#چالش زایمان
من تا پا گذاشتم توی ماه نهم وقت زایمانم بود چون دستشویی رفتن واسم مشکل بود
نمیتونستم بشینم ،شبا درد شدید داشتم ،پزشک میگفت حتما باید طبیعی زایمان کنی اما من نمیتونستم زایمان طبیعی انجام بدم هجده روز پشت سرهم میرفتم مطب پزشک میفرستاد بیمارستان شب برمیگشتم خونه ،میگفتن چون هنوز چهل هفته ات نشده نمیتونیم بستریت کنیم ،بلاخره هفته چهل تموم شد ومن دیگه تحمل درد ونداشتم رفتم ونامه ختم بارداری گرفتم رفتم که بستری بشم فرم پرکردم تست گرفتن سرم وصل کردن کیسه آبم پاره شد گفتن دیگه وقت زایمانت یک ساعت گذشت دوساعت گذشت شب شد ،صبح شد خبری نبود ضربان قلب مرتب میگرفتن آمپول فشار تزریق کردن ضربان قلب بچه آمد پایین وسریع بردن اتاق عمل ،بغضم گرفت اون لحظه شوهرم نزاشتن بیاد توبخش خیلی دلم میخواست دستاش بگیرم تاآرامش پیدا کنم اما نزاشتن خواهر شوهرم تااتاق عمل همراهیم کرد راهنمایی های لازم کردن اسمم پرسیدن اسم بچه پرسیدن نوک آمپول حس کردم که توکمرم فرو رفته من آروم خابوندن یه پارچه کشیدن جلو چشمام فقط این حس میکردم داره شکمم تکون میخوره صدای بچه ام شنیدم
فقط خواهش کردم بزارن ببینمش میگفت الان میاریم آوردن گذاشتن روصورتم بوسیدمش روسینه ام گرم بود دوس داشتم ساعت ها اون لحظه تجربه کنم دلم میخواست تموم نشه .داشت خوابم میگرفت فشارم گرفتن بچه گذاشتن روسینه شیر بخوره اما نمیبردن بخش میگفتن وقت تعویض شیفت فقط دوس داشتم اون لحظه همسرم ببینم وبهش بگم ثمره عشق وزندگیمون وحالا ما سه نفریم .سه عاشق کنار هم❤❤❤
nini.plus/porseshpasokh
1400/10/29 17:04