گروه چت داستان

110 عضو

بعد ی ماه پیش باز وزن کردم 51 شدم

1403/10/09 18:42

اره منم ولب همبن پیرزنی بوپ ک نمیشناختم

1403/10/09 18:49

من دیدم پیوی شقایق هم رفته دیگه گفتم این میخاره

1403/10/09 20:46

منکه بهش توپیدم
پیام هاش رو هم پاک کرد سریع اشغال عوضی

1403/10/09 20:46

گفتم شاید بچه خواب کردی هست میخوای بری رو کار

1403/10/09 21:06

با این عکس ها که تو گذاشتی *** آب هم قطعِ😉😆😆

1403/10/09 21:54

آخه کار های حقوقی خیلی پیچیده است باید کسی که علمش رو داره کمک بخوای

1403/10/09 23:01

مهریه سریع ترین راهه و همه چی میرسه ب خودت تازه نمیمونه تا بچها کبیر بشن
چون احتمالا همه ارث شوهرت بشه مهریه تو
یعنی حتی چیزی نمیمونه ک بین بچها تقسیم شه

1403/10/09 23:26

میگه مگه اینو نفهمیدین

1403/10/09 23:31

من خونه ها تموم شد
صبحونه رستا رو هم بزارم که الانا وقت بیدارشدنشه

1403/10/10 10:23

داستان وارد فصل جدید دعوای معروف عروس ومادرشوهره میشود😁

1403/10/10 11:24

اینجاش واقعا درک میکنم زن تک پسر شدن خیلی سخته 😩
شوهرت نه خواهرنه برادر نه پدر داشته باشه صبر ایوب باید داشته باشی با ننش زندگی کنی، مث خود بیچارم🤕😫

1403/10/10 11:33

منم شب میشورم صبح پا میشم صبونه اینارو میدم باز کوهی ظرفه

1403/10/10 13:13

خاهر منم مطلقه س.هممون استرس داریم ک شوهر دومش چی از اب دربیاد.خدا کنه اونم خوب دربیاد خیالمون راحت شه

1403/10/10 13:28

داستانشو پاک کرده
یسری بری به تاپیک ها میفهمی

1403/10/10 17:22

شام ندارم

1403/10/10 17:59

هانیه نداشتیم

1403/10/10 18:00

بچه ها فانتزی جنسی دارید؟

1403/10/10 18:12

حالا ساغر همه شهر ها رو امتحان میکنه

1403/10/10 18:14

😹😹😹🙌🙌

1403/10/10 18:14

باز الان میان میگن جنوبیا مخملی نیستن

1403/10/10 18:15

وای اون شبم ک خفتش کردن برهان بود

1403/10/10 18:17

درست درس نمیخونیدااا

1403/10/10 18:17

فردای اون شب اومد پیش ساغر گفت میخان برن امروز

1403/10/10 18:22

ولی من هنوز شک دارم.ی حسم میگه نعیمم دست داشته

1403/10/10 18:23