بشین
بهت زده پیشش نشستم هنوز تو شوک کاری که کرده بود بودم ، صدای لادن بلند شد :
_ این چرا اومده پیش ما نهار بخوره مگه مثل همیشه تنهایی ...
آریان خیلی محکم و کوبنده حرفش رو قطع کرد :
_ زن من جاش پیش من هستش نه جای دیگه ای تو اگه خیلی دوست داری میتونی تنهایی بری یه گوشه بشینی نهارت رو بخوری
بعدش به بقیه چشم دوخت و ادامه داد :
_ کسی مشکلی داره ؟
هیچکس چیزی نگفت که بلاخره صدای پسر عمو فریبرز فرید بلند شد :
_ پسر عمو خیلی وقته که همشون آهو رو محکم کردند به تنهایی یعنی بهتر هستش بگم زن عمو میفرستتش یه گوشه بقیه هم تماشا میکنند ، ولی از وقتی که رفت پیش عمو فرشید خبری از این کارا نبود
زن عمو مریم پشت چشمی نازک کرد ؛
_ این دختره یه بی آبرویی کرد و از چشم همه افتاد بخاطر همین ...
_ خفه شو صدات رو ببر
زن عمو مریم ساکت شد ، یهو با صدایی که از شدت عصبانیت داشت میلرزید گفت :
_ چجوری جرئت میکنی صدات رو واسه ی من بالا ببری مثل اینکه یادت رفته من کی هستم هان ؟
_ واسم مهم نیست کی هستی پس بهتره حدت رو بفهمی هیچکس حق نداره به زن من حتی تو بگه چ برسه بخواد توهین کنه
_ مگه دروغه ؟
_ دهنت رو ببند چون من بلدم یه جور دیگه ببندمش ، بی آبرو دخترت هستش که واسه ی خراب کردن رابطه ی من و زنم پسر غریبه اجیر میکنه میفرسته فکر کرده با کی طرفه بره دعا کنه بلایی سرش نیاوردم وگرنه میدونستم چیکارش کنم دختره ی *** !
✿┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅✿
〖↝@Naell_2?✨〗
✿┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅✿
#عروسـهـ_سیزدهـ_سالهـ_ارباب??
#ᑭᗩᖇT_35
چشمهاش گرد شد به پته تته افتاد :
_ تو چی داری میگی ؟
آریان گوشه ی لبش کج شد ؛
_ دارم یه سری واقعیت هایی که ازشون فراری هستی رو واست بازگو میکنم چیشد پس چرا ساکت شدی ، نگو بیخبر هستی ک ...
_ دختر من همچین کاری نمیکنه چون باهاش سر لج هستی داری اینطوری میگی
آریان سرش رو با تاسف واسش تکون داد بعدش خیلی عصبی رو بهش توپید ؛
_ فکر کردی من احمقم متوجه نباشم با دخترت چ غلطایی داری میکنی و کردین
رنگ از صورت زن عمو مریم پرید همه متوجهش بودند ، عمو محمد بهش دفاع از زنش گفت :
_ بسه آریان هر چقدر ساکت شدم همش داری بهش بی احترامی میکنی
_ چون زنت این شکلی خواسته
_ زن من ؟
_ آره
_ متاسفم خیلی داری زیاده روی میکنی و انگار خودت حواست نیست
ساکت شده داشت بهش نگاه میکرد مشخص بود حسابی بهش فشار داره میاد ، آریان خونسرد جوابش رو داد :
_ یا جلوی زنت رو میگیری یا من میدونم باهاش چیکار کنم اگه سکوت کردم تا الان دلیل داشتم .
صدای آقاجون بلند شد :
_ بسه دیگه کشش ندید
عمو محمد ساکت شد اما آریان خیره به آقاجون شد و خیلی سرد خطاب
1401/09/29 14:09