پاسخ به
?✨?✨?✨ ?✨?✨ ?✨ ✨ #669 دستشو گرفتم تو دستم و نگاهی بهش کردم. رو دستش جای سوزن و سرم کبود بود ون...
?✨?✨?✨
?✨?✨
?✨
✨
#670
با اشک ضرب گرفتم رو فرمون:
نه میتونم جلوت این بحثه رو بازش کنم
نه میتونم با غم تنهایی سازش کنم
نه غرور اجازه میده که بتوخواهش کنم
ولی من دلم پر میزنه موهاتو نوازش کنم ...."
ولی دیگه گور بابای غرور!
فقط تو آیسل .فقط تو.
رسیدم بیمارستان و رفتم تو اتاقش.
نشستم لب تخت و مرتب ناخوناشو کوتاه کردم :
میدونی آیسل .
ماها عادت داریم یچیزیو از دست بدیم بعد بفهمیم چقدر برامون با ارزش بوده!
ماها فکر میکنیم عاشق نیستیم ولی بخدا هستیم!
فقط یه غرور بیخود جلو چشممونو میگیره!...
"روزی
نگاهــــــــــے
سگ میشــــــــــود!
و میگیرد پاچه ے دلـــت را!..."
چشمای تو
?͜͡❥
1401/07/23 14:44