The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

💓ارباب عمارت💓

24 عضو

سلام

1402/01/05 09:12

چرا دیگ پارت نمیزارین ???

1402/01/05 09:12

سلام عزیزم فعلا از این رمان پارت نزاشتن

1402/01/05 12:58

پاسخ به

سلام عزیزم فعلا از این رمان پارت نزاشتن

باشه فدات ??

1402/01/05 14:12

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_359
همه جا کوتاه اومده بودم

توی کوچکترین چیزهایی که حقم بود

اما با این حال بازم اونی که باید معذرت میخواست من بودم

به هرحال با تموم شرایطی که این قرارداد داشت

فکر میکردم کار اونه که گیره و من روش سوارم‌....

اما دقیقا برعکس بود

اونی که پیاده بود من بودم

اون مرد هر چقدرم پیاده بود بازم جایگاهش از من بالاتر بود

هیچ جوره جلوم کوتاه نمیومد

منتظر خیره شدم توی چشمای جدیش و گفتم

_ برو بیرون دیگه

میخوام لباس عوض کنم...گفتم اشتباه کردم

تمومش کن

فکر میکردم وقتی بیینه کوتاه اومدم

با زبون خوش و آروم باهاش حرف میزنم

قبول میکنه

اما زهی خیال باطل...

کمر همت بسته بود به چزوندن و اذیت کردنم

پوزخندی زد و ابرویی بالا انداخت

_ دیگه دیره...

نشنیدی میگن زبون سرخ سر سبز میدهد بر باد

خیلی وقته دارم زبون درازی هاتو تحمل میکنم هیچی نمیگم

وقتی یه بار ادبت کنم‌ یادت میمونه کی و کجا دهن باز کنی

میفهمی با کی طرفی و داری کیو تهدید میکنی

حالا سریع کارتو انجام بده

میخوایم بریم پایین صبحونه

این تلافی کار دیشب و تهدید امروزته

تو که خوب شیر شده بودی منم منم میکردی

میخواستی ازم کولی بگیری...

|?| ✨??「 ????↬@FiLM_SRIALO...*」

1402/01/05 15:17

پاسخ به

?⚘?⚘?⚘? ? اربــابــِ عــمارتـــ? #پارت_359 همه جا کوتاه اومده بودم توی کوچکترین چیزهایی که حقم...

خیلی نرفتی جلو من هنوز 353 هستم تو رفتی رو 359

1402/01/05 17:51

من ادامشودارم اگه میخواین میتونم بفرستم

1402/01/05 17:51

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_354
_ برو بیرون لباسم مناسب نیست

بی تفاوت شونه ای بالا انداخت

_ بپوش با هم بریم

برم بیرون مامان گیرم می اندازه و سوال پیچم میکنه

بپوش باهم میریم ؛ گندی رو که زدی خودت باید جمع کنی

چشمم از این گرد تر نمیشد

پرو بازی اش رو خیلی دیده بودمااا

ولی نمیدونم چرا هر دفعه واسم تازگی داشت

انگار عادت نمیکردم به اینکه اقا دو قورت و نیمش همیشه باقی باشه

_ میری بیرون یا جیغ بکشم؟؟

پوزخندی زد و با اطمینان خاطری لب زد

_ تو همچین کاری نمیکنی
چقدرم مطمئن بود که امکان نداره جیغ بکشم

چون فکر میکرد بی سر و زبونم

برای همینم فکر میکرد از ترسم جیغ نمیکشم

درسته کله خر بازی توی خون من نبود

اما برای ضایع کردن آرمانم شده بود میخواستم بهش اثبات کنم منو درست نشناخته

این اطمینان خاطر توی صداش بدجوری لجمو در میورد

باعث میشد عین بچه دوساله بخوام لج کنم

دقیقا حلاف کاری رو که میگه انجام بدم

_ مطمئتی جیغ نمیکشم دیگه...

