#پارت224
چشمم افتاد به رژ لب قرمز روی میزکه عجیب چشمک میزد!
فکر خبیثی نشست توسرم.
با دقت مشغول زدن رژ لب شدم.
بدون کوچکترین کجی و کاستی!
منم واردما!!!
صدای سیاوش از راه رو اومد.سریع از جام پاشدم و چپیدم تو سرویس بهداشتی
و الکی دستامو خیس کردم.
از سرویس که بیرون اومدم سیاوش پشت به من ایستاده بود و به کت و شلوار
رو تخت نگاه میکرد.
آروم گفتم:سالم. خسته نباشی عزیزم!!!!!!!!
سالمی گفت و برگشت و با دیدنم خشک شد!
به وضوح خشک شد!
سرتاپامو تواون لباسای تنگ برانداز کرد.
ابروهاش رفت توهم و درحالیکه سعی میکرد بی تفاوت باشه گفت:
من یه دوش فوری بگیرم حولمو بیار.
لباساشو دراورد و در رفت توحموم.
خندم گرفت. چه زود وا میده!تا بیرون اومدنش مانتومو پوشیدم و شالمو سر
کردم و نشستم رو صندلی و مشغول بازی با گوشیم شدم.
از حموم بیرون اومد.اصال منو نگاه نمیکرد!!!!!
تند تند موهاشو خشک کرد و لباس پوشید.
گوشیشو چک کرد وگفت:
بریم.
ازجام پاشدم و کیف ورنی سرمه ایم رو برداشتم وگوشیمو گذاشتم توش
1399/06/26 22:06