The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

سوتی های زنونه😅😉❤❤

94 عضو

اینم یه سوتی دیگه از دوستم من دانشجو هستم آقا ما سر کلاس نشسته بودیم و این استاد مام خیلی آروم حرف میزد ما اصلا نمیفهمیدیم چي ميگه????. یهو استاد از دوستم یه چیزی پرسید دوستمم بنده خدا خواست کاری کنه که استاد ولوم صداشو ببره بالا گفت استاد من نميشنوم صداتونو??? استاد گفت صدامو نميشنوي? دوستم گفت ن??? استادمون ن گذاشت ن برداشت گفت اگه صدامو نمی شنوی چه جوري جوابمو دادي?????? آقا کلاس رفت رو هوااا این دوست مام بنده خدا سرش انداخت پایین و سرخ شد از خجالت????

1398/10/15 20:17

سلام ممنون از کانال خوبتون واقعا که ساعتها به سوتیهای دوستان میخندم وحالم همیشه خوبه بعداز خوندن پیامها☺️ این سوتی که می‌خوام بگم مال همین دیشبه ? رفته بودم خونه مامانم شب آقام اومد دنبالم که برگردیم خونه دخترمم خوابش برده بود یه بارونی هم میومد که کل حیاط رو آب برداشته بود ینی بگم که از آسمون سیل میبارید? مامانم بنده خدا گفت برم یه چیزی بیارم بندازم رو بچه که بچه رو میخوای ببری تو ماشین خیس نشه منم خیلی با اعتماد به نفس کامل بلند گفتم یه چیز بیار رسوب نکنه? خودم یه لحظه هنگ کردم تو فکر بودم که آقام گفت منظورت نفوذه ?????? یهو پخش زمین شدم از خنده و خجالت زمین رو گاز میزدم??????

1398/10/15 20:18

سلام دوستان. من تازه عضو کانال شدم. میخوام خاطره ی سوتیمو باهاتون به اشتراک بذارم. من وقتی برای اولین بار میخواستم برم دانشگاه نمیدونستم چجوری باید برم. دانشگام تو گوهردشته و تو یه منطقه ی کوهستانی. به خاطر همین همه در اصلاح میگفتن دانشگات بالای کوهه. به خدا خیلیم جدی میگفتن???? منم فکر کردم بالای کوهه واقعیه دانشگام. بعد طبق عادتم رفتم از داداشم آدرس دانشگاهو بپرسم اونم راهنماییم کرد و من با جدیت تمام گفتم دانشگاه رفتنی باید کتونی بپوشم همیشه درسته؟ چون بالای کوهه؟ اونم چشاش گرد شد و کلی مسخرم کرد و منم شروع کردم به التماس کردن که به کسی نگو. هنوزم گاهی تهدیدم میکنه که به بقیه بگه. راستی دوستان یه توصیه دوستانه میکنم درس بخونید وگرنه مثل من دانشگاه بالای کوه قبول میشید هااااا?

1398/10/15 20:19

سلام
آقا چند سال پیش مجردی باخواهرام ودوستامون رفتیم مشهد زیارت
یه روز چندنفری تصمیم گرفتیم بریم بازار رضا خرید..هنوز چندتا مغازه رو نگاه نکرده بودیم که عطر فروشیه هی گفت عطر فلان دارم واینا ماهم همگی رفتیم داخل مغازه رفتیم هی فروشنده تعریف میکرد که عطر ماه تولدتون ببرین خوبه اینا ..خواهرم هم با یه اعتماد نفسی بپرسید اینا ازاون عطرا نیستن که زود فرار میکنه ..فروشنده اول هنگ کرد بعدش من خواستم توضیح بدم منظور خواهرمو گفتم یعنی اینکه زود نمیپره من اینو گفتم خودم خندم گرفت دیگه همه زدیم زیرخنده فروشنده باخنده گفت نه فرار میکنه نه میپره ماندگاری بوش خوبه ???مشهد بودیم کلا زیارت یادمون رفت همش اینو میگفتیم میخندیدم

1398/10/15 20:20

یبارم محرم بود خواهرم داشت تو فولدر نوحه میگشت بریزه تو مدیا پلیر گفتم یه چنتام آهنگ از قطار نذری بریز!!!!
خواهرم ????
نذار قطری ????
قطار نذری???
شرکت حمل و نقل ریلی ???

