکشیم"

-اگه میخوای مسیر موفقیت رو زودتر پیدا کنی کتابِ"بی حد مرز رو بخون"

-اگه میخوای بدونی با هرکسی چطور صحبت کنی؛ کتابِ"چگونه با هرکسی صحبت کنیم"

-اگه میخوای روحت بیمار نشه کتابِ"مقدمه ای بر روانکاوی"

-اگه میخوای آرامش به زندگیت برگرده کتابِ" کتاب آرامش" رو بخون.
|#معرفی_کتاب|

#مثبت_باش ?

1401/09/11 09:10

?سـلام به زنـدگى
?سـلام به عطر دل انگیز محبت
?سـلام به معجزه لبخند
?سـلام به عشق و مهربانی

وسـلام ??
به تو دوست گرامی ??

?شروع روزتون پر برکت
?و پُر از خبــرهای خوب

#مثبت_باش ?

1401/09/11 10:17

#برنامه_ریزی

سلام دخترا روزتون بخیر?

خب مازیاد درمورد برنامه ریزی باهم صحبت کردیم حالا امروز میخوام براتون دقیقا شرح بدم که چجوری برنامه ریزی کنید?


خب دخترا شما برنامه ریزی روزانه دارید؟
یعنی از صبح که از خواب بلند میشید تاشب موقع خواب میدونید چه کارهایی باید انجام بدین؟
برای فعالیت هایی که باید توی روز انجام بدین ....
چک لیست یا لهمون لیست کارهارو دارین؟
برای وعده های غذایی که باید استفاده کنید؟
برای میزلن خرج کردن باهزینه ها برنامه ای دارید؟
اهمیت برنامه ریزی روزانه رو قبول دارید؟
بزرگترین حسن داشتن یک برنامه ریزی روزانه چه چیزهایی هست؟
1.کارهای مهم روز فراموش نمی شوند
2. هدفمند میشیم و عزت نفس و اعتماد به نفس پیدامیکنیم.
3. احساس رضایت زیاداز خودمون خواهیم داشت.
4. آرامش زیاد خواهیم داشت وسطح استرس واضطراب ما کلی کاهش پیدامی کنند.
وکلی محاسن دیگه داره دخترا...

دریک برنامه ریزی کارآمد یک زمانی رو برای کارهای غیرقابل پیش بینی درنظر میگیریم
مثلا تماس تلفنی بایک دوست یا اقوام
یا آمدن مهمان بدون اطلاع قبلی
براساس تجربه های خودمون به راحتی میتونیم این زمان رو درنظر بگیریم...
برنامه ولیست رو صادقانه و واقع بینانه بنویسیم،براساس توانایی های درحال حاضرمون،یک برنامه رویایی و دورازذهن ننویسیم که باانجام نشدنش دلسرد بشیم
برای شروع ازکارهای کوچک و اموری که صد درصد قابل انجام هست بنویسیم
هرهفته یک کارجدیدو فعالیت جدید آغاز کنیم...
برای هرروزی که کامل امور انجام میشن پاداش درنظر بگیریم
یک نکته مهم این بین دخترا بلدبودن نه گفتن هست ...
خیلی وقتا این فواصل ازمادرخواست هایی میشه که واقعا وقت گیر هست و باعث اختلال توی برنامه ما هست، پس بهتره باگفتن یک نه مودبانه به کارهای خودمون برگردیم و به برناممون پایبند باشیم.
هرازگاهی بعضی روزها کمی بیشتر سخت بگیریم...
کارهای جدید باید وارد لیست کنیم...
بعضی کارها درعین سادگی بسیار وقت گیر هستن مثلا:
ناهار چی بپزم?
شام چی بزارم?

بهترین کاراینه که لیست شام وناهار هفتگی درست کنیم?
مثلا روزجمعه یک لیست غذای هفتگی برای کل هفته درست کنیم

اینجوری یک صبح که بلند میشیم میدونیم چی میخوایم وسریع انجامش میدیم و درطول هفته خریدهای لازم رو انجام میدیم ومواد اولیه اون غذارو آماده میکنیم...
#مثبت_باش ?

