همین که وارد ماه 9 شدم
داشتم از خوشحالی بال درمی آوردم
دقیق یادمه روز جمعه بود
که اتاق پسرم رو کامل چیده بودیم و داشتم فیلم میگرفتم، کلی بخاطر اینکار اونروز سرپا موندم و خسته شدم
عصری مادرشوهرم رفته بود خونه مادرم
منم زنگ زدم که منم میخوام بیام اونجا
30 دی ماه بود و برف و بوران
گفتن نیا یه وقت سرما میخوری
اما من اصرار کردم که حوصلم سر رفته
با همسرم رفتیم
1403/07/02 17:13