The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

مجله اقدام،بارداری و نوزاد❤

1182 عضو

#شرکت کنین

1400/10/28 18:04

#چالش خبر بارداری
من هشت ماه از عروسیم گذشته و بودو تازه یماه بود جلوگیریم رو قطع کردم و تصمیم به بچه دارشدن گرفتم ولی این تصمیم شوهرم نبود خودسرانه عمل کردم و اون از بچه دار شدن وهم داشت میترسید که بابای خوبی نشه چون وضع مالیمونم روبه راه نبود ولی من خیلیییی دلم میخاست
اولین ماه ک اقدام کردم سه چهارروز قبل پریود بعدیم حالم بد بود دوروز قبلش حالت تهوع گرفتم فقط صبح ها بود خودم میدونستم ی خبراییه ولی صبر کردم چهار روز بعد از موعد بیبی زدم و دیدم مثبته حتی عکسشو تو نی نی پلاسم گزاشتم و مامانا بهم تبریک گفتن بی بی چکو همراه یه پستونک تو یه باکس گزاشتم و وقتی شوهرم از سر کار اومد گفتم برات بهنرین هدیه دنیارو میخام بدم وقتی درشو باز کرد اول شوک شد بعد اومد بغلم کردو سریع زنگ زد ب مامانش خبرو داد و چند روز بعدش رفتیم ازمایش با اینک نمیخاست انقد خوشحال بود الانم ده روزه دیگه زایمانمه???
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/28 18:07

#شرکت کنین

1400/10/28 18:04

#چالش خبر بارداری
من هشت ماه از عروسیم گذشته و بودو تازه یماه بود جلوگیریم رو قطع کردم و تصمیم به بچه دارشدن گرفتم ولی این تصمیم شوهرم نبود خودسرانه عمل کردم و اون از بچه دار شدن وهم داشت میترسید که بابای خوبی نشه چون وضع مالیمونم روبه راه نبود ولی من خیلیییی دلم میخاست
اولین ماه ک اقدام کردم سه چهارروز قبل پریود بعدیم حالم بد بود دوروز قبلش حالت تهوع گرفتم فقط صبح ها بود خودم میدونستم ی خبراییه ولی صبر کردم چهار روز بعد از موعد بیبی زدم و دیدم مثبته حتی عکسشو تو نی نی پلاسم گزاشتم و مامانا بهم تبریک گفتن بی بی چکو همراه یه پستونک تو یه باکس گزاشتم و وقتی شوهرم از سر کار اومد گفتم برات بهنرین هدیه دنیارو میخام بدم وقتی درشو باز کرد اول شوک شد بعد اومد بغلم کردو سریع زنگ زد ب مامانش خبرو داد و چند روز بعدش رفتیم ازمایش با اینک نمیخاست انقد خوشحال بود الانم ده روزه دیگه زایمانمه???
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/28 18:07

#چالش
من هفت ماه از عروسیم گذشته بود وتصمیم گرفتیم بذاریم بچه داربشیم البته این تصمیم بیشتر از طرف من بود چون تنبلی داشتم میترسیدم از جلوگیری زیاد خلاصه اقدام کردیم دوماه بود دل درد شدید داشتم تا اینکه از موعدم گذشت بیبی زدم صبح جمعه بود ساعت شش صبح شوهرم خواب بود رفتم بالاسرش بهش گفتم پاشو خجالت بکش الان دیگه بابا شدی باید از صبح خروس خون بری کار دیگه خرجت زیاد شده اولش اصلا باورش نمیشد چشماش درشت شده بود شک شده بود همش میگفت برو دیوانه مصخره بازی در نیار دیگه وقتی عکس بیبی چک را نشونش دادم باور کرد و از خوشحالی گریه افتاد وبغلم کرد???

