The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

مثبت_باش ❣

777 عضو

امانتی! حواسم بهت نبود. تو اون اتاق لعنتی چه اتفاقی افتاد؟
ماجرا را برایش تعریف کردم. او هم مثل من فکر می کرد. سوال هردویمان این بود " چرا او باید همچنین رفتاری بکند؟"
چیزی نگذشت که صدای زدن به درب به گوش رسید.
نگار بفرماییدی گفت و هیکل تنومند غفاری ظاهر شد.
-می خوام خصوصی با خانم توکلی صحبت کنم، لطفا تنهامون بذارید.
نگار که از کله اش دود بیرون می زد گفت:
اولا تنها بودن شما معنایی نداره هرچی هست بفرماید من در جریان کار زشت شما هستم. اصلا از شما و شخصیت شما چنین رفتاری محاله. دوم این که خانم توکلی هیچ تمایلی نداره که باشما صحبت کنه.بفرمایید آقای محترم.
دستش را به سمت درب دراز کرد که غفاری جلو آمد.
-خانم خسروی، با تمام احترامی که برای شما قائلم اما لطفا در کاری که بهش ما مربوط نیست، دخالت نکنید.
روبه روی من ایستاد. صدایم زد؛ اعتنایی نکردم. برای بار دوم و سوم ...
مشتش را روی میز کوباند.
از صدایی که ایجاد شده یکه خوردم. سرم را ناخواسته بلند کردم.
غفاری با همان چهره ی برافروخته ادامه داد.
-خانم توکلی، دلیل این کارای بچگونتو نمی دونم... توضیحی داری؟
از منطقی که داشت به خرج می داد کلافه شدم. نمی دانم، دلم می خواست کمی مهربان تر از من دلجویی کند!
سرم را بالا گرفتم و موهایم را زیر شالم قایم کردم.
به زور جلوی خنده اش را گرفت. کمی متعجب شدم. چرا تا مرا دید خندید؟
دستمال کاغذی تاشو شده را از جیب کتش در آورد و سمتم گرفت.
-زیر چشمتون رو پاک کنین.
آینه ای این جا نبود. نمی دونم این خط چشم لعنتی صبح چه بلایی بود که زدم، اصلا خط چشم کشیدن به من نیامده!
دستمال را گرفتم و زیر چشمم کشیدم. پوزخندی زد و گفت: چرا بیشتر پخشش می کنی؟!
از این که آینه نداشتم، حرصم گرفته بود...
دستمال را از دستم گرفت و به سمتم آمد.
-بذار خودم پاک کنم.
دستمال را زیر چشمم به آرامی کشید. هرم داغ نفس هایش گرمم کرده بود. هوای این جا هم به شدت گرم بود.
-ممنون خودم تمیز می کنم.
بدون توجه به حرفم، کمی خم شد و گفت: چشم هاتو ببند. بالای چشماتم که گل و سنبل کشیدی...
چشم هایم را بستم، گوشه ی انگشتت به صورتم خورد. انقدر نزدیک شده بود که بوی ادکلن تندش، راه تنفسی ام را کم مانده بود ببندد.
صدای باز شدن در...
سریع چشم باز کردم. شراره را دیدم؛ ابروهایش هم آرایش داشت! به غفاری زل زد.
-حمید... باورم نمی شه! به من نه می گی و خودت میای ...
ادامه حرفش را خورد.
غفاری مثل همیشه با آرامش برخورد کرد.
-دروببند بیا بشین اینجا.

نوشته : محدثه نوری

ادامه دارد...

قسمت 44
از من فاصله گرفت و رفت صندلی روبه رو نشست
بدون هیچ حرفی شراره روی صندلی کنارم آرام

