سرگذشت زندگی

75 عضو

سلام سلام صب قشنگنون بخیر

1403/09/06 07:38

سلام خانوم صبح شماهم بخیر

1403/09/06 12:23

سلام بهمگی

1403/09/06 13:16

خوبید

1403/09/06 13:16

روزتون بخیر

1403/09/06 13:16

چقدسوتوکوره

1403/09/06 13:16

حرفی

1403/09/06 13:16

حدیثز

1403/09/06 13:16

داستانی

1403/09/06 13:16

تجربه ی

1403/09/06 13:16

نکاتی

1403/09/06 13:16

بیایید دورهم از تجربها سیاستهای زنانه اموزشی ک دیدید فن اشپزی ازمراسماتون از بایدای نبایدها

1403/09/06 13:18

کلا من دلم میخاد ازحضور شما همچی یادبگیرم

1403/09/06 13:18

مریمم بچه اهوازم ساکن ابادان

1403/09/06 13:18

سرگذستمم گفتم براتون

1403/09/06 13:19

خوبید

1403/09/06 13:19

من که شوهرم دوروز جلوتر رفته پیش زن باباش
سر بهش بزنه حالی ازش بپرسه
گفته من می‌خوام بیام خونتون بمونم
یه خورده لباس داشته با یه خورده پول
گذاشته تو پلاستیک اومده خونمون
ولی خوب زن باباش پیره گفتم مشکلی نیست بیارش بهش میرسم
بنده خدا حرف هم نمیزنه
زن خیلی خوبیه گفتم همین جا بمون جای نرو
من از تو نگهداری میکنم خیلی خوشحال شد
حالا دیگه نمی‌دونم بمونه یا نه
تو روستا زندگی می‌کرده آوردیم پیش خودمون توشهر

1403/09/06 16:39

خوبه خدا ازت راضی باشه کم ادمای پیدا میشه از اینکارو بکنه والا

1403/09/06 16:43

اره خیلی خوبه بهش محبت کنی وبهش برسی
دعا درحق ات بکنه خودش خیلی خوبه

1403/09/06 16:46

منم مادرشوهرم هفته ای میاد میمونه خونم

1403/09/06 16:55

مادرشوهر خوب خودش یه نعمتی هس

1403/09/06 17:01

مادر شوهر من همش خودشو ب مریضی میزنه واسه شوهرم خودشو لوس کنه

1403/09/06 17:12

😂😂

1403/09/06 17:12

😂

1403/09/06 17:12

اره واقعا همین ک تو زندگی دخالت نکنه ی چیزیه مادر شوهرمنم مهربونه

1403/09/06 17:27