1400/10/28 18:17

#چالش
من هفت ماه از عروسیم گذشته بود وتصمیم گرفتیم بذاریم بچه داربشیم البته این تصمیم بیشتر از طرف من بود چون تنبلی داشتم میترسیدم از جلوگیری زیاد خلاصه اقدام کردیم دوماه بود دل درد شدید داشتم تا اینکه از موعدم گذشت بیبی زدم صبح جمعه بود ساعت شش صبح شوهرم خواب بود رفتم بالاسرش بهش گفتم پاشو خجالت بکش الان دیگه بابا شدی باید از صبح خروس خون بری کار دیگه خرجت زیاد شده اولش اصلا باورش نمیشد چشماش درشت شده بود شک شده بود همش میگفت برو دیوانه مصخره بازی در نیار دیگه وقتی عکس بیبی چک را نشونش دادم باور کرد و از خوشحالی گریه افتاد وبغلم کرد???

1400/10/28 18:17

#چالش
سی هفت هفته بودم که رفتم پیش ماما
گفت بچه الان کامل و همه چی خوبه اگه تا تاریخ زایمان ک تو سنو اول داده دردات شروع نشد برو چک کنن ضربان قلب بچه که اگه خدای نکرده مشکلی بود سزارین کنن گفتم باشه رفتم خونه ن دردی داشتم ن چیزی وقتی سی هشت هفته شدم قبل تاریخی که سنو اول داده بود.، از صبحکه بیدار شده بودم نخوابیده بودم تا دو شب که میخواستم بخوابم احساس کردم لباسم خیس شد به اقام گفتم برو ب مامان بگو ک کیسه ابم پاره شده میگه چی چیشده ?
بعد که رفت خبر داد رفتیم بیمارستان درد نداشتم تا ک رسیدیم بیمارستان منو و مامانم رفتیم زایشگاه مدارک و اینا تحویل دادیم گفت کیسه اب پاره شده صبح ساعت هفت دکتر میاد بستری کردن نوار قلب بچه گرفتن گفتن برو رو تخت بخواب هر وقت خواستی بری دستشویی خبر کن ک بیام دستگاه جدا کنم بری بیای گفتم باشه تا صبح نخوابیدم و هی میرفتم دستشویی تا ساعت هفت که شد مامانم و از زایشگاه بیرون کردن دیگه خودم بودم و خودم

1400/10/28 19:04

دیگه کم کم دردام هم شروع شد تا ساع یازده کم بود ولی از یازده به بعد خیلی درد بدی بود جوری که صدام هم بالا رفته بود از درد زیادی
دکتر هم ک معاینع کرد گفت دهانه رحم دو سانت بازه باید صبر کنی

1400/10/28 19:04

#چالش
سی هفت هفته بودم که رفتم پیش ماما
گفت بچه الان کامل و همه چی خوبه اگه تا تاریخ زایمان ک تو سنو اول داده دردات شروع نشد برو چک کنن ضربان قلب بچه که اگه خدای نکرده مشکلی بود سزارین کنن گفتم باشه رفتم خونه ن دردی داشتم ن چیزی وقتی سی هشت هفته شدم قبل تاریخی که سنو اول داده بود.، از صبحکه بیدار شده بودم نخوابیده بودم تا دو شب که میخواستم بخوابم احساس کردم لباسم خیس شد به اقام گفتم برو ب مامان بگو ک کیسه ابم پاره شده میگه چی چیشده ?
بعد که رفت خبر داد رفتیم بیمارستان درد نداشتم تا ک رسیدیم بیمارستان منو و مامانم رفتیم زایشگاه مدارک و اینا تحویل دادیم گفت کیسه اب پاره شده صبح ساعت هفت دکتر میاد بستری کردن نوار قلب بچه گرفتن گفتن برو رو تخت بخواب هر وقت خواستی بری دستشویی خبر کن ک بیام دستگاه جدا کنم بری بیای گفتم باشه تا صبح نخوابیدم و هی میرفتم دستشویی تا ساعت هفت که شد مامانم و از زایشگاه بیرون کردن دیگه خودم بودم و خودم