ابروشو بالا انداخت و دست به سینه شد

_ پاشو مسخره بازیتو جمعش کن

وقت ندارم ؛ همین الانم دیرم شده

باید برم سرکار هزار و یک گرفتاری دارم

بعد اینجا نشستم منتظر خانوم که ناز و اداش تموم بشه

بلکه تصمیم بگیره لباسشو عوض کنه

ابرویی مثل خودش بالا انداختم

با چشم به در اشاره کردم


|?| ✨??「 ????↬@FiLM_SRIALO...*」

1402/01/05 17:57

پاسخ به

من ادامشودارم اگه میخواین میتونم بفرستم

نه جانم ممنونم عزیزم روبیک بالا نمی اومد اورد

1402/01/05 17:57

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_355
_ شما برو بیرون تا من عوض کنم

وگرنه عمرا تکون نمیخورم از جام...

ناگهان سمتم حمله ور شد

خواست پتو رو از دورم باز کنه

سریع دستامو دور پتو پیچیدم و اخطاری گفتم

_ نکن جدا جیغ میکشم ارمان

برو بیرون تا عوض کنم

همونطور که خیلی راحت داشت دستمو مهار میکرد لب زد

_ یا خودت لباس عوض میکنی

یا خودم لباست رو عوض میکنم برات
حریفش نمیشدم و نمیتونستم از پسش برییام

برای همینم باید از تنها سلاحم استفاده میکردم

ناگهان شروع کردم جیغ کشیدن

خودشم اولش شک شد

دستاش روی پتو خشک شدن و بی حرکت موندن

انتظار نداشت جیغ بکشم

برای همینم یه لحظه مغزش قفل کرده بود

از دیدن این چهره اش کیف میکردم

تازه مغزش بالا اومد و فهمید داستان از چه قراره

دستشو بالا اورد و روی دهنم گذاشت

انگار تازه به خودش اومده بود

عصبی خیره شد توی چشمام و لب زد

_ ببر صداتو....به خدا کاری میکنم پشیمون بشی از کرده و نکرده ات آوا

با دم شیر بازی نکن

اون روی سگم بالا بیاد خوش نمیبینی

گاز محکمی از دستش گرفتم

آخ ارومی گفت و چهره اش از درد توی هم رفت

دلم خنک شد ، فکر کرده بود میتونه همش بهم دستور بده

اشتباه گرفته بود ؛ مگه من بله قربان گوی این آقا بودم


|?| ✨??「 ????↬@FiLM_SRIALO...*」

1402/01/05 17:57

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_356

با جدیت تمام نگاهش کردم

میخواستم بفهمه هیچ ترسی ازش ندارم

بس بود هرچی تو سری خور مونده بودم

_ میری بیرون تا من لباسمو عوض کنم

از این به بعدم وضع همینه که هست

چرا فکر کردی هرچی میگی باید بگم چشم قربان...

مکثی کردم و صورتمو مقابل صورتش قرار دادم

_ حالا بزار من یه چیزی رو بهت بگم

توام بدجور داری با دم شیر بازی میکنی اقا پسر

بهتره حواست باشه به رفتارت

من که چیزی واسه از دست دادن ندارم

بعدشم مثلا میخوای چه بلایی سرم بیاری

هر کاری بکنی خودت زیر سوال میری

چون به همه گفتی زنتم و نمیتونی هیچ بلایی سرم بیاری

پس خوب حواست به رفتارت باشه

تا منم نزنم به سیم اخر برم همه چیو رو کنم

|?| ✨??「 ????↬@FiLM_SRIALO...*」

1402/01/05 17:57

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_357

چشماش از تعجب گرد شده بود

با اینکه سعی داشت پنهونش کنه

اما با این حال کاملا تعجب توی چشماش مشخص بود

اما با تموم شدن حرفاش اون تعجب جاشو به یه پوزخند داد

حالا اونی که تعجب کرده بود من بودم

فکر‌میکردم تهدیدش کردم

خوب براش مشخص کردم چی به چیه

اما با پوزخند روی لبش ترسی به جونم افتاد

توی سکوت خیره شدم بهش

تک خنده ای کرد و فاصله بین صورتامون رو کم کرد

اونقدر کم که هرم نفسای‌گرمش پوست صورتمو میسوزوند

_ حرفات تموم شد خانوم کوچولو...

