گروه سوتی های زنونه😅😉❤❤

???منو میگویه

1398/05/05 07:12

منتظرم

1398/05/05 07:12

سلام عشقا نمکدونا??

پسرم تازه بدنیا اومده بود ک رفتم خونه مادرشوهر چون بچه اولم بود بلد نبودم زیاد مایبیبی رو شل بسته بودم بچه رو گذاشتم رو تخت پدر شوهر مادرشوهرم ک خیلیم باهاشون رو درواسی دارم و براشون احترام قائلم رفتیم شام بخوریم نمیدونم کی پسرم بیدار شد و گلاب بروتون کلی کار خرابی کرد یهو دیدم ی اب زرد اومده از زیر بچه رفته کل ملافه زرد رنگ شده بود مادرشوهرمم حساس اومدم زود جم کنم نبینه پدرشوهرم گف بیا بابا پس شام سرد شد گفتم الان میام ایلیا رو عوض کنم گف بیا من عوضش میکنم گفتم ن آقاجون دستون درد نکنه جیش کرده ن چیزکرده آها گوزکرده ? آقاجونومیگی ? هاج واج مونده بود منک از خجالت مردم ک از هول خودم خواستم ملحفه رو نبینه اونم از دهنم پرید خلاصه ملحفه رو بردم یواش بشورم تو حمام مادرشوهرم فهمید گف بزار بعد خودم میشورم گفتم ن شمل بچه رو بگیر من بعد شام میشورم بچم رفلاکسم داره خلاصه هروقت میدم دست مادرشوهر هم جیش میکنه بهش هم کلی میاره بالا روش خخخ اونم همش میگه وای پسرم ماشالله از هر سوراخش یه هنر میباره
@zaanone

1398/05/05 14:10

سوتی
منو شوهرم میخواستیم بخوابیم من زودتر خوابم برد
خلاصه فرداش یه جک خوندم و واسه شوهرم تعریف کردم
جکه این بود:یه خانومه صب از خواب بیدار میشه به شوهرش میگه دیشب خواب دیدم 206 خریدی برام منم سوار شدم یه دور زدم و واست بوق زدم خیلی باحال بود بعد شوهرش میگه آره اتفاقا دیشب هی برام بوق میزدی(گوز)????
اینو که واسه شوهرم تعریف کردم کلی خندید گف اتفاقا توام دیشب خیلی بوقبزارهم هااااااا نکنه تویم خواب 206 دیدی؟????
منم کلی خجالت کشیدم ولی زیاد بهش نخندیدم تا پررو نشه هی سربه سرم بزاره??
#zaanone

1398/05/05 14:11

سلام
خودتون وسوتی هاتون بر قرار باشین.
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
سوتی که میخوام بگم برا سال پیش و نونوایی رفتن همسرم
یه روز عصر رفت نون لواش بگیره و رفته بود توصف و خوب نون گرفته بود اورده بود بیرون که یه کم خنک بشن وبزاره تو نایلون تاخمیر نشه ☺☺☺☺
همین موقع یه خانمم میاد که نونش و میزاره وبشوهرم میگه
شما چقد خوب خشک میکنین ??
شوهرمن اصن بلد نیس خشک بکنه
اگرم بخواد خشک بکنه خیلی زیادی خشک میکنه.
هروقتم میاد عوض خشک کردن خمیر میکنه??????
دیگه شوهرم سریع نون وجمع کرده بود واومده بود
وقتی رسید خونه قرمز شده بود ??
دیگه برام تعریف کرد و کلی باهم خندیدیم ??????
نکته شو خودتون پیدا کنین
@zanone

1398/05/06 01:36

تعداد سوتیا کم شده ها

1398/05/06 21:31

سوتی بدین بزاریم

1398/05/06 21:31

سلام خانومای سوتی
من و اقایی تازه عقد کرده بودیم اقایی تهران میشینه من زنجان وقتی که میومد خجالت میکشید که تو خونمون باهم بخوابیم البته داداشامم نمیزاشتن خلاصه یه روز رفتیم همدان خونه دایی شوهرم شب جامونو تو اتاق خواب انداختن اقایی اسرار کرد که باید س.ک.س کنیم منم که سنی نداشتم 16 سالم بود خیلی میترسیدم و گریه میکردم که به زور راضیم کرد وقتی که حال کرد بعدش آب کمرشو ریخت رو شکمم منم که نمیدونستم آب کمر چیه جیغ کشیدم که چرا شاشیدی روم آقایی هم ترسیده بود به زور جلو دهنمو گرفت صبح که داشتیم صبحونه میخوردیم اقایی هی چایی میخورد که داییش گفت بهمن کم چایی بخور نصف شب نشاشی رو دختر مردم منو بگو از خجالت آب شدم ? هنوزم که هنوزه آقایی بهم میخنده میگه چقدر خنگ بودی??

