The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

رمان های جذاب

282 عضو

من عادت داشتم وقتی غذام تموم شد بگم دستون درد نکنه بعدم بلند میگفتم خدایا شکرت
این دو جمله رو پشت هم میگفتم

بعد ی بار رفتم در مغازه همچین که میوه هارو خریدم گفتم دستتون درد نکنه خدایا شکرت??‍♀

فکر کنم یارو فکر کرد ما هیچوقت میوه نخریدیم??


?┅┅❅

1399/10/26 12:04

چند روزپیش رفته بودم بیمارستان عیادت دختر داییم که زایمان کرده بود...


داش همش از درد مینالید وشکایت میکرد که گفت نگاه همین یک انژکتور ساده رو نمتونن درست وصل کنن همش خون میده بیرون?

من??
آنژیوکت?
انژکتور ??
دختر داییم??

#سوتی_بفرست ?


?┅┅❅

1399/10/26 12:04

برادر شوهر من زمانی که مجرد بود زیاد خونه ما میومد... چند سال پیش یه روز که خونه ما بود،من دامن پوشیده بودم رفتم wc اومدم تو پذیرایی و قششنگ از جلوش رد شدم و رفتم آشپزخونه و... دیدم بلهههه دامن از پشت مونده تو شورتم??? از خجالت آب شدم تا دو ساعت از آشپزخونه بیرون نرفتم... خدا رحم کرد شوهرم خونه نبود?
یه بارم که خییییعلی بدتر شد???? من حموم بودم و آبگرمکن خاموش شده بود.. جلوی در حموم که باز بود منتظر بودم همسری آبگرم کن رو روشن کنه... لخت لخت وایساده بودم که نگو قبل اینکه من بیام در حمومو باز کنم... زنگ در رو زدن و من متوجه نشدم...و شوهرم آیفونو زده و باز رفته حیاط... برادر شوهرم( که8سالی ازم کوچکتره،اما جوونه) اومده تو... من از همه جا بی خبر درحمومو باز کرده بودم و قششنگ دیده میشدم (با تمام جزئیات??) که اونی که نباید میشد شد?? یه لحظه چشمش افتاد به من سریع سرشو انداخت پایین.. منم عین برق گرفته ها یه هین بلند گفتمو و پریدم تو حموم....

اما چه فایده?? هنوزم یادش میفتم میگم یعنی هنوزبعد 19 سال یادش هست ??البته این‌بارهم شوهرم متوجه چیزی نشد ?

#بازم_آخه_سوتی??

?┅┅❅

1399/10/26 12:05

بارداری اولم بود و رفتم سونو گرافی
فکر کردم دکتر خودش بهم جنسیت بچه رو میگه منم نپرسیدم دکترم چیزی نگفت
پا شدم اومدم خونه مامانم گفت بچه چیه؟ سیسمونی بگیرم
گفتم دکتر نگفت مامانم گفت که من باید میپرسیدم

مادرشوهرم پیغام داد بیا کارت دارم??رفتم خونش ازم پرسید بچت چیه ؟
گفتم نمیدونم دکتر چیزی نگفت ، زنگ زد به خواهرشوهرم که همزمان باردار بودیم گفت مادرش دخترزا هست اونم دختر میزاد ، ولی من پسرزام بچه ی تو پسر میشه

دلم بدجور شکست مگه دختر چشه??خیلی هم گریه کردم تا رفتم خونم
اخرین سونو رفتم قبل زایمان از دکتر پرسیدم جنسیت بچه چیه ?

دکترم گفت هفته بعد زایمان داری نمیدونی چیه گفتم نه ، بهم گفت پسره ??

سرتون رو درد نیارم بچه هام پشت هم پسر شدن ولی خواهر شوهرم هر سه تا بچش دختر شد

اینم از حکمت خدا و پسرزا بودن مادرشوهرم که دخترش بهش نرفته بود??

محبوبه بانو از بابل

#بازم_آخه_سوتی??

?┅┅❅

1399/10/26 13:19

خانومالطفاسوتی هاوخاطرات باحال تونو بفرستین تاتو کانال بزاریم??

