#پارت22
اروم و سر به زیر ازجام بلند شدم
وارد اتاق شدم...
حیف شدا اگر میشد بارادین یکم تنها باشیم خیلی حال میداد
نمیدونم چه دردیه که گرفتارش شدم
لعنتیو...
نمیتونم تحملش نکنم
همش دلممیخواد...بهش معتاد شدم...
باحرص شلوارم رو پوشیدم
پالتو یخیم رو پوشیدم
یه رژ لبم زدم
موهامو بستم
هد تزئینی خوشگلمو زدم
شالمو روش انداختم و رفتم بیرون
رادین ازجاش بلندشد و گفت
پس بااجازتون من دیگه برم
خوش بگذره بهتون....
مامان خداحافظی کرد و رفت لباس بپوشه
رادینم تنه ای بهم زد و از کنارم رد شد...
زیرلب گفت
یادم میمونه
خوش بگذره...
1398/05/12 18:11