1401/09/11 23:50

گرفت.
غفاری قیافه ی حق به جانبی گرفت و گفت:خوب، چی می خوای بدونی؟
من که جایز نمی دانستم بیشتر از این این جا بمانم، با گفتن ببخشید اتاق را ترک کردم.
درب را بستم که نگار روبه رویم بود. خنده ای کرد.
-قیافشو نگاه کن. برو بشور صورتت رو دختر!
شتابان به سمت دستشویی رفتم. اول کاری شوک عجیبی را تجربه کردم.
توی آینه نگاهی به خودم انداختم... چرا واقعا تا این حد عصبی و ناراحت شدم؟
غفاری بدبخت که چیزی نگفت! نکنه من خیلی حساس شدم... نمی خواستم به هیچ وجه این داستان ها دوباره تکرار بشود، همان جا به خودم قول دادم فقط سرگرم کارم باشم.
وقت نهار شد و خانم کریمی دست یک پسر بچه هفت هشت ساله فرستاد. ناهار را خوردیم و آقای شاکری درب بهداری را باز کرد. بنر مربوط را اول درب گذاشت. مردمان آن جا سواد زیادی نداشتند برای همین در بنر طراحی عکس هم دیده می شد.
چیزی نگذشت که بهداری یا همان خانه بهداشت آن جا پر از مردمان جوان و پیر شده بود.
آقای که مسئول بهداری بود مسئولیت نوبت دهی به مراجعین را برعهده گرفت.
همه ی ما با شوق و ذوق مشغول گفت و گو با مراجعین بودیم. بهزاد و محمد بیرون از دانشگاه، آموزش هایی برای تزریق و این ماجرا ها دیده بودند. تیم ما تیم پزشکی نبود. مابیشتر هدف مان کمک به زندگی بهتر و مشاوره دادن بود.
در اتاق نشسته بودم که پیرزنی عصا به دست وارد شد. به احترامش از جای برخاستم.
بعد از سلام و احوال پرسی از او پرسیدم.
-چه کمکی می تونم بهتون بکنم؟
با لهجه ی قشنگش گفت: ننه، حالم خوش نیست...
ما در دانشگاه یاد گرفته ایم که با سوال پرسیدن وارد چالش هایی که فرد درگیرش هست، بشویم.
-چی اذیتتون می کنه؟ میخواین راجبش حرف بزنیم.
برگه ای که غفاری روی میز گذاشته بود؛ برداشتم و گزارشی از آنچه که می گفت نوشتم.
حسابی گفت وگو مان داغ شده بود که غفاری وارد اتاق شد.
-خانم توکلی وقت این مراجع تموم شد.
نگاهی به ساعت انداختم، چهل و پنج دقیقه صحبت کرده بودیم.
به غفاری باشه ای گفتم و رفت.
-خانم صمدی عزیز، گزارش تون رو نوشتم، این جلسه برای آشنایی بود، از اون آقایی که اول راهرو نشستن وقت بگیرین. می بینمتون.
از جایم بلند شدم و تا درب اتاق بدرقه اش کردم.
شراره پیدایش نبود!
غفاری وارد شد.
-همه چی خوب پیش می ره؟
لبخندی زدم.
-خوبه.
گوشی اش را برداشت و گفت: شمارت چنده؟
-بله؟!
-برای هماهنگی ها لازمه...
بادستش روی پیشانی اش زد.
-تو چرا هر چیزیو به خودت می گیری؟ مطب دکتر روانشناس نرفتی؟ ندیدی رو میزشون یک تلفنی هست که هماهنگی مراجعین رو باهاش انجام میدن. من که نمی تونم همش سرپا باشم و به اتاقا سربزنم...
حق با او بود. شماره را گفتم و

1401/09/11 23:50

درب را محکم زد.
داشتم به مامانم پیامک می دادم که شماره ای روی صفحه آمد. تماس را برقرار کردم.
-بله؟
-مراجع داری.
چه صدایی جذابی دارد!
-بفرستین.
-از پس مراجع ها برمیای جوجه؟
حرصم گرفت، دندان هایم را از شدت عصبانیت بهم فشردم.
با خودم گفتم" این پسره واقعا بامن مشکل داره! پیشنهاد بدم نفر بعدی خودش بیاد داخل، ویزیتش کنم!"
صدای درب مرا از خیالات بیرون آورد.
-سلام.
آقای با قد متوسط پوست برنزه مقابلم دیدم.
-سلام، بفرمایید بشینید.
-ممنون.
-بفرماید. در خدمتم.
سریع سر اصل مطلب رفت!
-زندگیم سرد شده.
-بیشتر توضیح بدین. چه چیزی باعث شده چنین حسی داشته باشین؟
-خانمم از وقتی زایمان کرده من رو تحویل نمی گیره.

نوشته : محدثه نوری

ادامه دارد...

