#پارت113
من??و??تو باهم زیر بارون☔
تا زهرا از اتاق مخصوص عروس بیاد بیرون( جون من الان فکر کردین عروسی خودمع☹️ن ازین خبرا نیس? )
فاطی هم همون لحظه از اتاق پرو بیرون اومد با دیدنش دهنم باز موند
با بهت گفتم: پدررررسگ چ نازززز شدی توکه خودت عروس شدی گناه زهرا
خندید گفت: منکه هیچ آرایشی بغیراز رژ نزاشتم بزنه آرایشگر?
خدایش راست گفته هیچی جز ی خط چشم ساده و ی رژ ساده نزده ولی الحق ک خیلی ملوسه و نازه
ک همون لحظه زهرا از اتاق مخصوص اومد بیرون با دیدنش دیگه حرفی برای گفتن نداشتم??
آرایشگر حرصی فاطی و نگاه کرد
فاطی زد زیرخندع با دیدن قیافه منو آرایشگر
رفت طرف زهرا با ذوق جیغی زد همدیگه رو بغل کردن ک جیغ آرایشگر درآورد
حسین اومد عروس خوشگلشو برد سمت
آتلیه تا عکسای عاشخونع بگیرن?
فاطی هم چندتا عکس سلفی از خودش گرفت برگشت سمتم گفت؛ سلفی بندازیم؟
نیشم و باز کردم رفتم کنارش چندتا عکس سلفی گرفتیم نگاهی ب لباسش کردم گفتم : چند خریدی لباستو؟
ژستی گرفت گفت: خودم دوزیدم (دوختم)
چشام زد بیرون گفتم؛ جدددی؟
نیششو باز کرد گفت: ارععع
خیییلی قشنگع طرحش
یکم بعد بابای فاطی اومد دنبالش رفتن منتظر آرشام بودم تا بیاد با هم بریم چندتا عکس بگیریم بریم تالار
..
کلی عکس عاشقونه گرفتیم رفتیم تالار مضخرفی رسمشون اینه خانوما و آقایون جداگونس ?
فاطی ترکوند خودشو از بس رقصید و مجلس و گرم کرد خیلی خوش گذشت و خیلی خاستگاری برای من و فاطی پیدا شد?
همیشه ازین خاله زنک بازی بدم میومد ک توی ی عروسی مادرا چشاشون زوم رو آدم تا عروس خوشگلی پیدا کنن برا پسراشون??
موقع عروس کشون شد وای ننه همه وایسادن برا عروس کشون چ خبره چ جالب
سوار ماشین خوشگل آرشام شدم همراهشون رفتیم پشت ماشین عروس بوق بوق کردیم چندجا جلو ماشین عروس و گرفتن و زدن و رقصیدن مردها با ذوق گفتم: چقدر فرهنگ و رسوم اینجا تا تهرون فرق داره
آرشام لبخندی زد گفت: کدوما رو بیشتر دوست داری؟
+اینجا باصفا تره?
همراه عروس رفتیم خونشون توقع خدافظی داشتم ک برن خونهاشون ک با دیدن گروه ارگ چشام زد بیرون با ذوق و جیغ گفتم ای جووونم
ماشین ها و پارک کردن مردها از همون لحظه پیاده شدنشون شروع ب رقص و خوندن کردن عروس و تا حیاط خونشون همراهی کردن خانومها و عروس رفتن داخل خونه و مردها تو حیاط شروع ب رقص کردن باورم نمیشد این همه شور شوق و انرژی این همه تو تالار و موقع عروس کشون رقصیدن بازم با انررررژی دارن میرقصن از آرشام جدا شدن رفتم تو خونه ک اونجاهم بساط رقص بود فاطی با دیدنم دستمو کشید بر وسط برا رقص
1398/07/04 10:57