1400/10/28 19:04

دیگه کم کم دردام هم شروع شد تا ساع یازده کم بود ولی از یازده به بعد خیلی درد بدی بود جوری که صدام هم بالا رفته بود از درد زیادی
دکتر هم ک معاینع کرد گفت دهانه رحم دو سانت بازه باید صبر کنی

1400/10/28 19:04

خاطره بارداری
بارداری پس از سقط(تشکیل نشدن قلب جنین)
#بارداری_پس_از_سقط
#خاطره_بارداری
نزدیک هشت هفته از بارداری اولم می گذشت که برای سونوگرافی رویت ضربان قلب جنین رفتم یادمه خانم دکتر موقع انجام سونوگرافی چندین بار به صفحه مانیتورش با دقت نگاه انداخت و در آخر سری تکان داد و گفت جنین مرده... یادم میاد فقط شروع کردم به گریه کردن باورم نمی شد چطور ممکنه مرده باشه من که اتفاقی برام نیوفتاده و همیشه مراقب بودم خیلی لحظات دردآوری بود ، همش از خودم میپرسیدم چرا؟ توی خانواده مون همچین اتفاقی نیوفتاده بود باورش برام خیلی سخت بود. ولی من این واقعیت تلخ رو قبول کردم و برای کورتاژ طبق نظر پزشکم اقدام کردم با بیهوشی کورتاژ شدم پزشک خیلی سطحی کورتاژ کردن که زودتر برای بارداری اقدام کنم ? بعد کورتاژ هم مجبور به مصرف قرص برای دفع کامل شدم یادمه پزشکم بهم گفته بود تا سه ماه نباید دوباره باردار بشم. تمام اون سه ماه در آرزوی مادر شدن لحظه شماری میکردم. بعد از گذشت چند ماه برای دومین بار باردار شدم دوباره برای سونوگرافی هفته هشت بارداری و رویت قلب جنین رفته بودم و تکرار همون جمله ،خانم دکتر گفت ضربان نداره جنین و تمام آرزوهام مثل آواری رو سرم خراب شد فقط یادم میاد خانم دکتر ازم پرسید بارداری چندمه و من قضیه بارداری اول رو گفتم و قرار شد دو هفته بعد دوباره سونوگرافی انجام بشه.
دو هفته ای که به سختی و با اشک و دعا گذشت ولی ته قلبم حس میکردم جنینم زندس
بالاخره روز سونوگرافی رسید، اون روز تو نوبت بودم و فرصت رو غنیمت شمردم و زیارت عاشورا خوندم تا اینکه نوبتم شد و روی تخت دراز کشیدم. صدای ضربان قلبم توسرم میکوبید ، لحظات پر از استرس بود و من نگاهم خیره به خانم دکتر بود که با گفتن این جمله آب خنکی رو سرم ریخت : بچه سالمه و خیلی ام زرنگه?
بارها و بارها به این جمله فکر کردم جنین ده روزه مگه بچه حساب میشه??...
من خدایی دارم که از من به من نزدیکتره
ازش میخام به همه کسانی که آرزوی فرزند دارند فرزند سالم و صالح بده?
❤️منتظر خاطرات و تجربیات زیبای بارداریتون هستیم که راهنما و دلگرمی باشه برای مادرانی که در آرزوی فرزند یا باردار هستند و مشکل مشابه شما را داشتن???