1401/09/11 15:01

درمابین فعالیت های روزانه اهداف بلندمدت و کوتاه مدت خودمون رو درنظر بگیریم
مثلا:اگرقرارهست وزن کم کنیم برنامه ورزش روزانه و پیاده روی و رفتن به باشگاه رو توی لیست روزانه قراربدیم هر هدفی که داریم با جزئیات قرار بدیم
این بین از سلامت بدن خودمون و نداشتن کم خونی و کمبود ویتامین مطمن بشیم
ریشه درصد زیادی از بی حوصلگی ها،خستگی و ضعف ها و حالت های افسردگی ما درکمبود خون و ویتامین های بدن ماست
اگر نیاز هست حتما روتین استفاده از قرص و ویتامین ها هم توی لیست روزانه یاد داشت بشه.
مثلا ساعت ده شب ویتامین سی نخوریم که تاصبح بیداریم??
یادمون نره ما انسان های معمولی هستیم واقع بینانه برنامه بنویسیم
بازهم تاکید میکنم برای شروع ساده بگیریم
دربازه های صبح تاظهر ظهرتاعصر وعصر تاشب...
هرکدوم دوتاسه فعالیت رو مشخص کنیدوبعداز اینکه روتین متعهد به انجام اونها شدین تعداد فعالیت هارو بیشتر کنید.
زمان نوشتن برنامه روزانه

برنامه هرروز رو میتونیم شب قبل بنویسیم
تا چنانچه زمانی برای مهمانی یا تفریح یا رفتن به خرید نیاز هست رو درنظر بگیریم
انعطاف داشته باشیم اگر نیاز هست یکروز سبک باشیم و یک روز کمی سنگین تر کنیم...
دوتا راه برای کنترل امور داریم
1.درپایان مرحله اول(ظهر) مثلا دراون تایم گپی که داریم،قسمت اول رو کنترل کنیم و اگر کارها رو انجام دادیم یا ندادیم امتیاز بدیم
مثلا:اگر کاری رو انجام دادیم جلوش تیک بزنیم یاروی اون کار خط بکشیم ...
ویااینکه کنترل و امتیاز دهی رو موکول کنیم به شب و قبل از خواب.
#مثبت_باش ?

1401/09/11 15:01

چندتاپیشنهاد میدم برای اینکه تو برنامه روزانتون قرار بدین ?
1. کتاب خوندن مثلا 20 صفحه
2. کم کردن تلویزیون و دیدن سریال های غیرمفید
3. نوشتن شکرگزاری روزانه
4.نوشتن وقایع خوب وبد روز
5. کم کردن استفاده از موبایل وبرنامه های سوشال مدیا
6. نوشتن هزینه های روز
7. نوشیدن آب کافی

با داشتن برنامه روزانه دخترا
خودمون رو ارزیابی میکنیم
نکات ضعف و قوت خودمون رو متوجه میشیم
عامل رسیدن ویا نرسیدن به خواسته هامون رو متوجه میشیم
به تغییرات مورد نیاز برای زندگی آگاه میشیم
مدیریت زمان رو یاد میگیریم....
خب دخترا اگر انتقاد یا پیشنهادی برای این موضوع دارید بنویسید تا بزارم همه یادبگیریم...
#مثبت_باش ?

1401/09/11 15:01

بانو جان
? دلیلی نداره شما بعد از دعوا زنگ بزنید یا برید پیش خانوادتون کل ماجرا رو تعریف کنید:

? اولاً که اونا خیلی یک طرفه قضاوت میکنن.
? دوماً همسرتونو پیش خانوادتون خراب می کنید.