1398/05/07 15:09

سلام به همگی
ما یکی از فامیلای نزدیکمون با یک آقایی که وضع مالیش عالی بود عروسی کرد بنده خدا مامان عروس. وضعش خوب بود ولی فکر نمی‌کرد داماد یهو 300_400متر آپارتمانش باشه
هرجور هنری داشت خرج کرد تا خونه عروسو پر کنه اما انگار نه انگار یه روز که خیلی گیج شده بود و همه دور هم نشسته بودیم گفت چه جوری دیگه پرش کنم منم دختر دبیرستانی بودم گفتم خوب چه کاریه یه اتاقو از الان سیسمونی بچین
خانوما چشمتون روز بد نبینه نگو عروس حامله بود به مامانش نگفته بود یه ماه بعد که عروسی بود عروس حالش خیلی بد بود مجبور شد به خانوادش بگه حالا مادر عروس منو شست گذاشت کنار که تو که میدونستی واسه چی به من نگفتی

1398/05/07 15:13

سلام ب همگی خسته نباشین
سوتی من مال دوران نامزدیمونه شوهرم کارش تهران اومده بود خونمون واسه خدافظی وقتی میخواست بره رفتیم تو راهرو ک راهیش کنم خونه عمم ب خونه ما دید داره ما داشتیم همو بوس میکردیم عمم از پنجره هی داشت مارو نگاه میکرد درحین لب گرفتن چشم ب عمم افتاد دیگ با شوهرم خوب خدافظی نکردم از بس ک خجالت کشیدم شوهرمم هنوز ک هنوزه میگ عمتم خیلی پرو ک مارو دید میزد نزاشت ب کارمون برسیم????

1398/05/09 19:11

???

1398/05/11 23:01

فعالای کی بودین شماها

1398/05/11 23:01

سلام من اومدم?

1398/05/13 12:21

بچ ها پیشنهادداده بودین چالش بزارم

1398/05/13 12:22

با سلام خدمت همه خانمای محترم.

واقعا با سوتیاتون کلی میخندم، گاهی اوقات برا همسرم هم تعریف میکنم ،البته شوهرم خیلی درون گراست، به سختی میخنده اما با سوتیای شما کلی میخنده.

منم میخواستم ماجرایی وتعریف کنم. من امسال به خاطر تصادفم چند شب بیمارستان بستری بودم، یکی از همراهان هم تختخوابیمون سوتیشو تعریف میکرد. خواهر این بنده خدا زایمان کرده بوده،(سزارین،‌) خودشم که همراه خواهرش بوده تازه نامزد بوده و چشم وگوش بسته.

میگفت، خواهرش انقده درد داشته که نگو به همراهش میگه از پرستارا شیاف بگیر برام بزار، خواهره هم میر میگیره براش میزار، اما دردش کم نمیشه، درخواست میکنه یکی دیگه بزار، چند تا شیاف میزار براش دردش خوب نشده هیچ بدترم شده بوده.

با خودش میگفته چطور بقیه شیاف میزارنـ دردشون اروم میشه پس من چرا بدتر میشم،

تا صبح همینجور بوده، اینکه صبح مادرش میاد براش شیاف میزار خوب میشه، متوجه شدن خواهر تمومه اون شیافا و از جلو میزاشته
??????

سوتی_های_زنونه
@zaanone

1398/05/13 12:26

جواب چالش
1_بره بمیره
2_من میزارم زن بگیره ولی خودم دق میکنم?البته ته دلم میگه مرگ دست خداست ما فقط وسیله ایم?