قسمت 45
فهمیدم همسرش افسردگی پس از زایمان گرفته.
-تنها مشکل همسرتون، افسردگی پس از زایمان هست. این یک پدیده طبیعی هست که بای اغلب خانم ها اتفاق می افته. جای نگرانی نداره. بهتره کار هایی که می گم را به خاطرتون بسپارین.
بعد از نکاتی که گوش زد کردم انگار مشکلش را حل شده دانست.
-خیلی ممنونم خانم دکتر.
-خواهش می کنم اما، من هنوز دکتری نگرفتم.
-خیلی توضیح هایی که دادین واضح بود. اگر مشکلم حل نشد همسرم را می فرستم.
-من در خدمتم.
بعد از رفتنش، بمب انرژی در قلبم ترکید! چه بی حد و اندازه کمک به هم نوع، لذت بخش است.
ساعت حدود پنج عصر بود. سرم را روی میز گذاشته بودم.
صدای لرزش گوشی...
-سلام بابا جانم.خوبین؟
-ممنون منم خوبم
-خوبه خوش می گذره... دو نفر مراجع داشتم.
-ممنون بابایی.
-سلام برسونین. مامان رو از طرفم ببوسین.

از اتاق بیرون آمدم. راهرو از شلوغی ظهر کمتر شده بود.
نگارو بهزاد مشغول نظر دادن بودند. شراره انگار در بهداری نبود!
غفاری نقل مجلس، وسط سالن نشسته بود.
سمتش رفتم.
-غفاری، شراره کجاست؟!
با چمشان حدقه زده حرفم را تکرار کرد.
-غفاری؟!
-ای وای ببخشید! آقای غفاری...
خندم گرفته بود، چه سوتی بدی دادم!
-عذر می خوام.
-خوب، بفرما؟
-شراره... همیارم نیست!
-رفت.
-رفت؟!
ادامه دادم.
-کجا رفت؟
باید به آقای شاکری گزارش بدم.
راهم را کج سمت اتاق آقای شاکری کردم.
-وایستا.
به سمتش برگشتم.
-بیا... ببین آقای شاکری نباید از جریان صبح باخبر بشه.
-من چیزی نمی گم.
-خوب جوجه داری می ری اون جا میگی شراره نیست. آقای شاکری هم شمارشو می گیره. اونم عصبانیه ماجرارو تعریف می کنه. بذار خودم شب حلش می کنم.
-خوب نگرانشم. کجارفته؟
-جای بدی نرفته. استراحتگاهه.
-بمن چه اصلا...
-شماها واقعا عجیب غربین!
ادامه داد.
-برو تو اتاقت.
اینجوری حرف زدن رو نمی پسندیدم، اما، باید فروتنی را یاد بگیرم.
به اتاق برگشتم. یک

1401/09/11 23:50

مراجع دیگری هم ویزیت کردم و نیاز به دوباره آمدن نداشت.
شب حوالی ساعت نه همگی به استراحتگاه برگشتیم.
شراره در حیاط لب حوضچه کوچک گوشه ی حیاط نشسته بود. بوی بدی حیاط را گرفته بود.
غفاری جلوتر از ما سمتش رفت.
-این کارا چیه؟!
ناگهان خانم شاکری از خانه بیرون آمد.
-بچه ها بوی سیگار میاد...
اخمی کرد.
نگار اشاره ای به شراره کرد.
خانم شاکری، شراره را صدا زد و باهم به اتاقی رفتند.
بعد از چندین دقیقه گفت و گو بالاخره از اتاق بیرون آمدند.
شراره با رویی گرفته به سمت سرویس بهداشتی رفت.
آقای شاکری رو به ما کرد.
-بچه ها هرجایی که برین یک سری از قوانین رو باید رعایت کنین. این جا هم مستثنی نیست. هرکی با قوانین اکیپمون مشکلی داره، بدون تاملی از گروه خارج بشه.
بهزاد وسط حرف دکتر پرید.
-آقای دکتر، هر کدوم از ما که اینجا هستیم با قوانین آشنا هستیم. کم لطفیه اگر از زحمات شما تشکر نکنیم؛ اگر لطف شما نبود ما اینجا نبودیم.
بدون توجه به تشکر بهزاد، استاد شاکری ادامه داد.
-با قانون شکنی شماها اعتبار من و گروهمون کم میشه. اینجا محل خدمت رسانیه نه مطرب بازی!
شراره از سرویس بهداشتی بیرون آمد و به جمع ما که در حیاط نشسته بودیم، پیوست.
استاد بدون کوچکترین نگاهی به او به داخل خانه رفت.
غفاری تمام مدت سکوت کرده بود؛ حرف های استاد علاوه بر شراره، غفاری را هم شامل می شد.
شراره گیس های بلوندش را زیر گوشش هدایت کرد و گوشه حیاط نشست.
من از این فضای خسته کننده، به اتاق پناه بردم.