??‍♀ شما بعد یه مدت کوتاه آشتی می کنید و همه چی رو فراموش می کنید.
اما خانوادتون یادشون نمیره و دیدشون نسبت به زندگی شما عوض میشه و از این به بعد منتظر باشید تو زندگی دونفرتون دخالت کنند
چون شما خوتون این اجازه رو بهشون دادید.

#مثبت_باش ?

1401/09/11 23:07

⛔️ بدترین و بزرگترین اشتباه یک زن می‌تواند این باشد که خانه را به‌قصد قهر ترک کند...

?? حتی هنگام قهر از تخت خود جدا نشوید، چون اینکار باعث عادت مرد و سردی میشود.

#مثبت_باش ?

1401/09/11 23:11

?
قسمت 41
با یک حرکت شراره خودش را در آغوش غفاری پرت کرد و با لحنی پراز عشوه گفت: خوشتیپ من، چرا اخه عزیزم راه نمیای بامن؟! دیشبم بخاطر تو من شیراز خونه عموم نرفتم.
دستش را به سمت ته ریش غفاری برد و آرام نوازش کرد.
صحنه های زشتی که می دیدم را نتوانستم تحمل کنم. مجبور شدم خودم را در آشپزخانه سرگرم کنم تا یکی از اتاق ها بیرون بیاید و این دو نفر را رسوا کنند.
نان هارا قطعه قطعه کردم و در جعبه مخصوصش گذاشتم.
صدای نگار را شنیدم. خودم را به سالن رساندم. شراره تنها روی کاناپه نشسته بود وبا ناخون هایش ور می رفت. انگار غفاری حسابی ضایع اش کرده بود. سفره را پهن کردیم و همه وسایل را به کمک هم چیدیم. وقتی از آشپزخانه قندان را آوردم، جزوه آخرین نفرها بودم و جایی مناسب برای نشستن نداشتم. یک فضای خالی کنار محمد و یک فضای خالی بین نگار و غفاری بود. مانده بودم چکار کنم که آقای دکتر شاکری گفت: دخترم بیا جای خانم من بشین. خودش هم بلند شد و کنار محمد نشست. سنگینی نگاه غفاری را حس می کردم!
بی اعتنا به او لقمه ی پنیر گردو را خوردم.
سفره ی صبحانه را سریع جمع کردیم و وارد اتاق شدیم تا آماده بشویم.
من مانتو و شال سبز کم رنگ را انتخاب کردم و یک خط چشم گربه ای کشیدم! نمی دونم چرا اما نمی خواستم از شراره کم بیارم!
وقتی شراره من را دید، یک لحظه در چشم هایم زل زد و ضعف اش را حس کردم. با گوشه ی چشم نگاهی به او انداختم و گفتم: جانم؟! چیزی شده؟
خودش را جمع و جور کرد و با من من گفت: نه... می خواستم بگم مسواکت رو تو سرویس جا نذاشتی؟
خدا خدا می کرد جوابم منفی باشه. گفتم: ای وای چرا... جاگذاشتم. ممنون که گفتی.
لبخندی تحویلش دادم و از کنارش رد شدم.
وارد حیاط شدم که غفاری را دیدم.
-خانم توکلی، این مسواک شماست؟
به مسواکی که در دستش بود اشاره کرد.
-بله...
جلوتر آمد و به چشم هایم زل زد.از دستش گرفتم و به سرعت دور شدم
وارد مرکز روستا شدیم و به مکانی شبیه درمانگاه، رسیدیم. آقای شاکری به سمت ما برگشت.
-بچه ها خوب گوش کنین. باید تیمی کار کنیم. هر گروه دو نفر، یکی خانم و یک آقا.
به تک تک مان نگاهی انداخت و ادامه داد.
-من عمدا مختلط تقسیم بندی می کنم که وقتی یک مراجع می فرستم شما دیدگاه خودتون رو، هم برای من در برگه هایی که میدم بنویسید و هم با مراجع صحبت کنید و نظرات شخصی تون رو بگین. همکاری و مشارکت دو طرفه و کار گروهی برای من ملاکه و می دونین در آخر به شما گواهی نامه میدیم که در رزومه ی کاریتون می تونه تاثیر به سزایی داشته باشه. پس دقت کنید خطایی سر نزنه چون همین طور که آموزش و پاداش داریم مجازات سختی هم داریم!
همه ی ما حرف