1399/10/26 14:08

دیشب رفتم یه فروشگاهی لباس بخرم دم صندوق یه پسره جوون اومد ساپورت بخره واسه خانومش حالا مکالمشون:

( راستی من اصفهان زندگی میکنم با لهجه بخونید)

میگما اینا سایزبندی دارد ؟
نه ،به همه سایزی میخورد
نبرم خونه تنگ باشد؟
اگه میگوی تنگه نبر بعد عوض نمیکونیما
نیمیدونم
مثلا ب این خانوم میخورد خانومت چاقس؟؟
نه، چاق نی فقط یوخده روناش گندس!!!
و من این وسط خودمو کنترل میکردم تا زدم بیرون تا دم ماشین آی خندیدم ???

#سوتی_بفرست?


?┅┅❅

1399/10/26 15:18

چند روز پیش مامانم خیلی سردرد شدید داشت و بهش گفتم حتما شیاف دیکلوفناک استفاده کنه
مامانم هم گفت استفاده کردم و هم سرم بهتر شده هم دستم
فرداش مامانم میخواست بره مهمونی تا اومد شلوارشو بپوشه یهو یه چیزی قل خورد افتاد رو زمین
من نگاش کردم اولش باورم نشد? بعدش که بیشتر دقت کردم دیدم یه شیاف درسته و کامل و سفیده و دست نخوردس
اینقدر با مامانم خندیدیم که غش کردیم ?????????
فقط من موندم مامانم کجا گذاشتش که اصلا هیچیش نشده بود تازه درداشم خوب شده بود ???


#سوتی_بفرست?


?┅┅❅

1399/10/26 15:18

یه بار دوست مامانم زنگ زد خونه مامانم گفت جواب بده بگو خونه نیس


منم به دوستش گفتم مامانم خونه نیس

گفت کی میاد منم خیلی جدی رو به مامانم گفتم کی میای مامان جان؟

مامانم یه دونه محکم زد تو سرم??


#سوتی_بفرست?


?┅┅❅

1399/10/26 15:18

يبار یه خواستگار داشتم از اون سمجا بابام قبول كرد ك بيان خلاصه اونام اومدن و رفتن ك واسه مرحله بعد بیان جواب مثبت نهایی رو بگیرن?

منو مامانم يكي شديم نظر بابامو عوض كرديم...

خلاصه شب موعود فرارسيد و اونا زنگ زدن ك بيان بابام هم نميدونس چجوري بپيچونتشون

بدبخت برگشت گفت بهشون ببخشيد دخترم نامزد داشته من خبر نداشتم?


قيافه منو مامانم دقيق اين بود???????

ای خدا????‍♀?‍♀?‍♀

#سوتی_بفرست ?

?┅┅❅

1399/10/26 17:59

یه روز پدر بزگمو برده بریم دکتر فشارش گرفت گفت چی خوردی اینقدر فشارت اومده پایین ?


پدر بزرگم جای کلماتو اشتباهی گفت فشار خوردم خیارم خوابیده ???

همه مون خندیدیم ???

#بازم_آخه_سوتی?


?┅┅❅

1399/10/26 17:59

اولاي عروسيمون بود همش ميترسيدم خواب بمونم نتونم به همسرم صبحانه بدم

یبار بيدارشدم ديدم ساعت اتاق 3هست

رفتم دستشويي و صبحانه اماده كردم و بيدارش كردم اومد صبحانه خورديم

تازه ميگفت چطور ساعتم زنگ نزده?

لباساشو پوشيد حالا زمستونم بود صدتا لباس پوشيد
نظاميه لباس نظاميشو پوشيد
پوتين پوشيد
بعد يهو نگاه ب ساعت تو پذیرایی كرد
شرو كرد منو دنبال كردن?‍♀?‍♀

   ساعت سه نصف شب بود تازه

ساعت اتاق باطريش تموم شده بوده  ?


#سوتی_بفرست?


?┅┅❅

1399/10/26 18:00

یه شب مادرشوهرم خونه ما خوابید ..

همه با هم تو هال جا انداختیم کنار هم ... شب دخترم گیر داده بود برقو روشن کن .. میخوام نقاشی بکشم ... ??