دستشو پیش برد و تکه ای از موهامو توی دستش گرفت

آروم پشت گوشم فرستادشون

_ حالا تو خوب گوش کن

زنمی مگه نه؟؟ اینو همه اهالی این خونه میدونن

پس اگر یه کاری کنم که نه فقط به اسم بلکه جسمی هم مال من بشی

هیچ قانونی نیست که مانعم بشه

توی همون قانون من صیغه ات کنم

توام قبول کردی صیغه من باشی

از‌ مدت اون صیغه ام حالا حالا مونده

تا اخر عمرت صیغه منی مگر اینکه باطل بشه

پس سعی نکن‌واسه من چموش بازی دربیاری

چون کاری میکنم که از کرده و نکرده ات پشیمون بشی

پس برای من خط و نشون نکش

الکی ادای دختر شجاع رو درنیار

مکثی کرد و سرشو جلو اورد و کنار گوشم لب زد

_ متوجه شدی دختر خوب...؟!

|?| ✨??「 ????↬@FiLM_SRIALO...*」

1402/01/05 17:57

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_358
درسته دیگه ازش حساب نمی‌بردم

میدونستم کارش دستم گیره و نمیتونه هیچ کاری کنه

در واقع اون بود که باید بهم باج میداد

با این حال هیچ وقت حساب اینجاشو نکرده بودم

حق با اون بود

درسته کارش گیر بود..

اما از بین این همه اگه بلایی سرم میاورد

نمیتونم به هیچ *** و هیچ چیزی شکایت کنم

باید میرفتم به کی اثبات میکردم این فقط یه بازی بوده

بازی که خودش راه انداخته تا همه جوره دست و پام بسته بشه

من ضعیف بودم و اون بیش از حد قوی بود

برای همینم هر چند بعضی اوقات بازی در حد چند ثانیه دست من میچرخید

اما این چرخش دائمی نبود

اون نمیزاشت من هر طور میخوام برونم...

هرکاری دلم میخواد بکنم

روی تخت نشست و دست به سینه شد

_ حالا انجامش بده...

نگاه جدی و خیره اش یعنی شوخی نداشت

هرچقدرم زورگو بود و میخواست قدرتشو اثبات کنه

بازم این بیشتر از حد بود...

این در حقم نامردی بود خودشم خوب میدونست

_ خیلی خب من فهمیدم که اشتباه کردم

حالا بسه برو بیرون

خیلی برام سخت بود گفتن این کلمات

اینکه بگم اشتباه کردم در صورتی که حق باهام بود

اما اینکه بخوام جلوش لباس عوض کنم از همه چی سخت تر بود

ترجیح میدادم بازم کوتاه بیام و معذرت خواهی کنم

حتی با اینکه هیچی تقصیر من نبود

|?| ✨??「 ????↬@FiLM_SRIALO...*」

1402/01/05 17:58

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_359
همه جا کوتاه اومده بودم

توی کوچکترین چیزهایی که حقم بود

اما با این حال بازم اونی که باید معذرت میخواست من بودم

به هرحال با تموم شرایطی که این قرارداد داشت

فکر میکردم کار اونه که گیره و من روش سوارم‌....

اما دقیقا برعکس بود

اونی که پیاده بود من بودم

اون مرد هر چقدرم پیاده بود بازم جایگاهش از من بالاتر بود

هیچ جوره جلوم کوتاه نمیومد

منتظر خیره شدم توی چشمای جدیش و گفتم

_ برو بیرون دیگه

میخوام لباس عوض کنم...گفتم اشتباه کردم

تمومش کن

فکر میکردم وقتی بیینه کوتاه اومدم

با زبون خوش و آروم باهاش حرف میزنم

قبول میکنه

اما زهی خیال باطل...

کمر همت بسته بود به چزوندن و اذیت کردنم

پوزخندی زد و ابرویی بالا انداخت

_ دیگه دیره...

نشنیدی میگن زبون سرخ سر سبز میدهد بر باد

خیلی وقته دارم زبون درازی هاتو تحمل میکنم هیچی نمیگم

وقتی یه بار ادبت کنم‌ یادت میمونه کی و کجا دهن باز کنی

میفهمی با کی طرفی و داری کیو تهدید میکنی

حالا سریع کارتو انجام بده

میخوایم بریم پایین صبحونه

این تلافی کار دیشب و تهدید امروزته

تو که خوب شیر شده بودی منم منم میکردی

میخواستی ازم کولی بگیری...

|?| ✨??「 ????↬@FiLM_SRIALO...*」

1402/01/05 17:58

پاسخ به

نه جانم ممنونم عزیزم روبیک بالا نمی اومد اورد

من خودم توروبیکاخوندم اینجامنتظربودم بفرستین نفرستادین گفتم برم اونجابخونم?