1401/09/11 23:50

های دکتر را تاکید کردیم. او ادامه داد.
-اگر اشکالی و سوالی داشتین ابتدا از هم گروهی تون می پرسین و اگر به جواب واحد نرسیدین خانم دکتر شاکری جوابگو هستن.
یک راهرو چند متری که از آن عبور کردیم به دو اتاق سمت چپ و رو به رویش دو اتاق سمت راست رسیدیم. انتهای راهرو هم اتاق شیکی بود که متعلق به خانم و آقای شاکری بود.
قرار شد دکتر لیستی تنظیم کند و قرعه کشی کند.
من به اتاق سمت چپی رفتم و دیدم یک پنجره رو به بازار روستا دارد. چند گلدان شمعدانی هم زیبایی اتاق را دوچندان کرد. یک میز آهنی و یک صندلی پشتش و سه تا نیمکت فرسوده هم روبه روی میز بود. این جا امکانات کم بود...

نوشته : محدثه نوری

ادامه دارد...

قسمت 42
دکتر همه را فراخواند. من هم به سمت راهرو رفتم. قرعه انجام شده بود. دکتر گفت: اسم هرکسی را که می خونم کنار هم گروهیش بایستاد تا برگه های مربوطه را تحویل بگیرند و با سرعت مشغول کار بشین که وقت تنگه.
هستی و محمد اولین اتاق سمت راست. نگار و بهزاد دومین اتاق سمت راست.
شراره و ستاره هم باهم. غفاری گفت: استاد پس من چی؟!
دکتر عینکش را در آورد.
-حمید جان شما خودت یک پا دکتری. باید کنار من بشینی و درمان کنی.
-نه استاد، شما لطف دارین. من که چیزی یاد ندارم.
استاد انگشت هایش را به ضرب روی میز می زد و فکر می کرد که غفاری را کدام گروه بذارد که همسرش به کمکمش آمد.
-علیرضا جان. آقای غفاری رو بذار تو گروه شراره، کمکشون کنه.
استاد انگار جواب را گرفته بود و تایید کرد.
-خوب پس شراره و ستاره و حمید هم دومین اتاق سمت چپ. اتاق اولی هم میشه آبدارخانه یا استراحتگاه.خوبه بچه ها؟ از گروه بندی راضی هستید؟
همه راضی بودند جز من! من هم شجاعانه گفتم: دکترببخشید من تیم دو نفره می خوام.
نگاهی به من کرد.
-دخترم هرچی گروه بزرگتر امتیاز بیشتر. حالا، چند وقت کار کنید اگر رضایت حاصل نشد چشم عوض می کنیم.
خداروشکر همان اتاقی که مد نظر داشتم جور شد و وارد شدم. پشت سر من شراره وارد شد و روی یکی از نیمکت ها نشست و نگاهم کرد.
-این جا چرا اینجوریه؟ اه... همه جا کثیفه.
من سکوت کرده بودم. ادامه داد.
-حالم داره بهم می خوره...
آینه اش را ازجیب کیفش در آورد و زیر چشمش را دستی کشید.
غفاری وارد اتاق شد.تا شراره را آینه به دست دید، اخمی کرد و گفت: جمع کن آینه تو!
برگهایی که در دست داشت را روی میز گذاشت.
شراره نگاهی پر از کرشمه تحویل غفاری داد و گفت: چشم آقای دکتر مغرور.
غفاری به سمتم نگاه کرد.
-شما اومدی این جا تا گلای شمعدونی رو نگاه کنی؟!
سمتش برگشتم. ابروهایم را در هم کشیدم و با لحن خشک و رسمی گفتم: شما؟!
عصبانیت را از چشمانش خواندم.
حمید