1398/10/15 20:21

سلام عشقولیام شرمنده ی چندوقت. نبودم الان بجاش جبران کردم

1398/10/15 20:22

سلام سلام؛یه خاطره بامزه دیگه؛
ما وقتی تصمیم گرفتیم بچه دار شیم همسرم مشکوک به واریکوسل بود وباید تست اسپرم(با عرض پوزش)میداد؛تو کشورای دیگه برای اینکار اتاق مخصوص و فیلم و مجله اونجوری هست؛ولی تو ایران ظرف نمونه رو میدن دست آقا و میفرستنش تو دستشویی؛حالا خودشه و افکارش؛باید ظرف و پر کنه؛همسریه بیچاره من تعریف میکرد که با تلاش فراوون تا می اومد به لحظه تخلیه برسه پمپ آبی که تو دستشویی بوده با صدای فراوون شروع به کار میکنه و تمام تلاشاش هدر میره و دوباره باید تکرار میکرده???جالبیش اینجاست که بعد چند روز تماس گرفتن وگفتن که نمونه قبلی از دست مسئول آزمایشگاه افتاده و دوباره باید نمونه میداد??????

1398/10/15 20:23

سلام. این سوتی پدر شوهرمه.
پدرشوهر من یکم زود رنجه. یه روز حین مسافرت ماشین دچار مشکل شده ایشونم عصبانی میشه پیاده میشه نگاهی به ماشین بندازه با عصبانیت به برادر شوهرم میگه برو اون انبردست *** رو بیار ببینم. برادر شوهرمم شوووخ میره یکم میگرده نامردی نمیکنه بلند میگه باباااا اینجا دوتا انبردسته کدومش کونیه؟؟؟???
پدرشوهرم تا چند صد متر دنبال این میدوید کتکش بزنه????

1398/10/15 20:23

خاطره مال داداش کوچکمه.
وقتى کلاس اول بود معلمش بهش گفت جوجه رو صدا کشى کن اون هم گفته جيک جيک??
بچه هاى کلاسشون رو هوا رفتن?

1398/10/15 20:24

سلام به سوتی دهنده و سوتی گیرینده های عزیز
منم یه سوتی دارم گفتم بگم
تازه عروسی کرده بودم زندایی و بقیه دختر پسراش و عروساش اومدن خونمون برای اولین بار میخواستن منو ببینن بعد از ظهر بود (ساعت چهار پنج) یکم نشتن و از منم خیلی خوششون اومده بود هی ازم تعریف میکردن که چقد خانوووم و چقد برازنده مهدی ( همسرجان) هستم?? همینجور که داشتن ازم تعریف میکردن و میخواستن بلند شن برن من مثلا خواستم خودشیرینی کنم هول شدم گفتم حالا میموندین، ناهارمون حاضره... یهو عروس دایی همسری گفت که الان موقع ناهار نیست ، میخواین واسه شام بمونیم ... من از خجالت آب شدم ها بخداااا اونا هم انقد خندیدن ??????????????
خییییلی سوتی بدی دادم الانم یادم میفته خفه میشم از حرصم خخخخخخخخخ

1398/10/15 20:24

فاصله سنی منو دختره خواهرم 3 ساله تو بچگیامون همیشه هم عین موش و گربه?? با هم دعوا داشتیم ⚔

داداشمم که اون موقع دانشجو بود و یه شهر دیگه درس میخوند همیشه هم طرف منو میگرفت ☺️
یه روز خواهرزادم روی بازوم رو گاز گرفت خیلی درد داشت ?، گفتم داداشم برگرده بهش نشون میدم☹️??

