پرستار شیطون من??⚕?
#پارت134
࿐࿐࿐࿐࿐࿐࿐
_ کِی وقتش میشه؟
_ حالا بذار فعلا جنسیتش مشخص بشه بعد به اونجاشم میرسیم
_ یعنی جنسیتش چیه!
لبخند کمرنگی که روی لبم بود از بین رفت و با لحن مغمومی گفتم:
_ نمیدونم
_ امیدوارم پسر باشه، اگه پسر نباشه خیلی بد میشه
یه گاز کوچیک به پیتزای توی دستم زدم و گفتم:
_ من فقط میخوام سالم باشه
_ دیوونه ای؟ میدونی اگه اون بچه دختر بشه حتی یه قرونم نصیبمون نمیشه، میفهمی که رسماً گند زده میشه تو آینده ی سه تامون؟
سرم رو پایین انداختم و گفتم:
_ فردا همه چیز مشخص میشه، بحث نکن
_ بحث نکردم
نگاهم رو آروم بالا آوردم و بهش زل زدم، چرا هر روز از روز قبل جذاب تر میشد؟
چرا وقتی نگاهش میکردم قلبم انقدر تند به سینه ام میکوبید که میترسیدم از جا کنده بشه؟
من چطور تا نهایت پنج ماه دیگه از اینجا دل بکنم و برم؟
منی که عاشق این دکتر سنگدل شدم و دیگه نمیتونم حتی به هیچکس نگاه کنم، بعد از جدایی چیکار کنم؟
_ تموم نشدم گیتا؟
با شنیدن صداش از فکر بیرون اومدم و لبم رو گاز گرفتم.
بدون اینکه متوجه باشم بهش زل زده بودم و حالا اون داشت با یه لبخند پر از تمسخر نگاهم میکرد!
_ خجالت نکش، بالاخره هرکی هم باشه یه پسر به این خوشتیپی و جذابی ببینه کنترل چشماش رو از دست میده
چپ چپ نگاهش کردم که آروم خندید و گفت:
_ دروغ میگم مگه؟
_ آره
_ چرا؟
_ چون تو نه خوشتیپی، نه جذاب
_ عه عه چقدر سلیقه ات بده تو گیتا
_ اگه سلیقه ام بد نبود که تو رو واسه ازدواج انتخاب نمیکردم
یکم نوشابه تو لیوان جلوش ریخت و همینطور که به دهنش نزدیک میکرد، گفت:
_ تو که منو انتخاب نکردی، تو پول رو انتخاب کردی!
_ انتخاب کاملاً اشتباهی هم کردم
_ پشیمونی؟
_ آره
_ گیتا یعنی تو اگه به عقب برگردی دیگه اینکار رو نمیکنی؟
سرم رو به نشونه ی نه تکون دادم و گفتم:
_ نه اینکار رو نمیکردم، بخاطر خودخواهی خودم و بخاطر بدست آوردن پول هیچوقت با زندگی یه بچه بی گناه بازی نمیکردم
دستاش رو پشت سرش گذاشت و پوفی کشید و گفت:
_ باز رفتیم سر خط که
_ مهبد نباید بذاریم هیچوقت بفهمه که ما با این هدف اونو به وجود آوردیم، هیچوقت!
1399/03/30 10:49