1401/09/11 23:50

مردمک چشمش را گرد کرده بود.
-این چه طرز حرف زدنه؟!
-من گفتم شما چه کاره هستید؟ شما فقط مسئول ثبت گزارش هستید و تمام.
دوباره رویم را پشت به او کردم و مشغول نوازش کردن گل ها بودم که به سمتم آمد؛ با صدایی بلند داد زد.
-مگر من با تو شوخی دارم؟ فکر کردی این جا کجاست؟!
اخمی کرد و با صدای دورگه ادامه داد.
-به حرف من گوش نکنی بد می بینی.
از صدای بلندش ترسیدم، نگاهی پر از بغض و اخم کردم و از اتاق بیرون آمدم.
تا خودم را به اتاق نگار رساندم اشک ها گونه ام را پوشانده بود.
هستی و نگار تا مرا دیدند، متعجبانه نگاهم کردند. نگار جلو آمد.
-چی شده؟! هان؟
بغض بی رحم، اجازه نمی داد حرف بزنم.
نگار شانه هایم را گرفت و گفت: د بگو چت شده؟ کی چی گفته؟ ستاره؟ با توام. جواب بده...
صدای نگار بلند شده بود و همین توجه بهزاد که نزدیک اتاق بود را جلب کرد.
-چی شده خانم توکلی؟
با ترید نگاهم می کرد، انگار شاهد صحنه بود اما می ترسید از آنچه که دیده بگوید. به چشمانی که حالا زیرش سیاه شده بود چشم دوخت.
-خانم توکلی حالتون خوبه؟
سرم را به نشانه مثبت تکان دادم. نمی خواستم کسی از این ماجرا باخبر شود؛ با دستم اشاره کردم که تنهایم بگذارند.
روی صندلی که لایه ای از خاک آن را پوشانده بود نشستم. بی خیال کثیف شدن مانتویی که هدیه پدر از اردبیل بود...
نگار سرم را بغل کرد و گفت: هر وقت حالت خوب شد، باهم صحبت کنیم.

نوشته : محدثه نوری

ادامه دارد...

قسمت 43
سکوت کردم... سکوتی شبیه به شب های سرد گورستان... دلم پر بود، نه از غفاری بلکه از خودم... منی که نمی دانم چه کاری بدی کردم که باید همیشه چشمانم خیس باشد... دلتنگی بر دلم چنگی زد و تمام را به سخره گرفت. عماد... الان کجاست؟ چه کار می کند؟ و دوباره جوشش خروشان احساسم... محال بود بتوانم از این عشق سرکش جان سالم ببرم.
چشم هایم را بسته بود و غرق در رویا که صدای نازک شراره مرا از آسمان خیال به زمین واقعی پرتاب کرد.
-ستاره؟!
نگار در جوابش گفت: حالش خوب نیست. چه کارش داری؟
دماغش را بالا کشید.
-من کاریش ندارم، آقای غفاری می خواد ببینش.
نگار انگار پی به اصل ماجرا برد.
-بهش بگو الان نمی تونه. بعدم مگر خودش چلاغه؟
خنده ای شیطانی کرد و گفت: خدانکنه... دلت میاد حمیدجان چلاغ بشه؟! واه... بلا به دور.
نگار نگاهی چندش باری بر سر و روی پلاستیکی شراره انداخت.
-برو بیرون عزیزم. دختر عمه ی من نیاز به استراحت داره. لطفا درم پشت سرت ببند.
ایش کش داری گفت و در محکم بسته شد.
سرم را بالا گرفتم.
-نگار آب می خوام.
سریع از کوله اش بطری آب را بیرون آورد و تقدیمم کرد. جرعه ای نوشیدم و تحویلش دادم.
-چی شده دردت به جونم؟ تو

1401/09/11 23:50