نوشته : محدثه نوری

ادامه دارد...

1401/09/11 23:50

? چرا میگن اگه لباس کم بپوشی سرما میخوری؟

?چون قرار گرفتن تومحیط سرد و مرطوب میتونه عامل بیماری شه دلیلشم اینه که #ویروس و باکتری تو دمای پایین رشد میکنه

?به همین خاطر میگن بدن رو باید گرم و خشک نگه دارید

#مثبت_باش ?

1401/09/12 03:07

ارسال شده از

???نیایش صبحگاهی???


✅ نیایش من ای پروردگارِ من ، بسوی تو این است؛ که ریشه درماندگی را از وجود من برکنی.به من آن توانایی را اعطا کنی که غم و شادی را در نهاد خویش پذیرا شوم.به من آن نیرو را ارزانی بداری تا عشقم را در خدمت به دیگران ،ثمر بخش گردانم.به من آن قدرت را ببخشائی که هرگز ضعیفی را نیازارم و برابر نیرومند مغروری زانو نزنم و به من اراده دهی تا در برابر اراده تو ،باخشنودی‌سربندگی فرو آورم.

✅ امروز از خودم مراقبت میکنم و اجازه نمیدهم کسی مرا ناراحت کند، از انرژی های منفی دیگران دوری میکنم و یک روز خوب را به خودم هدیه میدهم.


═ೋ❅?♥️♥️?❅ೋ═
❥↬#مثبت_باش

1401/09/12 07:12

ارسال شده از

#مثبت_باش
هر روز با صدای بلند به خودتون بگید ?

من قوی هستم ? من می‌توانم❤️ من قادر به انجام هر کاری هستم ?من به خودم و توانایی های خودم ایمان دارم ? من به تصمیم‌گیری های خودم اطمینان دارم ? من ارزشمند و منحصر به فرد هستم ? وجود من در جهان هستی ارزشمند است ? من تاج سر دنیا هستم ? من خودم را باور دارم ? من خودم را دوست دارم ? من برای خودم احترام زیادی قائل هستم ? من مهمترین شخص زندگیم هستم ? من برای دیگران آرزوهای خوب می کنم و آرزوهای خوبم نیز به واقعیت می پیوندند ❤️ من قلبی آکنده از عشق به خودم ،به بشریت و به این کهکشان دارم ? عشقی که از من به دیگران می جوشد مرا تقویت می کند ?

1401/09/12 07:12

ارسال شده از

? عبارات تاکیدی (ثروت)
باورهای ثروتساز ?

? من دست به هرچی میزنم طلا میشه?
❤️ ثروتمند شدن خیلی طبیعیه☺️
? من هر روز ثروتمندتر میشم???
? پول درآوردن مثل آب خوردنه?
✨ من لایق ثروت هستم?
?دنیا پر از پول و فراوانیست?
? نعمتها و ثروتها بی نهایت هستند
⭐️پول دنبال منه ????‍♀️?
? من در هر شرایطی به راحتی پول میسازم?
? من مغناطیس ثروت و خوشبختیم?
?من هر کجا سرمایه گذاری کنم از فضل خدا سود زیادی میکنم ?⬆️?
❣من توانایی پول سازی دارم???
? پول درآوردن آسانترین کار دنیاست?
? درآمد من هر روز بیشتر و بیشتر میشه???

#مثبت_باش ?

1401/09/12 07:12

#ایده_متن
صبح زمانی‌ست که تو بیدار می‌شوی؛ ساعت من به وقت چشمان تو تنظیم است
صبحت بخیر عشششششششششقم

#مثبت_باش ?

1401/09/12 07:24

باز شدن چشمانم
هر روز صبح ؛
یعنى خدا
دوست داشتنت را تمدید کرده
قدرش را می دانم …
#ایده_متن
#مثبت_باش ?