nini.plus/porseshpasokh

1400/10/28 22:03

خاطره بارداری
بارداری پس از سقط(تشکیل نشدن قلب جنین)
#بارداری_پس_از_سقط
#خاطره_بارداری
نزدیک هشت هفته از بارداری اولم می گذشت که برای سونوگرافی رویت ضربان قلب جنین رفتم یادمه خانم دکتر موقع انجام سونوگرافی چندین بار به صفحه مانیتورش با دقت نگاه انداخت و در آخر سری تکان داد و گفت جنین مرده... یادم میاد فقط شروع کردم به گریه کردن باورم نمی شد چطور ممکنه مرده باشه من که اتفاقی برام نیوفتاده و همیشه مراقب بودم خیلی لحظات دردآوری بود ، همش از خودم میپرسیدم چرا؟ توی خانواده مون همچین اتفاقی نیوفتاده بود باورش برام خیلی سخت بود. ولی من این واقعیت تلخ رو قبول کردم و برای کورتاژ طبق نظر پزشکم اقدام کردم با بیهوشی کورتاژ شدم پزشک خیلی سطحی کورتاژ کردن که زودتر برای بارداری اقدام کنم ? بعد کورتاژ هم مجبور به مصرف قرص برای دفع کامل شدم یادمه پزشکم بهم گفته بود تا سه ماه نباید دوباره باردار بشم. تمام اون سه ماه در آرزوی مادر شدن لحظه شماری میکردم. بعد از گذشت چند ماه برای دومین بار باردار شدم دوباره برای سونوگرافی هفته هشت بارداری و رویت قلب جنین رفته بودم و تکرار همون جمله ،خانم دکتر گفت ضربان نداره جنین و تمام آرزوهام مثل آواری رو سرم خراب شد فقط یادم میاد خانم دکتر ازم پرسید بارداری چندمه و من قضیه بارداری اول رو گفتم و قرار شد دو هفته بعد دوباره سونوگرافی انجام بشه.
دو هفته ای که به سختی و با اشک و دعا گذشت ولی ته قلبم حس میکردم جنینم زندس
بالاخره روز سونوگرافی رسید، اون روز تو نوبت بودم و فرصت رو غنیمت شمردم و زیارت عاشورا خوندم تا اینکه نوبتم شد و روی تخت دراز کشیدم. صدای ضربان قلبم توسرم میکوبید ، لحظات پر از استرس بود و من نگاهم خیره به خانم دکتر بود که با گفتن این جمله آب خنکی رو سرم ریخت : بچه سالمه و خیلی ام زرنگه?
بارها و بارها به این جمله فکر کردم جنین ده روزه مگه بچه حساب میشه??...
من خدایی دارم که از من به من نزدیکتره
ازش میخام به همه کسانی که آرزوی فرزند دارند فرزند سالم و صالح بده?
❤️منتظر خاطرات و تجربیات زیبای بارداریتون هستیم که راهنما و دلگرمی باشه برای مادرانی که در آرزوی فرزند یا باردار هستند و مشکل مشابه شما را داشتن???

nini.plus/porseshpasokh

1400/10/28 22:03

‍ ‍ #پزشكي_سلامت

??‍⚕️????‍⚕️????‍⚕️????‍⚕️

کولیک نوزاد یا قولنج نوزادی به گریه‌های بی‌وقفه بیش از سه ساعت در روز که بیش از سه روز در هفته رخ دهد و حداقل سه هفته تدام یابد،در نوزادان دو هفته تا چهارماهه‌ای که جز این سالم به نظر می‌رسند، گفته می‌شود. علت بروز کولیک نوزادی هنوز مشخص نشده است.

علائم كوليك ❗️

گريه ي بيش از حد ?
قرمزي صورت و قيافه ي اخمو ?
مشت گره كرده??
گاز معده ي اضافي??‍♀️
جمع شدن زانوها به سمت قفسه سينه

nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 10:24

‍ ‍ #پزشکی_سلامت

????????

✅ سزارین مانع شیردهی مادر نیست

? همانند سایر مادرانی که طبیعی زایمان کرده اند، مادرانی که سزارین کرده اند هم می توانند خودشان به فرزندشان شیر بدهند؛

? مگر اینکه پزشک، این کار را منع کرده باشد. یعنی به دلایلی مادر داروی خاصی دریافت می کند که در شیر او ترشح می شود.

