??????????
??????
???
?
? هــمــراز ?
گوشیمو خاموش کردم و گفتم:
-خب حالا فردا باید کجا بیام؟
دهنشو وا کرد و یه آدرس داد در حد لالیگا!
کرایه تاکسیم از دم خونه تا اون جا یه شصت هفتاد تومن میشد قشنگ!
گفتم:
-شما که این قدر دستتون بازه چرا لیموزین نمیفرستین دنبالم! می دونید کرایه تاکسی تا اون جا چقد میشه لامصب؟
زرین دیگه سکوتو جایز ندید و گفت:
-من می رسونمت همراز جان! مزاحم اقای امیریان نشو.
این ینی دهنتو ببند تا نیومدم ببندمش!
خب متأسفانه این تهدیدا روی من نتیجه عکس می داد، چشم درشت کردم و گفتم:
-من مزاحمتونم؟ نه جدنی مزاحمتونم؟ شما اومدین این جا....
زرین پرید وسط حرفم نذاشت بگم شما مزاحم من شدین! گفت:
-همراز!
امیریان یهو نیشخند زد و گفت:
-آدرس بدین!
یهو گفتم:
-وات؟
دوباره همونجوری گفت:
-مگه لیموزین نمیخواین؟ خب آدرس بدین فردا بفرستم در خونه.
? #پارت_10
?رمانکده?
1401/06/03 17:09