پاسخ به
باقهررفت بیرون خیلی پروویی کیان خیلی. موهامو خشک کردم و لباس پوشیدم جعبه ی مثال لباس عروسمو با کیف و...
✨?✨?✨
?✨?✨
?✨
#411
لبخندی به روم زدوگفت خیلی خوشگل شدی خدا به داد کیان برسه
اسم کیانو با دهن کجی گفتم و ادامه دادم:
خدا به داد پیمان برسه نه کیان.
گوشیم زنگ خورد برداشتم.
کیان بود.
+هان؟
_خیلی پررو شدیا.مسخره بازیتون تموم شد بیایم؟
+مسخره بازی ایه که توشروع کردی.تشریف بیارید
زرتی گوشیو گذاشت .قرار بود بریم اتلیه.باغ عکاسی و بعد باغی که برای
عروسی گرفته بودن
شنلمو تنم کردم و کالهشو کشیدم رو سرم.
اقا دستورفرموده بودن باید لباسم پوشیده باشه تا باغ وجلوی مردای غریبه.
کیف سفید وکفشای پاشنه بلندمو پام کردم .مریمم حاضر شده بود.
موهاشو رنگ کرده بود وهمشو جمع کرده بودنو یه تاج یوری رو سرش بود.
ولی من موهام مشکی بود و خیلی ساده یکمشو جمع کرده بودن و بقیشو حالت
دار ریخته بود کنار سرم .
سر صبحم سیانا کلی طال و حلقه و کوفت وزهرمار اویزون دست و گردنم
کرد.
نشسته بودم رو صندلی که گوشیم زنگ خورد.
میرغضب بود
تماسو وصل کردم و گذاشتم رو گوشم.
?͜͡❥ @world_Noovel ?⃟ ?
✨?✨?✨
?✨?✨
?✨
#412
بصورت کامال ام پی تری گفت:
بیاین پایین ما دم دریم
وتق!گوشیو قطع کرد.
نگاهی به صفحه ی گوشی کردم وگفتم:
بی تربیت
با مریم ازجا پاشدیم.
محیط آرایشگاه طوری نبود که مرد بیاد تو.آروم زدیم بیرون.
کیان و پیمان تکیه زده به یه ماشین عروس وایساده بودن جلوی آرایشگاه.
کیان تیپ کت و شلواریش عادی بود ولی کت وشلوار دامادی عجیب بهش
میومد.
شنلمو کشیدم رو صورتم که نتونه چهرمو ببینه.
میدونستم میترکه از فضولی و غرورش اجازه نمیده که بخواد بگه.
به هیچ حرفی در عقب سمت شاگردو باز کردم و نشستم
مریمم یذره واسه پیمان خود شیرینی کرد و نشست کنارم سمت راننده و درست
پشت پیمان
کیانم نشست و راه افتادیم.
کل راه باخودم درگیر بودم اصال هیچی از این بوق بوقاشونم نفهمیدم!
?͜͡❥ @world_Noovel ?⃟ ?
✨?✨?✨
?✨?✨
?✨
#413
ماشین جلوی باغ وایساد وپیاده شدیم.
راه رفتن با اون کفشا خیلی سخت بود.
شمرده شمرده و اروم قدم برمیداشتیم.
رفتیم داخل باغ و عکاس و فیلم بردار اومدن.
+خب شنل عروس خانمو از رو سرشون بردارید.
کیان ایستاد رو به روم و با حوصله بند جلوی شنلو باز کرد و اروم از رو
سرم برش داشت.
خشکش زد!
نگاهشو تو کل صورتم چرخوند.
آروم پلک زدم و با چشمای خمار گفتم:
مشکلی پیش اومده خانزاده؟
اخماشو کشید توهم و چهره ی عادی به خودش گرفت.
یه نگاه بی تفاوت به پیمان و مریم که دورتر از ما به حرفای عکاس گوش
میکردن انداخت و دوباره زل زد بمن.
نگاه چپکی بهش انداختم و اروم پلک زدم و چشمامو چرخوندم سمت دیگه.
چون پلک
1400/10/11 23:52