گفت اوووهع تا دایی بیاد جاش خوب شده ???
دیدم راس میگه، منم چاره ای اندیشیدم ??
هرروز جای گازشو گاز میگرفتم هر رووووووز بازومو گاز میگرفتم طوری که دیگه کبود شده بود????
تا اینکه داداشم اومد ??
منم بهش نشون دادم ‌گفتم‌ ببین جای گاز زهرا رو ?
اونم دید وضعش خیلی خرابه گفت این جای دندون زهراس؟؟ گفتم آره

گفت انگار سگ ‌گاز گرفته ??

زهرای بیچاره هم از مدرسه ک برگشت اومد خونه ما داییشو ببینه ? ولی ی کتک مفصل نوش جانش شد ???
تا اون باشه منو اذیت نکنه ???

همین‌ چندروز پیش تو گروه خانوادگیمون اعتراف کردم اون کبودی کار خودم‌ بوده

1398/10/15 20:25

سلام دوستان سوتی داغ داغ همین امشب???
بادخترم دوتایی توپارک بودیم کارت پول شوهرمم دستم بود گذاشته بودم رونیمکت یهو به دخترم گفتم یادت باشه حتما کیر(کارت) باباتو ورداریم?? یهو حول کردم داشتم تندتند حرف میزدم گفتم بیا زود بریم میخوام ابغیره (آبغوره) بگیرم. خیلی میخواستم به روی خودم نیارم ولی آخرش طاقت نیاوردم دوتایی انقد خندیدیم. ???

1398/10/15 20:25

خوش باشید

1398/10/15 20:26

اقا اعتراف میکنم کلاس پنجم بودم مامانم رفته بود خونه مادربزرگم .ب منم سپرده بود واس خودم و بابام دمی برنج درست کنم .منم اولین بارم بود اقا اندازه بند انگشت رو برنج اب ریختم گذاشتم بجوشه ابش تموم شد دیدم قد نکشید دوباره اب ریختم باز ابش خشک شد دیدم قد نکشید برنج .دوباره دولیوان اب ریختم دیدم ی جوری شد دیگه دم کردم وقتی اوردم سرسفره شفته شفته بود ابروم رف دیگ میترسیدم برنج درست کنم تا چن وقت .یبارم نیمرو درست کردم قاشق اخر خوردم فهمیدم روغن نریختم .دیگ خودتون درک کنین الان با خونه داری واشپزی چه چیزای خوشمزه ای واس شوهرم درست میکنم

1398/10/20 15:50

سلام من یه سوتی دارم از دوران مدرسه که چند سال پیش اتفاق افتاد
اول اینو بگم مدرسه ما دوربین مخفی داره اینو داشته باشین تا بقیه ماجرا
سال سوم دبیرستان بودم که تازه ازین پفکا با بسته بندی بزرگ بیرون اومده بود من و دوستم پول رو هم گذاشتیم خریدیم وقتی پفک رو میل نمودیم من یه فکر شیطانی به سرم زدم چون کلاس ما زیر زمین بود و جز کلاس ما و یک کلاس دیکه بقیه کلاسا حضور نداشتن یا کلاس هوشمند بودن یا ورزش حالا هر چی
منم با تمام قوا بسته پفک و باد کردم و به چه بزرگی شد و زیر پام ترکوندم چون زیر زمین بود صداش انعکاس کرد بوم بوم بوم بوم
منم دیدم خیت بالا اوردم دوییدم تو کلاس که از همه جا ریختن زیر زمین و گفتن چی شده منم با قیافه حق به جانبی گفتم نمیدونم فک کنم از موتور خونه بود او نام دلیلشو نمیدونستن رفتن بالا از دوربین چک کنن و فیلمو عقب زدند و من و در حال ترکوندن بسته دیدن و منو از بلند گو صدا زدند خانم فلانی دفتر منم فهمیدم که فهمیدند
رفتم و قضیه رو ماسمالی کردم اما بم گفتند چون دختر درس خونی هستی ایندفعه رو میبخشم
بعد از اون هر معلمی سر کلاس میومد با خنده میگفت که موتور خونه بود ممنونم وقت گذاشتین