یه کم مادرشوهرم خروپف میکرد و حالت خرناسی ...??

به دخترم گفتم صدای گرگه بگیر بخواب .... ??(روزقبلش برده بودمش موزه تاکسیدرمی گرگ رو از نزدیک دیده بود )??

گفت میترسم رفت نزدیک مادرشوهرم فهمید صدای اونه ... بیدارش کرد و گفت : مامان جون چرا صدا گرگ میدی ؟؟ ... ???
چرا مثل گرگا خوابیدی ؟??

مادرشو هم بیدارشد و قربون صدقه اش رفت ??

دخترم هم گفت : مامانم میگه صدا گرگ میدی ! چرا؟??

هیچی دیگه از خجالت رفتم زیر پتو !?????

#بازم_آخه_سوتی?

?┅┅❅

1399/10/26 18:00

یه بار با نامزدم بیرون بودیم دیر وقت رسوندتم دم خونمون?☺️

موقع خداحافظی حسابی رومانتیک شده بودم، با یه جعبه کادو و دسته گل بزرگ تو دستم و کفش پاشنه بلند به پام به سختی از ماشین پیاده شدم و راه افتادم??

میدونستم داره از پشت سر نگام میکنه? واسه همین حواسم بود با ناااز راهن برم...اصلا انگار رو ابرا بودم.احساس میکردم خوشبخت ترین و زیباترین دختر دنیام.همینطور که با ناااز به راهم ادامه میدادم ??یک لحظه به خودم اومدم دیدم رسیدم ته کوچه!!! ??

برگشتم پشت سرمو نگاه کردم دیدم انقدر از خونمون دوووور شدم که ماشین نامزدم اندازه یه نقطه شده . وااااای اگه بدونین چه حالی شدم مگه روم میشد برگردم؟????

هن و هن کنان رسیدم دم خونمون دیدم نامزدم تو ماشین دلشو گرفته و از شدت خنده کبووود شده????

من??
نامزدم??
خونمون??
احساس زیبایی و خوشبختی??

#بازم_آخه_سوتی?

?┅┅❅

1399/10/26 18:01

برادر شوهرم پاگشا دعوتمون کردن 500 گذاشته بودن تو پاکت دادن به من،منم دیگه بازش نکردم?

چون شب قبلشم اون یکی برادرشوهرم پاگشایی ربع سکه بهم داد?
گفتم یه وقت ناراحت میشن سر کم و زیادی،

وقت رفتن شوهرم گفت پاکت کادوتو برداشتی گفتم آره بابا

برادرشوهرم گفت اصلا بازش کردی شاید خالی باشه؟گفتم پروخالیش برای ما یه ارزش داره!!!!!??

دیدم بنده خدا رنگ به رنگ شدحالاهی میومدم بگم اشتباه گفتم خواستم بگم شما هرچی بدین رو چشم ماجادارین باز میگفتم پر و خالیش یه ارزشه???

اخر برادرشوهرم گفت ما فهمیدیم چی میخوای بگی انقد خودتو عذاب نده????

#بازم_آخه_سوتی ?
?┅┅❅

1399/10/26 18:01

شوهر من زیاد تو خرید کردن وارد نیس چون خودم بیشتر میرم واس خرید خونه?مثل خیلی از خانوما


ی روز ک وقت نکردم برم خرید ب شوهر جان اس دادم ک برام سنگدون بخر بیار?

دیدم بعد یساعت شوهرم زنگ زد میگه سنگدون گوسفند بگیرم یا گوساله....?

منو میگی انقد خندیدم پشت تلفن??


جالب اینکه رفته بود تو قصابی جلوی همه اینو بلند بلند میپرسید..

ملت ک اونجا بودن همه هرهرهر میخندیدن????

#سوتی_بفرست ?


?┅┅❅

1399/10/26 18:09

زمانی در زندگی می رسد که بین??
عشق و احترام باید
یکی را انتخاب کرد

همیشه احترام را برگزینید??
چرا که عشق بدون احترام
دیری نخواهد پایید

اما
احترام میتواند عشق حقیقی
به ارمغان آورد...??