? در این صورت هم مادر باید شیرش را بدوشد تا فرآیند تولید شیر در او متوقف نشود.

? اگر مانعی برای شیردهی نباشد، از پرستار بخواهید که به شما آموزش دهد چگونه در وضعیت خوابیده به پهلو به نوزاد شیر دهید.

nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 10:25

????❄️????❄️?
??
?
#بارداری_تا_زایمان??*-*
✿.•.❀.•.❁.•. ✿.•.❀.•.❁.•. ✿
علل خونریزی‌های دوران #بارداری
??????

در بارداری امکان پریودشدن نیست خون ریزی ها به دلیل

❶ در سه ماهه اول

↜بارداري خارج رحمی
↜سقط
↜عفونت گردن رحم
↜ایجاد لخته خونی پشت جفت

❷ سه ماهه دوم و سوم

↜جفت سرراهی
↜جدا شدن زودرس جفت
↜زایمان زودرس
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 10:25

‍ ‍ #پزشكي_سلامت

??‍⚕️????‍⚕️????‍⚕️????‍⚕️

کولیک نوزاد یا قولنج نوزادی به گریه‌های بی‌وقفه بیش از سه ساعت در روز که بیش از سه روز در هفته رخ دهد و حداقل سه هفته تدام یابد،در نوزادان دو هفته تا چهارماهه‌ای که جز این سالم به نظر می‌رسند، گفته می‌شود. علت بروز کولیک نوزادی هنوز مشخص نشده است.

علائم كوليك ❗️

گريه ي بيش از حد ?
قرمزي صورت و قيافه ي اخمو ?
مشت گره كرده??
گاز معده ي اضافي??‍♀️
جمع شدن زانوها به سمت قفسه سينه

nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 10:24

‍ ‍ #پزشکی_سلامت

????????

✅ سزارین مانع شیردهی مادر نیست

? همانند سایر مادرانی که طبیعی زایمان کرده اند، مادرانی که سزارین کرده اند هم می توانند خودشان به فرزندشان شیر بدهند؛

? مگر اینکه پزشک، این کار را منع کرده باشد. یعنی به دلایلی مادر داروی خاصی دریافت می کند که در شیر او ترشح می شود.

? در این صورت هم مادر باید شیرش را بدوشد تا فرآیند تولید شیر در او متوقف نشود.

? اگر مانعی برای شیردهی نباشد، از پرستار بخواهید که به شما آموزش دهد چگونه در وضعیت خوابیده به پهلو به نوزاد شیر دهید.

nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 10:25

????❄️????❄️?
??
?
#بارداری_تا_زایمان??*-*
✿.•.❀.•.❁.•. ✿.•.❀.•.❁.•. ✿
علل خونریزی‌های دوران #بارداری
??????

در بارداری امکان پریودشدن نیست خون ریزی ها به دلیل

❶ در سه ماهه اول

↜بارداري خارج رحمی
↜سقط
↜عفونت گردن رحم
↜ایجاد لخته خونی پشت جفت

❷ سه ماهه دوم و سوم

↜جفت سرراهی
↜جدا شدن زودرس جفت
↜زایمان زودرس
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 10:25

#چالش خاطره زایمان
من سی و نه هفته بودم که کلا چند وقت بود دردای کاذب داشتم یشب از ساعت یک شب تا صب دردم گرفت خونه خواهرم بودم شوهرمم بود اونم گفت اگه تکونای بچت خوبه فعلا درداتو تو خونه بکش چون بیمارستان اذیتت میکنن ساعت شش صبح شد که دیگه تحمل نمیتونستم و زنگ زدم ماما خصوصیم بیاد و رفتیم بیمارستان بستریم کردن پنج سانت باز بودم ماما گفت خیلی زایمان خوبی داری و کمکم میکرد واقعا عالی بود ورزش میداد بهم و روحیه و نفس و عمیق و خلاصه تا نه سانت باز شدم خداروشکر میکنم واقعا ماما گرفتم وگرنه تو یه بیمارستان دولتی کلا بچه هفده هجده ساله میومدن بالا سرم ب راحتی زایمان کردم و گل دخترم تبسم خانم دنیا اومد ولی یکم بخیه خوردم چند رور اول اذیت بودم ولی باز خوب شدم خداروشکر
❤❤
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 13:20