1398/05/13 12:28

جواب چالش
3_سلام بااین که عاشق شوهرمممم ولی عمرا بتونم ببینم زن دوم بگیره ?
پس بره بمیره بهتره
چون اگه زن بگیره من میمیرم پس خیلی شیک و مجلسی باهم میمیریم??????????
4_بمیره بهتره????
5_پاسخ چالش ???
نگو جان مادرت چالشه گذاشتی والا تو این دوره ب مردا بگی زن دوم برات میگیرم تا نمیری زودتر میمیرن خرج و مخارج داره بابا مگه کم الکیه ازم میپرسن چرا شوهرت ایقد تیپ میزد دیگه لباس نمیخره گفتم مایبیبی میخره ? درهرحال من ترجیح میدم بمیره ?
6_جواب چالش☝
میگم منو طلاق بده برو ده تا بگیر چون طاقت ندارم عشقمو با کَس دیگه ای ببینم?
7_من خودم میرم زن میگیرم بعدتوافق محومیشم اونم تاعمرداره توحسرتم بسوزه بعدبمیره???
8_سلام من میزارم بره زن بگیره,,,دلم نمیاد کسی بخاطر خودخواهی من بمیره اگ واقعا درمانش زن گرفتن باشه?
@zaanone

1398/05/13 15:47

جواب چالش
9_جواب چالش
بهتره بمیره نکبت?
همین که بمیره منم میمیرم پس نمیخواد زن دوم بگیره ??
10_بمیره بهتره
11_خودم میکشمش ولی نمیزارم زن بگیره?????
12_سلام من خودم زودتر خفش میکنم بمیره تا بفکر زن دوم نباشه اینایی هم که میاین میگن ما عاشقیم و میزاریم?مگ فیلم هندیه نه خیر اقااااااا فقط من??
@zaanone

1398/05/13 20:21

ماشالله ی چالش گذاشتم همه فعال شدید ولی تو سوتی ایناهیچکی زیادفعلانیس

1398/05/13 20:22

?

1398/05/13 20:22

خوبه پس ازاین ب بعدبیایین پی وی پیشنهادبدین چ چالشی بزارم?

1398/05/13 20:22

سلام به همه خانم ها?

چند ماه پیش که من بچه دوم رو باردار بودم ماه هفتم شبا خیلی سختم بود شلوار نمی پوشیدم شبا یه شب دخترم بیدار شد گفت برام قصه بگو من گفتم حالا حواسش نیست همینجوری رفتم براش قصه بگم یه دفعه گفت مامان چرا شلوار نپوشیدی ?

گفتم براش توضیح بدم بهتر تا حواسش پرت کنم گفتم نی نی اذیت میشه شلوار نپوشیدم این گذشته تا چند روز بعدش با باباش رفتن خونه باباجونش (پدر شوهرم) وقتی اومدن شوهرم گفت حالا دیگه نمیپوشی دخترم رفته به پدر شوهرم گفته مامانم شبا شلوار نمیپوشه

حالا قیافه پدر شوهرم????
شوهرم?
خودم???
خلاصه تا چند روز اونجا نرفتم بعدش هم که رفتم کلا نگاه پدر شوهرم نمیکردم

سوتی_های_زنونه
@zaanone

1398/05/13 20:25

????

1398/05/13 20:26

سلام. بابت کانال خوبتون واقعا ازتون ممنونم

منم یه خاطره ی تلگرامی دارم ما فامیلا همه تویه گروهی جمع بودیم دختر و پسر قاطی مادرم مدیر گروه بود اونموقعه ها فقط مدیر میتونست چت هارو پاک کنه مادرمم رفته بود کربلا

یه شب که ما صحبتمون گل کرده بود یهو دیدیم یه استیکر اومد عکس یه ک. ی. ر. قرمز که پایینش نوشته بود بدم بخوری حال کنی؟ ?
فرستنده از عروس خالم بود بیچاره از خجالت آب شد درد به درد به مامانم زنگ میزد که پاکش کنه گوشی مامانمم آنتن نمیداد بیچاره بعد اون کلی چرت و پرت فرستاد یعنی این که گوشی دست پسرم بود ولی خب همه فهمیده بودن شوهرش که همون لحضه لفت داد
حالا قیافه ی ما تا یه ماه ??
قیافه ی خودش??
قیافه ی شوهرش??

سوتی_های_زنونه
@zaanone

1398/05/13 20:28

سلام ماشالله گفتم بیایین پی وی چالش نظربدین همه اومدین فعالای کی بودین شما

1398/05/14 12:27

سوتی های زنونه😅😉❤❤

سوتی های زنونه😅😉❤❤

نی نی+ را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

برای عضویت در خبرنامه نی نی+ آدرس ایمیل خود را وارد نمایید

ورود / ثبت نام

فراموشی رمز عبور