1401/09/12 07:25

صبح است
چه بی تابانه می خواهمت
و برای گفتن دوستت دارم
لحظه شماری می کنم
#ایده_متن
#مثبت_باش ?

1401/09/12 07:26

✅ اسکراب جوش شیرین و روغن ویتامین E

⚜از بین بردن سلول‌های مرده
⚜ #سفید و #روشن_شدن رنگ پوست
⚜نرمی و لطافت بخشیدن به پوست
⚜هیدراته شدن و جوانسازی پوست
??????

✅اسکراب جوش شیرین و روغن ویتامین E

?یک قاشق چایخوری جوش شیرین
?چند قطره روغن کپسول ویتامین E
?کمی آب
♨️روغن ویتامین E را با جوش شیرین مخلوط کنید و اگر سفت بود، کمی به آن آب اضافه کنید تا روان شود. با این اسکراب، پوستتان را به خوبی لایه برداری کنید و چند دقیقه ماساژ دهید.

#مثبت_باش ?

1401/09/12 11:00

?معجون کاهش وزن خانگی ?

?1قاشق زردچوبه
?1 قاشق زنجبیل
?1قاشق زیره(نوع آن فرقی نمی کند)
?1قاشق دارچین

✍️همه مواد را مخلوط کنید
✍️روز یک بار مصرف کنید

? #مثبت_باش ?

1401/09/12 11:03

✅ اگر كمبود وزن داريد بخوانيد

? افزودن شير خشك به دسرهاي شيري و شير عادي و افزودن ? به غلات فوق العاده است

⚜ همچنين افزودن خامه يا بستني? به ميوه هاي تازه باعث افزاي?ش وزن مي شود.

? #مثبت_باش ?

1401/09/12 11:06

ژل رو آماده کردین به قسمتی که دچار آفتاب سوختگی شده بزنید?

1401/09/12 11:07

#مثبت_باش ?
#به_خودمون_برسیم
سلام دخترا روز اول هفتتون بخیروشادی ? آماده باشید برای شروع یک هفته عالی?
خب دخترااا امروز میخوایم به موهامون برسیم
تاخوشگلتر بشن?

بعضیا ارز ریزش مو رنج میبرن اول بریم ببینیم چه عواملی باعث ریزش مو میشه بعد درادامه من براتون چندتا روش خونگی و دردسترس میگم?

عوامل اصلی ریزش مو شامل موارد زیر می شود :

ژنتیک،
بالا بودن هورمون آندروژن در مردان،
سرطان،
عوارض جانبی داروهای خاص،
اختلالات تغذیه و کمبود مواد غذایی،
تغییرات هورمونی حین بارداری یا یائسگی در زنان،
درمان ­های خاص مثل شیمی درمانی،
بیماری کرونا،
بیماری­ های پوست سر مثل قارچ،
اضطراب و مشکلات عصبی،
بیماری­ های خودایمنی،
تیروئید کم­کار یا پرکار،
آلودگی هوا،
بالا رفتن سن


خب این از عوامل ریزش مو
دخترااا میدونید که اگر بیپاری دارید باید اول درمان کنید اونوقت مشکلات ریزش مو هم کم میشه
حالا من براتون چندتا روش خونگی اوردم که بی تاثیر نیست?

یکی از علل ریزش موهم دخترا کاهش گردش خون پوست سر است. استفاده از آب پیاز بر روی پوست سر می­ تواند باعث افزایش گردش خون در سر و خون­ رسانی به فولیکول­ های مو شود. افزایش گردش خون در رشد موها موثر است.

نوعی از بیماری خودایمنی به­ نام آلوپسی آره آتا با حمله بدن بیمار به فولیکول­ های مو، منجر به ریزش موهای فرد می­ شود. استفاده از آب پیاز به­ عنوان درمان خانگی ریزش مو ناشی از این بیماری تقریبا موفق عمل کرده است.
وتاثیرزیادی داره دخترا حتما استفاده کنید?

برای تهیه آب پیاز، چند پیاز را رنده کرده و آب آن را کاملا بگیرید. آب پیاز را به پوست سر و موها بمالید و بعد از گذشت 15 دقیقه، می ­توانید با شامپو، موهای خود را بشویید.


یکی از متداول­ ترین مواد در درمان خانگی ریزش مو، استفاده از ژل طبیعی آلوئه ­ورا است. آلوئه ­ورا علاوه بر درمان ریزش مو، در درمان شوره سر، خوش حالتی و نرمی موها نیز موثر است.