#چالش خاطره زایمان
من سی و نه هفته بودم که کلا چند وقت بود دردای کاذب داشتم یشب از ساعت یک شب تا صب دردم گرفت خونه خواهرم بودم شوهرمم بود اونم گفت اگه تکونای بچت خوبه فعلا درداتو تو خونه بکش چون بیمارستان اذیتت میکنن ساعت شش صبح شد که دیگه تحمل نمیتونستم و زنگ زدم ماما خصوصیم بیاد و رفتیم بیمارستان بستریم کردن پنج سانت باز بودم ماما گفت خیلی زایمان خوبی داری و کمکم میکرد واقعا عالی بود ورزش میداد بهم و روحیه و نفس و عمیق و خلاصه تا نه سانت باز شدم خداروشکر میکنم واقعا ماما گرفتم وگرنه تو یه بیمارستان دولتی کلا بچه هفده هجده ساله میومدن بالا سرم ب راحتی زایمان کردم و گل دخترم تبسم خانم دنیا اومد ولی یکم بخیه خوردم چند رور اول اذیت بودم ولی باز خوب شدم خداروشکر
❤❤
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 13:20

#چالش خاطره زایمان
من سی و نه هفته رو رد کرده بودم ولی هنوز زایمان نکرده بودم دیگه خیلی دلتنگ بچم بودم یه روز رفتم دکتر و معاینم کرد گفت فعلا وقتت نیست چندروز دیگم صبر کن خسته شده بودم اومدم خونه خوابیده بودم شب ساعت دو بیدار شدم دیدم کلا تختم خیسه ابه شوهرم و مادرشوهرمو بیدار کردم وای چرا من خیسم من جیش نکردم که???بچه اولم بود چ میدونستم خو??یهو گریه افتادم بچم مرد بچم مادرشوهرم میگف کیسه ابته ترکیده نترس شوهرمو فش میدادم بدو وسایلمو بردار ماشینو روشن کن انقد داد میزدم قیافه مادرشوهره???ولی خب بجنبین دیگه
رفتیم بیمارستانو بستریم کردن با کلی دردو جیغ و فحش من ازونام ک صدام بیمارستانو برمیداره? ساعت هشت زایمان کردمو پنج شش تا بخیه خوردم لعنتیا?ولی صحنه دیدن بچم همه چیو فراموش کردم واسه شیردهیم از الان بگم بهتون مثل من خودتو یه سینه نکنین یعنی چی یعنی فقط از یه سینه شیر دادم الان فقط یکیش شیر داره???شما از هر دوتا به نوبت بدین ?
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 13:29

#چالش خاطره زایمان
من سی و نه هفته رو رد کرده بودم ولی هنوز زایمان نکرده بودم دیگه خیلی دلتنگ بچم بودم یه روز رفتم دکتر و معاینم کرد گفت فعلا وقتت نیست چندروز دیگم صبر کن خسته شده بودم اومدم خونه خوابیده بودم شب ساعت دو بیدار شدم دیدم کلا تختم خیسه ابه شوهرم و مادرشوهرمو بیدار کردم وای چرا من خیسم من جیش نکردم که???بچه اولم بود چ میدونستم خو??یهو گریه افتادم بچم مرد بچم مادرشوهرم میگف کیسه ابته ترکیده نترس شوهرمو فش میدادم بدو وسایلمو بردار ماشینو روشن کن انقد داد میزدم قیافه مادرشوهره???ولی خب بجنبین دیگه
رفتیم بیمارستانو بستریم کردن با کلی دردو جیغ و فحش من ازونام ک صدام بیمارستانو برمیداره? ساعت هشت زایمان کردمو پنج شش تا بخیه خوردم لعنتیا?ولی صحنه دیدن بچم همه چیو فراموش کردم واسه شیردهیم از الان بگم بهتون مثل من خودتو یه سینه نکنین یعنی چی یعنی فقط از یه سینه شیر دادم الان فقط یکیش شیر داره???شما از هر دوتا به نوبت بدین ?
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 13:29

