پاسخ به
?✨?✨?✨ ?✨?✨ ?✨ ✨ #657 شده بودم وسیله ی عذاب این طفل معصوما جای سرمو با دستمال کاغذی فشار دادم ...
?✨?✨?✨
?✨?✨
?✨
✨
#658
بمیرم براش!...
چقدر دستگاهو سوزن و سرم به تن و بدن نحیفش بود!
زمزمه کردم:
کیان بمیره و این روزاتو نبینه.
چشماشو با چسب بسته بودن و یچیزی تو دهنش بود.
عقب گرد کردم و رفتم سمت اتاق دکترش.
در زدم و رفتم تو.
دکتر اشاره کرد بشینم.
عینکشو از رو چشماش برداشت وگفت:
حال خودتون چطوره؟
سریع گفتم:
من خوبم...از آیسل بگین.
دکتر نفس عمیقی کشید وگفت:
اون خوابه.
متعجب نگاش کردم!خواب؟!
دستاشو به هم قالب کردوگفت:
?
1401/07/07 11:52