برای تهیه ژل آلوئه ­ورا طبیعی، ورق­ه ای آلوئه ­ورا را بریده و ماده ژل ه­ای داخل آن را خارج کنید. ماده ژل ه­ای را در میکسر بریزید و تا زمانی که یک ژل یک­دست و شفاف شود میکس کنید. ژل آلوئه ­ورا به ­دست آمده را روی پوست سر بمالید و بعد از 20 دقیقه با شامپوی ملایم شستشو دهید.

از ژل آلوئه­ ورا برای درمان ریزش موهای خود چند بار در هفته استفاده کنید. علاوه بر ژل طبیعی آلوئه ­ورا، استفاده از شامپوهای حاوی عصاره آلوئه ­ورا نیز به سلامت موها و فولیکول ­ها کمک می­ کند.
دخترا ژل آلوئه ورا برای درمان آفتاب سوختگی هم خیلی اثر داره میتونید همینجوری که

1401/09/12 11:07

استفاده از حنا به گذشته­ های دور برمی­ گردد. همه افراد از تاثیر حنا بر ضخامت ساقه مو و نرمی موها باخبر هستند اما رنگ حنا باعث می­ شود کمتر در میان افراد محبوب باشد. برای تقویت و رطوبت ­رسانی به موهای خود می­ توانید از حنای بی ­رنگ استفاده کنید و با بهره ­مندی از خواص حنا، نگران رنگی شدن موهای خود نباشید.

تازه دخترا موهاتون اگر سفیدی نداره میتونید از حنارنگی استفاده کنید و بهش روغن نارگیل و تخم مرغ هم اضافه کنید بزنید به موهاتون هم فوق العاده خوشرنگ میشه هم از ریزش مو جلوگیری میکنه خودم امتحان کردم همیشه از حنااستفاده میکنم?

راه دیگه هم استفاده از آب برنج هست
برای تهیه آب برنج لازم است تا برنج را بدون نمک و روغن بپزید. سپس زمانی که برنج به مرحله آب­کشی رسید، آب برنج را در ظرفی جمع کنید و قبل از استحمام روی موهای خود بمالید. اجازه دهید آب رنج چند ساعت روی موهای­تان بماند تا اثر تقویت کنندگی خود را بگذارد و سپس موها را شستشو دهید.
همونطور که میدونید آب برنج برای پوست صورت فوق العادس?
باهمین روش که آب برنج آماده کردین به پوست صورتتونم بزنید بعد از بیست دقیقه با آب سرد بشورید?
#مثبت_باش ?

1401/09/12 11:08

#طب_سنتی
#خرما

درمان «کم‌خونی و رنگ‌پریدگی» با مصرف این میوه گرمسیری

کسانی که با معده خالی، خرما مصرف می‌کنند کمتر دچار کم‌خونی می‌شوند و بدنی مقاوم در برابر باکتریها و ویروسها خواهند داشت

#مثبت_باش ?

1401/09/12 12:54

مردها چون جزگرا نیستند ..

معمولا از روی نشانه ها نمی فهمند که منظور همسرشان چیست. مثلا از روی اخم یا یک جمله و حرف غیر مستقیم انتظار نداشته باشید که شوهرتان زود بفهمد که منظور شما چه بوده است

? #مثبت_باش ?

1401/09/12 13:03


?‌چرا همسرمان گاهی به ما دروغ می گوید؟

♻️ترس بیش از اندازه نسبت به انتقاد و سرزنش

♻️پنهان کردن عیب و ایرادهای خود

♻️وابستگی بیش از حد به همسر که به هر نحوی حتی با رفتارهای نامناسب از جمله دروغگویی

♻️علاقمند به گرفتن تاییدیه از همسرش است

♻️ترس از انتقادها و سختگیریهای پی در پی

♻️اعتماد به نفس پایین

? #مثبت_باش ?

1401/09/12 13:04

?در زندگی زناشویی تان از تکنیک تذکر کپسولی استفاده کنید.

??گَرد داخل کپسول، تلخ است اما پوشش کپسول، خوردن آن را آسان کرده و مانع احساس تلخی آن توسط بیمار می‌شود. در زندگی مشترک باید سعی کنیم تذکرمان به همسر، کپسولی باشد.