#چالش خبر بارداری
من فقط ماه اول جلوگیری کردم
ماه دوم خبری نبود چون کم کاری تیروئیدداشتم ،بعد خوب شدنم یک ماه بعدش پریود نشدم شوهرم باور نمیکرد تست زدم گفت قبول ندارم بعد دوهفته رفتیم آزمایش خون دادم جواب مثبت بود ??
شوهرم باورش نمیشد همش میگفت الکی میگی .آخرش قبول کردکه داره بابا میشه
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 17:02

#چالش زایمان
من تا پا گذاشتم توی ماه نهم وقت زایمانم بود چون دستشویی رفتن واسم مشکل بود
نمیتونستم بشینم ،شبا درد شدید داشتم ،پزشک میگفت حتما باید طبیعی زایمان کنی اما من نمیتونستم زایمان طبیعی انجام بدم هجده روز پشت سرهم میرفتم مطب پزشک میفرستاد بیمارستان شب برمیگشتم خونه ،میگفتن چون هنوز چهل هفته ات نشده نمیتونیم بستریت کنیم ،بلاخره هفته چهل تموم شد ومن دیگه تحمل درد ونداشتم رفتم ونامه ختم بارداری گرفتم رفتم که بستری بشم فرم پرکردم تست گرفتن سرم وصل کردن کیسه آبم پاره شد گفتن دیگه وقت زایمانت یک ساعت گذشت دوساعت گذشت شب شد ،صبح شد خبری نبود ضربان قلب مرتب میگرفتن آمپول فشار تزریق کردن ضربان قلب بچه آمد پایین وسریع بردن اتاق عمل ،بغضم گرفت اون لحظه شوهرم نزاشتن بیاد توبخش خیلی دلم میخواست دستاش بگیرم تاآرامش پیدا کنم اما نزاشتن خواهر شوهرم تااتاق عمل همراهیم کرد راهنمایی های لازم کردن اسمم پرسیدن اسم بچه پرسیدن نوک آمپول حس کردم که توکمرم فرو رفته من آروم خابوندن یه پارچه کشیدن جلو چشمام فقط این حس میکردم داره شکمم تکون میخوره صدای بچه ام شنیدم
فقط خواهش کردم بزارن ببینمش میگفت الان میاریم آوردن گذاشتن روصورتم بوسیدمش روسینه ام گرم بود دوس داشتم ساعت ها اون لحظه تجربه کنم دلم میخواست تموم نشه .داشت خوابم میگرفت فشارم گرفتن بچه گذاشتن روسینه شیر بخوره اما نمیبردن بخش میگفتن وقت تعویض شیفت فقط دوس داشتم اون لحظه همسرم ببینم وبهش بگم ثمره عشق وزندگیمون وحالا ما سه نفریم .سه عاشق کنار هم❤❤❤
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 17:04

#چالش خبر بارداری
من فقط ماه اول جلوگیری کردم
ماه دوم خبری نبود چون کم کاری تیروئیدداشتم ،بعد خوب شدنم یک ماه بعدش پریود نشدم شوهرم باور نمیکرد تست زدم گفت قبول ندارم بعد دوهفته رفتیم آزمایش خون دادم جواب مثبت بود ??
شوهرم باورش نمیشد همش میگفت الکی میگی .آخرش قبول کردکه داره بابا میشه
nini.plus/porseshpasokh

1400/10/29 17:02