من هردقه میرفتم طلا رو فروختم برا بدهکاری رامین اصلا انگار بهم طلا نیومد و ماشین نیومد هیچ کیف ذوقشون نکردم همش دوهفته ماشین تو حیاط خونم زده بود 1ماه طلا ها رو داشتم برا بدهکاری رامین باز کم آوردیم رامین گفت به امیر گفتم ماشین بفروش چون طلبکارها دیده بودن یهو من طلا گرفتم ماشین گرفتیم شورش کردن دم خونه وگرنه تا اونموقع کسی نمیومد چیزی بگ میگفتن خودشون ندارن ولی خودمون کردیم تو چشم همون موقع امیر رفت ک رفت خبری نشد حالا دوتا برادرش ماشین داشتن باباشم ماشین داشت ایناهم حمله کردن واسه ماشین ک این مال منه اون میگفت مال منه و اون میگفت تو دعواها شیشه هاش شکوندن و کلی به ماشین ضربه زدن و دوهفته پیش اونا بود و ما نمیدونستیم اونجا چخبره و چ دعواهایی برپا شده واسه این ماشین من خواب بودم ساعت 7 صب دیدم مامانش بالاسرم نشسته اولش ترسیدم گفتم خوابه بعدش گفت بیدار شدی گفتم مامان تو کی اومدی اینجا با کی اومدی گریه کرد گفت بابات و پسرها منو از خونه انداختن بیرون گفتن هرچی داریم مال ماست و بابات گفت تو برو خونه فاطی بمون من نمیزارم خونه رو بالا بکشن گفتم ماشین ما گفت خدا لعنت کنه فاطی این چ ماشینی بود ک زندگی برامون نذاشت بیا بریم اونجا ماشین بیارین یه 1هفته ای خونمون موند رفتیم خونه پدرشوهر دیگ دیدیدم بله پلیس پلیس کشی هست و هردقه دعوا رو این موضوع ها گفتم رامین زود ماشین بلند کن بریم گفت رانندگی من بلد نیستم گفتم تو چی بلدی پس اومدی زندگی منو گند زدی توش حقوق دارم رییسم و فلان بهمانم و خونه ماشین دارم چی داری داشتی دروغگو ها زود یکی بگیر بیاد ماشین برداریم ببریم خونه دیگ نمیزارم یه ثانیه بمونه رامین زنگ زد یکی از دوستاش گفت امشب میام میریم گفتم بابا خیلی زشته تو مردی رانندگی یاد بگیر گفت باشه ما رسیدیم تو پایگاه نزدیک 6نفری مرد تو حیاطمون نشسته بودن منتظر این میگفت من اینقد بدهکارم اون میگفت من اینقد بدهکارم گفتم باش صبر کنین ما اینو میفروشیم و همه بدهی ها رو میدیم من قول میدم ن رامین گفتن باشه زن هستی دیگ حرف نداریم حرفت حساب میکنیم منم زنگ زدم داود پسر عموم گفتم داود کسی میشناسی بیاد این ماشین بخره گفت عصر میام گفتم الان بیا گفت الان فاطی شبه چشم آبجی نمیبینه بخدا بزار صب پس بیام گفتم صب منتظرم تا صب چشم رو هم نذاشتم گریه بود و رامین تمام اون شبایی ک من از ناراحتی خواب نداشتم اون با خیال راحت با خروپف زیاد هم تو رویا بود انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده
1403/03/16 15:35