1398/10/22 18:06

سلام.این سوتی مال دخترمه..امسال تازه میره پیش دبستانی..منوشوهرم وقتی بحث میکنیم این شنیده که اون وسطا مابه هم دیگه میگیم تکلیفتو روشن میکنم..اونروز ازمهداومدخونه..گفت مامان خانوم مربی تکلیف داده..وای زودباش بایدتکلیفمو روشن کنم????

1398/10/22 19:12

سلام من تازه عضو کانال تون شدم یه پا معتاد شدم دیگه حال روحی خوبی ندارم باخوندن سوتی هاتون یکم مشگلم رو فراموش میکنم برام دعا کنید بریم سراصل مطلب بابای من گاهی گوزیدنی مبینی یهو یه کوچلو خودش کثیف کرد یسری من صبح من خواب بودم یهودیدم صدای خنده میاد بیدارشدم دیدم بله باباجان بین خواب بیداری گوزیده نگو ریده همراه گوز بله پاشد رفت دوش گرفت حالا هروقت بخواد بگوزه من میگم بپا ‌نرینی بهمون با اون فشاری که میاد بهت میگن خودکرده را تدبیر نیست عموی خدابیامرزه بابام پیربود گوزیدنی میرید هی بابام میخندید بهش حالا سرخودش اورده حداقل هفته ای یکبار کارش شده ربدن موقع گوزیدن جالب اینجاس سنش هم 45 بیشتر نیست که بگم نمیتونه خودشو نگه داره تویی بیرون هم نزدیکش راه نمیریم ما که مبادا بگوزه بیفته گردن ما ????

یسری هم همسایه مون پشت درمون فال گوش وایستاده بودبابامم نامردی نمیکنه پشت شو میکنه به بلند جانانه میگوزه دیگه اون شد همسایه فال گوش واینستاد??? این داستان گوز کارساز کارهمسایه فضول یکسره کرد

1398/10/22 19:14

سلام خوبین وای سوتی دادم در حد لالیگا
دیشب شوهرم به پسر دو ساله ام گفت کره خر پسرمم بهش گفت کره خر خودتی باباته منم با اعتماد بنفس کامل و با اخم و جدیت زیاد برگشتم به پسرم گفتم بابای خودته بب ادب و بی تربیت بگیر بشین صداتم در نیادا ?یهو شوهرم گفت یه دوتا فحش دیگه هم بهم بده تعارف نکن من تازه فهمیدم چی گفتم ترکیدم از خنده???????

1398/10/22 19:30

سلام .ممنون از کانال خوبتون همیشه سوتی هاتونو میخونم کلی میخندم ...
اقا سوتی امشب من این بود ک اقامون رف بیرون نون بخره منم هوس شکلات کردم بهش پیام دادم واسم شکلات حاج عباس با شکلات کاکائویی بگیر بیزحمت????
دیدم ج داد حاج عبدالله ????
منم کلی خندیدم وقتی اومد خونه انقد ازش خجالت میکشیدم فوری دستمو رو صورتم گذاشتم گف بیا اینم شکلات حاج عباس واست گرفتم نزدیک بود تو خیابون پلیس جریمم کنه بهم پیام دادی?????

1398/10/30 16:25

سلام.خوبین؟.مرسی بابت کانال خیلی خوبتون .من ی سوتی دارم برای چند وقت پیشه ک با خانواده شوهرم ک پرجمعیتن رفتیم گردش .جاتون خالی داشتیم ناهار میخوردیم منم پسر هفت ماهم کنارم نشسته بود.اومدم خم شم ک بهش غذا بدم ی باد ازم در رفت ک پدرشوهرمم بغل دستم نشسته بود.همه متوجه شدن و ریز ریز میخندیدن شوهرمم هی میپرسید کی بود بچه بود؟.منم هیچی نگفتم پدرشوهرمم زیرچشمی نگام میکرد میخندید .بعد گف ناهارت بخور دختر .منم از خجالت آب شدم رفتم تو ماشین نشستم بیرون نیومدم.ولی حالیم شد تا چند روز بهم میخندیدن??