1402/01/05 17:58

پاسخ به

من خودم توروبیکاخوندم اینجامنتظربودم بفرستین نفرستادین گفتم برم اونجابخونم?

??? خوب کردی

1402/01/05 17:59

??

1402/01/05 17:59

نه چند روزم من سرم شلوغ بود مهمون بیاد بره جشن دندونی‌گرفتم برای پسرم دیگه کم میومدم بخاطر همون نمیتونستم بزارم پارت

1402/01/05 18:00

اهابسلامتی خسته نباشی آره دیگه آدم بعضی وقتاوقت نمیکنه مبارکش باشه عزیزم ?

1402/01/05 18:01

پاسخ به

اهابسلامتی خسته نباشی آره دیگه آدم بعضی وقتاوقت نمیکنه مبارکش باشه عزیزم ?

قربونت برم ایشالله توام از این جشنا قسمتت بشه اونم نه یکی چندتاااااااا ???❤?
آره بخدا دیگه نا نداشتم سرپا وایستم چه برسه گوشی بگیرم دستم عینه زمان پریودی بودم هر کی حرف میزد بهم بر میخورد بهش میپریدم

1402/01/05 18:57

پاسخ به

قربونت برم ایشالله توام از این جشنا قسمتت بشه اونم نه یکی چندتاااااااا ???❤? آره بخدا دیگه نا ند...

مرسی مهربونم انشالله الهی آمین???آره دیگه آدم خسته میشه همه چی هم دست به دست هم داد ازاینورعیدازاینورجشن

1402/01/05 19:17

پاسخ به

نه چند روزم من سرم شلوغ بود مهمون بیاد بره جشن دندونی‌گرفتم برای پسرم دیگه کم میومدم بخاطر همون نمیت...

بسلامتی عزیزم ایشالله مبارکش باشه.. منم دخترم هنو دندون در نیاورده بینم کی نوبت من باشه

1402/01/05 20:25

پاسخ به

بسلامتی عزیزم ایشالله مبارکش باشه.. منم دخترم هنو دندون در نیاورده بینم کی نوبت من باشه

فدات قشنگم مرسی ❤❤❤❤❤❤

1402/01/05 22:13

?⚘?⚘?⚘?

? اربــابــِ عــمارتـــ?
#پارت_360
حالا یهو واسه من‌فاز خر شرک ورداشتی

ادای مظلوما رو درمیاری که بیخیال بشم؟!

زودباش ببینم ، عاشق چشم و ابروت نیستم

که‌ با دوتا چشم و ابرو خر بشم

حرفاش تند بود و توهین آمیز

البته بار اولم نبود که ناراحت بشم

قطعا آخرین بارم نبود...

عادت داشتم به طعنه ها و کلمات درشتش

میدونستم نرمی باهاش فایده نداره

اما چه کاری از دستم ساخته بود

چی کار باید میکردم که دست از سرم برداره

پتو رو دور خودم محکم تر کردم
با لحنی که نه پرویی باشه نه نشون بده ازش ترسیدم گفتم

_ مگه نمیگی زود میخوای بری...؟؟

من درنمیارم اینجوری..

برو بیرون در بیارم که زود بریم پایین مامانم....

هنوز حرفم کامل نشده بود که دوباره سمتم هجوم برد

انگار این بشر آدم بشو نبود

اینقدر سفت پتو رو از دورم کشید که یکی از ناخنام شکست

آخی گفتم و دستمو داخل دهنم بردم

طعم گس خون توی دهنم پیچید

عصبی از دردم و کاری که کرده بود صدامو بردم بالا و گفتم

_ چته وحشی؟؟

پتو رو پایین پرت کرد و با اخم بی تفاوت به ناخنم لب زد

_ گفتم بپوش...

سرتق و خجالتی تر از این حرفا بودم که کوتاه بیام

نمیتونستم این کارو بکنم

کی تا حالا جلوش اینجوری نشسته بودم که حالا بتونم لباس عوض کنم

ابرویی بالا انداختم و گفتم


|?| ✨??「 ????↬@FiLM_SRIALO...*」

1402/01/07 12:16

بچه ها کی لینک کانال روبیکا عروس بردارم رعیت خان وداره میشه بدید

1402/01/07 21:35