??اگر لازم شد گاهی به همسرتان تذکر جدی دهید، اولا حتی‌المقدور تذکر خود را طولانی نکنید بلکه خیلی کوتاه بیان کنید تا زمینه پذیرش در همسرتان ایجاد شده و نیز زمینه لجبازی در او کمرنگ شود.

✅ثانیا تذکر خود را خیلی نرم و با ژست مهربانانه بیان کنید تا تلخی آن‌، برای همسرتان شیرین گردد.

? #مثبت_باش ?

1401/09/12 13:05

?زنی که در رابطه جنسی خجالتی باشد به نتیجه ای جز سرد شدن همسرش دست پیدا نمی کند‼️

یک مرد وقتی ارضا میشود که قدرت جسمی خود را به رخ بکشد و صدای آه و ناله ی همسرش را بشنود و بتواند همسرش را به ارگاسم برساند و از خود بی خود شدن او را نظاره گر باشد!

همه ما آدما زمانی که درسی رو بلد نیستیم، شروع به یادگیری میکنیم کلاس میریم یا کتاب میخونیم.....
زندگی مشترک هم درسی هست که خیلیامون بلد نیستیم و جالبیش اینجاست که از اهمیت یادگیریش هم غافل شدیم در حالیکه بیشترین قسمت عمرمون رو صرف این درس میکنیم

? #مثبت_باش ?

1401/09/12 13:07

"لینک قابل نمایش نیست"

اهنگ انگار نه انگار سینا درخشنده

1401/09/12 13:44

بغل کردن در روابط زناشویی فوایدی دارد که احتمالاً هیچوقت فکرش را هم نمیکردید

«بغل کردن»
- احساس خوبی به شما می دهد.
- حس تنهایی را از بین می برد.
- بر ترس غلبه می کند.
- دریچه احساساتتان را باز می کند.
- اعتماد به نفس را بالا می برد.
- حس نوع دوستی شما را تقویت می کند.
- روند پیر شدن را کندتر می کند.
- اشتها را فرو می نشاند.
- استرس و فشارهای عصبی را کاهش می دهد.
- با بیخوابی مبارزه می کند.
- عضلات بازوها و شانه ها را شکل می دهد.
- اگر قدتان کوتاه باشد ، یک نوع تمرین کششی به حساب می آید.
- یک جایگزین عالی برای بی بند و باری است.
- یک جایگزین سالم و مطمئن برای مصرف الکل و دخانیات است.
- وجود فیزیکی شما را تایید می کند.
- دموکراتیک است (هر *** حق در آغوش کشیده شدن دارد)

همدیگر رو هر روز بغل کنید❤️

? #مثبت_باش ?

1401/09/12 15:25

پنج کار که هنگام عصبانیت نباید انجام دهید‼️

1️⃣ دست از پنهان کردن عصبانیت تان بردارید.
?این تقریبا راحت‌ترین کاری است که می‌توانیم در مقابل عصبانیت انجام دهیم. به جای واکنش سریع و لحظه‌ای، راهی بیابید تا بتوانید عصبانیت‌تان را با‌ملاحظه و محترمانه مدیریت کنید.

2️⃣ از جر و بحث پرهیز کنید.
?ترک کردن بحث به معنی شکست نیست. لازم است با هدف و برنامه‌ی مناسب و چارچوب فکری بهتر، خودمان را برای رویارویی با آن مسئله آماده کنید.

3️⃣ از بازتاب خشم و عصبانیت‌تان در شبکه‌های اجتماعی خودداری کنید.
?وقتی موضوع جر و بحث‌ها و دلیل عصبانیت‌مان را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذاریم، دیگر نمی‌توانیم مدیریت‌شان کنیم.

4️⃣ بیش از حد به آن فکر نکنید.
?وقتی به عامل خشم و عصبانیت‌مان بیش از اندازه فکر کنیم، به‌تدریج باعث می‌شود کنترل آن از دست‌مان خارج شود

5️⃣ از پرخوری پرهیز کنید.
?پرخوری عصبی بسیار مضر و خطرناک است. وسط دعوا هرگز با پرخوری اقدام به خودزنی نکنید. در عوض، به دنبال خوردن خوراکی‌هایی باشید که به شما آرامش دهد.

? #مثبت_باش ?

1401/09/12 15:29