1399/10/27 12:10

پسر عمم به پسرش که 5 سالشه گفته ک اون قسمت از بدنت جای خصوصی ادمه و هیچوقت اجازه نده کسی بهش دست بزنه و ازین حرفای تربیتی که توصیه میشه ب بچها گفته بشه که یوقت خدایی نکرده مورد آزار قرار نگیرن ...

یبار رفته بودم خونه عمم،
بد پسر عمم برای شام مارو دعوت کرد خونش

اقا سر شام یه جای خالی جفت من بود بد به پسرش گفت که برو پیش اجی بشین

اونم گف نه نمیخواااام به جای خصوصیم دست میزنه?

پسر عمم متوجه نشد چی میگع هی اصرار ک برو اونجا بشین
اونم هی داد میزد نههههه من میخوام پیش مامانم بشینم تینا ب بجای خصوصیم دست میزنهه??

وااااای من قشنگ محو شده بودم تو افق
نمیدونستم بخندم یا خفش کنم
همش میگفتم نکنهههه اینا فک کنن من بلایی سرش اوردم??

بعد که برگشتیم خونه عمم کلییی با دختر عمم خندیدیم بهش گفتم فکر بد نکنن
گف نهههه بابا اینم یچی یاد گرفته جفت هرکسی میره میگ برو اونور به اندام خصوصیم دس نزن?

خداروشکر که بار اولش نبود که به کسی تهمت ناروا میزنه وگرنه ابرومو برده بود?

1399/10/27 12:11

آقا یکی تومحل ما هستش که به دروغگویی معروفه یعنی هیچ کی حرفش رو باورنمیکنه بس که دروغ گفته یه بار با اتوبوس تومسیر هستند که با بغل دستیش که ازیه شهردیگه هستن واینو نمیشناسه همکلام میشه ، اینم پیش خودش میگه خوب حالا اینکه من رو نمیشناسه بزار یه مقدار براش خالی ببندم!!! برا یارو از رشادت هاو جسارت وقدرت وبزن بهادریش میگه که یارو خیلی زود دوزاریش میفته که طرف خالی بنده خلاصه این دروغگو میگه دوست عزیز اونجا رو میبینی داخل اون دره کنار یک درخت خیلی سال پیش یه گردن کلفت دو که خیلی ادعاش میشد رو کشتم وجنازش هم انداختم تودره وفلان وبمان اینم پیش خودش میگه بزار حالش رو بگیرم میگه واقعا راس میگی اونجا دقیقا ادم کشتی میگه آره داداش میگه بله یکی ازفامیلای ما چند سال پیش اونجا کشته شده خیلی وقته دنبال قاتلش هستیم خوب گیرت آوردم ???? اینم که اوضاع رو خیط میبینه سریع میگه بخدا دروغ گفتم من حسن دروغگو هستم برو توشهرمون ومحلمون بپرس همه من رومیشناسن تورو خدا بیخیال شو ???

#سوتی_بفرست ?

?┅┅❅

1399/10/27 12:11

پسر عمم خیلی شر بود هی از مدرسه( دبیرستان) اخراج میشد میومد مامانمو با خودش میبرد وساطت کنه آخه مامانم خیلی لارجه هواشو داشت
یه روز اومد مامانم مهمون داشت گفت زنگ میزنم به مدیرت فامیلش چی بود ؟
اینم شماره رو گرفت داد دست مامانم گفت بگو آقای خال الله ?????
مامانمم از همه جا بیخبر گفت الو سلام با جناب خال الله کار دارم ????
چون کچل بوده و وسط سرش یه خال داشته پسرعمم بهش میگفته خال الله اسمش روح الله بوده ...??

دیگه از اون ب بعد وساطت مامان منو هم قبول نمیکردن?


?┅┅❅

1399/10/27 12:11

یه بارم همین پسر عمه ی شر ما ،با دوستاش جمع شدن دور هم قلیون بکشن ذغال افتاده فرش سوخته دوستشم هول میشه میگه مسعود تو رو خدا یه کاری کن مامانم پوستمو میکنه ?

اینم میگه آبلیمو داری طرف میره دم یخچال داد میزنه میگه نه!!

