همچین فکری بکنم؟! من خودم خواستم.. خودم پا پیش گذاشتم ...به میل و خواسته ی خودم ... اما دلم میخواد اینبار محرمیتمون عقد دائم باشه ... حرف بی اعتمادی هم نیست ، چون من بهت ثابت کردم کاملا بهت اعتماد دارم.. اما حس میکنم اینطوری زودتر کارارو سروسامان میدی و زودتر زیر یه سقف میریم..
- میگم گرو کشیه ، نگو نه ... ترس برت داشته که نکنه کیان با من به خوش خوشانش برسه و یادش بره چه قولی داده .. اما نگار خانوم.. من یا قول نمیدم ، یا اگه قول بدم تا تهش میرم !
- میدونم... بر پایه ی همین قدم برداشتم به سمتت .... ببین.. دلم نمیخواد ناراحت بشیو جنگ درست کنی .. بیا هر فکری میکنیم راحت به همدیگه بگیم ... من گرو کشی نمیکنم ، اما اگه به تصمیمم احترام بذاری و بریم عقد کنیم بیشتر راضی هستم
- نگران شناسنامه ی سفیدتی و سابقه ی سیاه من ، نه ؟
- باز که داری حرف خودتو میزنی .. مگه نمیگی منو میخوای ؟ مگه نیومدی خواستگاری ؟ مگه از اولم قصدمون عقد دائم نبود؟ خب چه فرقی میکنه .. همین امروز بریم محضرو عقد کنیم .. منکه حرفی ندارم
1400/05/04 17:44