1398/11/13 16:07

سلام
بر سوتی دهندگان ?
واااای امروز یه سوتی دادم نگم براااااتون ?
رفته بودم بیرون رفیق دوران دبیرستانم رو اتفاقی دیدم ? آخرین بار که دیده بودمش مجرد بود
بعد که دیدمش گفت ازدواج کردم
بعد گفت قیافم عوض شده (بخاطر اصلاح و..)؟
اونقد خوشگل شده بود منم جوگیر شدم و هول کردم گفتم واااای فاطی خیلی عوضی شدی ??
من ????
فاطی ????

1398/11/13 16:44

سلام دوستان گل یه خاطر دیگه بگم واسه تون
ما تو روستا زندگی میکنیم من چندتا خاله دارم یکی از خاله هام وضع مالی خوبی داره خودش شهر زندگی میکنه ولی یه خونه بزرگم واسه تعطیلات تو روستا داره که من اونجا مستجر شون بودم .یه سال خالم و شوهرش واسه تعمیرات میان روستا اینا کارشون خیلی طول میکشه تو روستا خالم هرشب غر میزنه به شوهرش که تو مدیریت بلد نیستی وگرنه این همه کار ما طول نمی کشید .بالاخره مرخصی شوهر خالم تموم میشه به خانمش میگه من می رم شهر تو بمونو مدیریت کن روکاری ایجا خالم خیلی خوشحال که آره شوهرم می ره و من به بهترین شکل ممکن مدیریت میکنم خلاصه که شوهرش رفت من موندمو خاله بزرگم و این خالم که مدیر بود.اینم گفت اولین کار باید یه تابلو وصل کنم به دیوار تابلو هم خیلی سنگین بود میخ بزرگ میخواست دیوار هم سنگی بود من گفتم خاله نمیشه میخ تو دیوار نمی ره اینم گفت من مدیرم میتونم ما گفتیم هیچی هر کار دوست داری بکن اینم رفت رو چهار پایه شروع کرد به میخ کوبیدن به دیوار حالا هی میگه چهارپایه رو محکم نگه دار منم پیش پاش وایستاده بودم اینم سخت مشغول چکش زدن بود یه دف دیدم صدا آب میاد نگاه کردم دیدم خالم به خودش شاشید پریدم عقب باتعجب گفتم خاله این چی بود!!!!
خاله بزرگم که شاهد ماجرا بود گفت هیچی خاله جان خالت روز اولی شاشید تومدیریتش .????