اینم میگه خب اگه ماست دارین ماست بیار

اینم بدو بدو ماست میاره پسرعمم ماستو میریزه رو فرش با دست میماله میگه بیا ماست مالی شد ?????

دوستاش دیوارو گاز میزدن ???


?┅┅❅

1399/10/27 12:11

من کارمندم و شبها میشینم برا دخملم شیر میدوشم که صبح ها که نیستم بهش بدن، بقیه مواقع هم که شیر ندارم شیر خشک بهش میدم

امروز صبح دیدم شوهرم زرنگ شده و وایساده پای سینک و ظرف میشوره?

یهو دیدم شیشه شیر دخملی خالیه و داره میشوره،

بهش گفتم این همه شیر رو یه جا به سارا دادی؟ گفت نه!!!!!
گفتم پس چه کارش کردی اون همه شیر رو، دوشیده بودم که بزارم تو ساکش که امروز بخوره

گفت فک کردم شیر خشک بوده و بچه نخورده ریختم دور
و عوضش شیشه رو برات شستم?

یعنی قلبم درد گرفت از کارش. 200 سی سی شیر بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه بارم که کار میکنه این جوریه?‍♀


#سوتی_بفرست?


?┅┅❅

1399/10/27 12:12

صبح شوهرم بیدار شد سکسکه داشت بعد رفت سر کار ظهر ک اومد بازم سکسکه داشت گفت دفترچمو بزار برم دکتر 

منم دفترچشو گذاشتم رو میز با لج
و بعد بهش گفتم ب خواهرات بگو کمتر پشت سر من حرف بزنن??

(منو خواهرشوهرام رابطه ی خوبی داریم)

یهو قیافه شوهرم شد ایتجور???
اخه بار اول بود ک از این حرفا میشنید 

گف یعنی چه گفتم اره خودتو ب اون راه بزن خدا عالم چقد پشت من پیش تو هم بد گفتن و برو تو واتساپ مادرت ببین چ‌ حرفا ک‌ نزدن ?
من دیگه پامو ن خونه مادرت‌میزارم ن کاری با فامیلت دارم ?
شوهر منم گف خب باشه باشه بگو چی گفتن اخه?

منم گفتم خودت برو بخون ..گف نمیگی ن ؟ خودم میرم سر در میارم ?

داشت لباسش عوض میکرد یهو گفتم سکسکه ات بند اومد?
فکرشا کنید دوتایی با هم منفحر شدیم از خنده ?

حالا بهش میگم پولی ک میخواسی بدی دکتر بدهههه من ? نمیده نامرد????

?┅┅❅

1399/10/27 12:12

عاغا من وقتی بچه بودم تقریبا 7سالم بود
پسر همسایمون که پدربزرگشت فوت کرده بود شربت پخش میکرد
من چن بار رفتم گرفتم و خوردم ?

بار اخر که رفتم بگیرم پسره بهم نداد

منم با قیافه ی داغون برگشتم و زبون براش دراوردم?

گفتم بزار پدربزرگ منم بمیره اگه بهت شربت دادمم ☺️?


#سوتی_بفرست?


?┅┅❅

1399/10/27 12:12

ما تازه ازدواج کرده بودیم ماه اول به شوهرم گفتم برام نوار بگیره

رفته بود مای بی بی گرفته بود  وای خداا?

تازه فروشنده گفته بچتون چندسالشه گفته بزرگه خیلی بزرگ????آخرین سایزشو داده بودن?


و اولین باری که از همسرم خواستم بی بی چک برام بگیره درست نشنیده بوده رفته داروخونه به خانومه گفته ببخشید بی بی کیک میخواستم

#سوتی_بفرست?

?┅┅❅

1399/10/27 12:13

‏گوشی بابام رو گرفتم یخورده حافظه‌شو خالی کنم سَبک بشه

حالا هر مشکلی تو گوشیش پیش میاد میگه تو *** توش ?

چند وقت پیش حقوقشو نمیریختن اس‌ام‌اس نمیومد
میگفت اینم تو *** توش??‍♀?


#سوتی_بفرست?


?┅┅❅

1399/10/27 12:13