#پارت563
من پیداش میییییکنمممم
برش میگردونمممم
سامی و پژمان از آشپزخونه زدن بیرون و سراسیمه اومدن سمتم که صدامو
گرفته بودم رو سرم!
هیشکی ازترس حرف نمیزد وچیزی نمیگفت!
حمله کردم سمت پژمان و با دست سالمم کوبیدم تو سینه اش
+سوئیچاتو بده
نگران نگام کرد
بیزارم از ترحم
صدامو انداختم پس کله ام:
مگه کریییی میگم سوئیچچچچ
نگاهشو چرخوند سمت برسام
برسام اروم جلو اومدو گفت:
کجا میخوای بری داداشم خودم نوکرتم هستم بگو خودم میبـ....
دستمو تکون دادم توهوا و با ناله داد زدم:
فقط سووووووئیچ
1399/07/22 20:49