1398/11/13 16:45

ارسال شده از

سلام
ويروس كرونا دير يا زود به ايران ميرسه و شك نكنيد كه وزارت بهداشت به هيچ عنوان وسايل و دارو و كيت هاي تشخيصي نداره
بنابر اين
لطفا تا جايي كه ميتونيد از ويتامين C استفاده كنيد تا سيستم ايمني خود را قويتر كنيد
نگران نباشيد ويتامين C زياديش دفع ميشه و مشكلي ايجاد نميكنه
همينطور حتما زرد چوبه بيشتر استفاده كنيد
بعلاوه
هم خودتون هم بچه هاتون بگين كه فرض كنند همه مبتلا به ويروس كرونا هستن و با كسي دست نديين و روبوسي نكنيد
اين ويروس فعلا نه واكسن داره نه درمان خاص
و متاسفانه بعلت جهش ژنتيكي كه كرده بسيار خطرناك
ظاهرا اين از تلفيق اين ژن در مار و خفاش ايجاد شده و بخاطر اين جهش توانايي مبتلا كردن پستانداران از جمله انسان رو پیدا كرده
موضوع بسیار مهم است لطفا پیام را در بیشترین تعداد آشنایان خود قرار دهید: پروفسور چن هورین ، مدیر اجرایی بیمارستان نظامی پکن می گوید: \"تکه های لیمو در یک لیوان آب گرم می تواند تا آخر عمر شما را نجات دهد.\"
حتی اگر مشغول کار باشید ، باید به این پیام نگاه کنید و آن را به دیگران منتقل کنید! لیموهای گرم می توانند سلولهای سرطانی را از بین ببرند!لیمو را به سه قسمت برش داده و در یک فنجان قرار دهید ، سپس آب داغ بریزید ، آن را تبدیل به (آب قلیایی) کند ، هر روز آن را بنوشید مطمئناً برای همه مفید خواهد بود ..لیموهای داغ می توانند یک بار دیگر داروی ضد سرطان را آزاد کنند. آب لیمو داغ بر روی تومورهای سرطانی ودرمان همه انواع سرطان را نشان داده است.
درمان با این عصاره فقط سلولهای بدخیم را از بین می برد و سلولهای سالم را تحت تأثیر قرار نمی دهد.
دوم: اسیدها و مونو کربوکسیلیک اسید موجود در آب لیمو می توانند فشار خون بالا را تنظیم کرده و از شریان های باریک محافظت کنند ، گردش خون را تنظیم کرده و لخته شدن خون را کاهش دهند.
پس از خواندن ، به شخص دیگری بگویید و آن را به شخصی که دوستش دارید منتقل کنید و از سلامت شخصی خود مراقبت کنید.
مشاوره:
پروفسور چن هورین خاطرنشان می کند که هر کسی که این نامه را دریافت کرده است حداقل برای نجات جان کسی تضمین شده است ... من وظیفه خود را انجام داده ام ، امیدوارم که شما هم اهمیت بدهید...

❌تورو خدا ارسال کنید تا جایی که میشه حتی اگه یه نفر اینو بخونه و یاد بگیره کافیه?❌
⚠️پخش کنید همه بدونن⚠️

این پیام از برنامه نی نی پلاس ارسال شده است.
"لینک قابل نمایش نیست"

1398/11/18 15:19

سلاااام روزتون بخیر?

من یه روز دیر رسیدم دانشگاه و با عجله و اضطراب رسیدم سرکلاس.?
همه ی صندلی ها پربود و مجبور شدم به سختی از لای صندلی های به هم چسبیده رد بشم برم آخر کلاس و بین دوتا پسر بشینم.
لازم به ذکر است ک من تو رابطه با پسرا خیلی خجالتی ام و سرخ و سفید میشم?
نفس نفس زنان نشستم رو صندلی ک یهو پسره کناریم یه سوال پرسید.منم چون آمادگیشو نداشتم و اصلا نمیشناختمش سوال رو اینطوری شنیدم: دعوا داری؟?
یهو شوکه گفتم: منکه چیزی نگفتم??
بعد دیدم پسره با تعجب نگام میکنه? و نفر بغلیش گفت آره دهمه. ?
فهمیدم پسره پرسیده دهمه؟(تاریخ روز)
و من در جواب گفتم: منکه چیزی نگفتم.
????
لابد تو دلشون گفتن این دختره دیوونس???

1398/11/18 16:13

ی بار با مامانم رفته بودیم ساندویچی بعد مامانم بیرون مغازه نشسته بود گف تو برو سفارش بده گفتم چی بگیرم گف کوکتل سفارش بده حالا اقا چشتون روز بد نبینه این پسر ساندویچیه انقد خوشگل بود لامصب خلاصه منم با اعتماد ب نفس کامل رفتم تو گفتم اقا میشه 2تا کسدل(ب جا کوکتل گفتم)پسره با چشمای گرد داشت نگام میکرد بعد زد زیر خندههه خودمم نمیدونم بخندم یا گریه از خجالت ??????ابروم رف

1398/11/18 16:56